loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب ایام بی شوهری - نسترن رها

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب ایام بی شوهری نوشته نسترن رها توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.

کتاب "ایام بی شوهری" رمانی در رابطه با وصف حال زنی تنها و غمگین می باشد که حکایت زندگی او را به گونه ای جذاب و خواندنی شرح می دهد. در واقع، شخصیت اصلی داستان هم نام خود نویسنده، "نسترن رها"، زنی مجرد، سی و نه ساله، افسرده و غمگین است؛ زن مذکور، دچار روزمره گی شدیدی شده و با ترس از تنهایی روزگار می گذراند. نسترن، بسیار دل نشین و تاثیرگذار از قصه ی زندگی خویش برای مخاطب سخن گفته و احساسات درونی اش را با وی به اشتراک می گذارد. او در طول محتوای کتاب، گاهی به دوران کودکی خود سفر کرده، دوستان و هم سن و سالان و هم چنین تک تک اعضای خانواده ی خویش را به یاد آورده و خاطرات شیرین آن دوران را وصف می کند؛ گاهی نیز ماهرانه، خواننده را به ایام دوره ی جوانی خود برده و وقایع آن را شرح می دهد. او در خیالات خویش، با شخصیت هایی فرضی زندگی کرده و از جزئیات روابطش با آن ها صحبت می نماید. به طور کلی نویسنده با نگارش اثر حاضر، زندگی زنان مجردی را که به تنهایی زندگی می کنند، با استفاده از بیانی ساده و روان، در قالب رمان به تصویر کشیده و به راحتی با خواننده ارتباط برقرار می نماید.

 

فهرست


آغاز خانه تولد بزرگ شدن سرنوشت ایام بی شوهری اضافی زن غارنشینی نیمه ای که کامل نشد دروغ ناگزیر نوستالژی ... و پایان

 

 

برشی از متن کتاب


خانه کلید را در قفل بالای در می چرخانم. یک... دو... سه... حالا نوبت قفل پایینی است: یک... دو... در باز شده است... صدای مدیر ساختمان هنوز در گوشم است. «خانم رها... این جا مگه بانک ملیه که این قدر کلید می خوره؟» در را باز کرده ام. درون خانه هستم. حالا نوبت بستن در است. اول قفل پایین. کلید می اندازم... یک... دو... و بعد قفل بالایی... یک... دو... سه... حالا نسترن به خانه آمده است... چه کند؟ چشم انتظار توی مینی بوس هستم. مردی برای گذشتن از خیابان خود را جلوی مینی بوس می اندازد. راننده مینی بوس پایش را روی پدال ترمز می کوبد. پیرزنی که بین من و راننده و ده ها نفر دیگر ایستاده است، می گوید: «جوان، مگر در خانه کسی چشم انتظارت نیست؟» و گویی نه ما هستیم... نه مینی بوسی... نه جوانی که دیگر از خیابان گذشته است. او با آن جوان صحبت می کند. میان من و راننده و ده ها نفر دیگر که ایستاده ایم. کلید را می چرخانم... با سه قفل در بالا و دو قفل برای کلید اصلی. مدیر ساختمان می گوید: «خانم رها، این جا مگه بانک ملّیه که آن قدر کلید می خوره؟» ... و دوباره در خانه هستم. هیچ چیز در انتظارم نیست... نه این اشتباه دستوری نیست؛ حتی اشیاء هم منتظرم نیستند... دیگر مدت هاست در انتظار من نیستند. به آن ها قول داده بودم در خانه دیگری، در سقف دیگری به کارشان بگیرم، اما بدقولی کرده ام. آن ها را در خانه ای گذاشته ام که سال تا سال وجودشان را فراموش می کنم. نه، آن ها هم به یاد من نیستند. کلید را می چرخانم... سه بار برای قفل بالا... دو بار برای قفل اصلی. شب به خانه می رسم. لامپ را روشن می کنم. همه چیز در سکوت همان گونه است که بود. کلید را می چرخانم... دیگر خیلی وقت است که حتی با گل های قالی نجوایی ندارم. با تلفن؟ چه چیزی را به چه کسی می توان گفت؟ کلید را می چرخانم. در و دیوار خانه می گویند: « تو تنها هستی... تنها...» حتی کسی نیست که با او دعوا کنم. کسی نیست سرش داد بزنم چرا تکالیفش را انجام نداده است. کسی نیست که سر دیدن فوتبال یا یک سریال چرند ایرانی با او کورس بگذارم. کسی نیست که رکیک ترین جملات را در پی جملات عاشقانه سال های اول ازدواج با هم رد و بدل کنیم! سردم است. کلید را می چرخانم... و هیچ چیز چشم انتظارم نیست... کلید را می چرخانم و هیچ چیز چشم انتظارم نیست... و هنوز آن پیرزن در امتداد رفتن جوان می گوید: «جوان، مگر در خانه کسی چشم انتظارت نیست؟»   در را قفل کرده ام در را قفل می کنم. بیرون خبری نیست. در را قفل می کنم. پنجره ها را می بندم. پرده ها را می کشم... دیگر صدایی نیست. در را قفل می کنم... ماهی عید توی آشپزخانه در تنگش هنوز زنده است. در تراس چند کفتر به خرده نان هایی نوک می زنند که برایشان ریخته ام. پرده تراس را هم می کشم. درِ آشپزخانه را هم می بندم. دیگر زندگی نیست. در را قفل می کنم. کتاب های نخوانده را از روی زمین برمی دارم و توی قفسه می گذارم. در را قفل می کنم. تمام لباس هایم را می شویم. در را قفل می کنم. چند قرص می خورم. در را قفل می کنم. پای مونیتور می نشینم و چشم می دوزم... چشم می دوزم... صدای زنگ خانه بلند می شود. خواهرزاده ام جلوی در است. «خاله خوشگل شدم؟ دارم می رم مهمونی.» «آره خوشگلی.» سوییچ ماشینش را از این دست به آن دست می دهد. توی آینه...

نویسنده: نسترن رها انتشارات: ققنوس

 




نظرات کاربران درباره کتاب ایام بی شوهری - نسترن رها


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ایام بی شوهری - نسترن رها" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل