کتاب مجموعه داستان آلکساندر پوشکین با ترجمه ی ناهید کاشی چی در انتشارات توس به چاپ رسیده است.
داستان های الکساندر پوشکین مجموعه داستان های کوتاه روسی می باشد که روایت هایی جذاب از حکایت هایی متفاوت با شخصیت هایی متمایز از یک دیگر را به مخاطب ارائه داده و قصه هایی از جمله "آبراهام"، "داستانهای مرحوم ایوان پتروویچ بلیکن"، "یادداشت ناشر"، "شلیک"، "کولاک"، "تابوت ساز"، "ناظر چاپارخانه"، "دختر ارباب یا دختر خانم روستایی"، "تاریخ روستای گاریوخینو"، "رسلاولف"، "دوبرفسکی"، "بیبی پیک"، "کرجالی"، "شب های مصر"، "دختر کاپیتان"، "سفر به ارزروم" را در برمی گیرد کلیه ی این قصه ها با به کارگیری از بیانی ساده و روان به شیوه ای خواندنی توسط راوی بیان شده و ذهن خواننده را با خود همراه می کند. در داستان "آبراهام"، امپراتور روسیه، "پیوتر کبیر"، پسرخوانده ی افریقایی اش، آبراهام را جهت تحصیل به آموزشگاه نظام پاریس می فرستد. آبراهام نیز موفق می شود که در درجه ی کاپیتان توپخانه فارغ التحصیل گردد؛ سپس با ملحق شدن به نیروهای جنگی انگلستان علیه اسپانیا، سرسختانه به مبارزه پرداخته و پس از جراحت به پاریس باز می گردد. وی علی رغم درخواست های مکرر امپراتور، میلی برای بازگشت به روسیه نداشته و با بهانه تراشی های پی در پی از پذیرش دعوت های او امتناع می ورزد. در این زمان، اوضاع دربار فرانسه به شدت آشفته و نابسامان است اما مردم با شادمانی و امید بیش از پیش، در کنار یک دیگر روزگار می گذراندند. ابراهام که تحصیلات و چهره ای قابل توجه دارد، در محافل و انظار اشرافی فرانسه حاضر شده و در نتیجه به یکی از محبوب ترین افراد پاریس مبدل می شود و همین موضوع او را با وقایعی جذاب روبه رو کرده و داستانی شنیدنی را ارائه می دهد.
فهرست
آبراهام داستانهای مرحوم ایوان پتروویچ بلیکنیادداشت ناشرشلیککولاکتابوتسازناظر چاپارخانهدختر ارباب یا دختر خانم روستاییتاریخ روستای گاریوخینورسلاولفدوبرفسکیبیبی پیککرجالیشبهای مصردختر کاپیتانمسافرت به ارزروم
برشی از متن
آبراهام
(آبراهام پسر خوانده ی افریقایی پیوتر کبیر)
من در پاریس هستم.
این جا انسان تنها نفس نمی کشد، بلکه زندگی می کند. دمیتریف
در میان جوانانی که پیوتر کبیر، جهت کسب تحصیل و معلوماتی که برای روسیه ی در حال تحول و اصلاحات آن دوران بسیار ضروری بود به خارج اعزام کرد، یکی هم پسرخوانده اش آبراهام افریقایی بود. او در آموزشگاه نظام پاریس تحصیل کرد، به عنوان کاپیتان توپ خانه فارغ التحصیل شد، در جنگ اسپانیا درخشید و در حالی که به سختی مجروح شده بود به پاریس برگشت. امپراتور با وجود زندگی پر مشغله اش هیچ گاه عزیز دردانه اش را از یاد نمی برد و پیوسته پیگیر موفقیت ها و نحوه ی رفتار او بود. همیشه از او راضی بود و بارها او را به روسیه دعوت کرد ولی ابراهام شتابی برای برگشت نداشت. بهانه های گوناگون می آورد گاهی زخمی بودنش و گاهی میل به تکمیل تحصیلات و زمانی کافی نبودن پول را بهانه می کرد. پیوتر هم با مدارا و خطا پوشی، این بهانه ها را می پذیرفت. به خاطر تلاش و علاقه به تحصیل او را می ستود با ان که در هزینه های شخصی خود آدم صرفه جویی بود، ولی برای او از صرف پول دریغ نمی کرد. در نامه هایی که به او می نوشت پند و اندرزهایی پدرانه می داد و راهنمایی اش می کرد.
به گواه همه ی یادداشت های تاریخی، هیچ چیز را نمی شد با سبک سری های گستاخانه، ندانم کاری ها و زندگی پر از زرق و برق فرانسویان ان زمان مقایسه کرد. در سال های آخر زندگی لوئی چهاردهم در دربار او از خدا پرستی، وقار، متانت و رعایت موازین اخلاقی اثری نبود. دوک اورلنان نایب السلطنه همه ی خصوصیات خوب و بد را از هر نوعی که بود در هم آمیخته و با کمال تاسف هیچ گونه پوششی در کارش نبود. محالس عیش و نوش در قصر سلطنتی دیگر بر هیچ فرد پاریسی پوشیده نبود و سرمشقی برای همه محسوب می شد. در همین زمان لاو هم پیدایش شد. حرص پول با عطش کسب لذت و هم چنین ندامت در هم آمیخته اند. اخلاق به کلی از بین رفت. فرانسوی ها دربار را به تمسخر گرفته و چشم امیدشان به آینده بود حکومت در زیر بار ترجیع بندهای طنز و هجویات و نمایش های مضحک در حال فروپاشی بود.
در عین حال وضع اجتماع هم دیدنی بود. تحصیل علم و نیاز به شاد بودن همه ی اقشار را به هم نزدیک کرده بود. ثروت، عشق، شهرت، استعداد، و عجیب تر از همه هر آن چه که غذایی برای کنجکاوی محسوب می شد یا این که وعده ی لذت و تفریح در ان مشاهده می شد، با حسن توجه مردم رو به رو شد و مورد استقبال قرار می گرفت. ادبیات، علم و فلسفه جایگاه خود را از دست داده و به صورت مد روز در محافل اشرافیت راه پیدا کرده و تابع نظرات آن اجتماع شدند. زنان سلطنت می کردند و دیگر نیازی به پرستش نداشتند. احترام عمیق و حقیقی جای خود را به ادب و نزاکت...
نویسنده: آلکساندر پوشکین
مترجم: ناهید کاشی چی
انتشارات: توس
نظرات کاربران درباره کتاب مجموعه داستان آلکساندر پوشکین
دیدگاه کاربران