کتاب می خواهم پاندا را نجات دهم

کتاب می خواهم پاندا را نجات دهم نوشته ی بریجیت هرست و ترجمه ی هایده کروبی توسط انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

امروز قرار است در مدرسه ای که "لولا" به همراه برادر و دوستانش در آن درس می خوانند، مراسمی به مناسبت "روز نجات جانوران" برگزار شود، به همین خاطر لولا بسیار ذوق زده می باشد. در طول مسیر او به همراه دوستش "لوتا" تصمیم می گیرند با فوت کردن ابرها، زرافه هایی که گردن بسیار درازی دارند و ممکن است آن بالا بالاها سرشان میان ابرها گیر کند را نجات بدهند. برادر لولا که از او بزرگ تر می باشد به خواهر کوچولو و دوستش می گوید، نجات جانوران یعنی یک خانه ی امن برای آنها بسازیم تا از خطر انقراض دور بمانند. او در ادامه ی توضیحات خود می گوید هر ساله در برخی از مناطق دنیا مثل آفریقا و مکزیک، حیواناتی را شکار می کنند تا از پوست، عاج، شاخ، لاک و... استفاده کنند؛ به همین دلیل با گذشت زمان، آن جانوران کم کم از بین می روند و دیگر نمونه ای از آنها در تمام دنیا باقی نمی ماند. بعد از مدتی گفت و گو و صحبت درباره ی گونه هایی که در خطر انقراض قرار دارند، لولا تصمیم می گیرد یک پاندا را از این اتفاق وحشتناک نجات بدهد و از برادر و دوستانش هم می خواهد در انجام این کار به او کمک کنند. پس از کلی فکر کردن تصمیم می گیرند هر کدام به کمک توانایی هایی که دارند (طناب زدن، لِی لِی کردن، ایستادن بر روی یک پا، نگه داشتن سیب بر روی سر) یک نمایش اجرا کنند تا از این طریق بتوانند کمک مالی برای ساختن خانه امن برای یک پاندا را جمع آوری کنند. فردای آن روز متاسفانه اتفاق بدی برای لولا می افتد؛ او آبله مرغان گرفته و نمی تواند در انجام این کار به بقیه کمک کند. اهمیت حفاظت از محیط زیست، نجات گونه های جانوری، گیاهی و مراقبت از محل زندگی آنها، از جمله مواردی هستند که کودکان با مطالعه ی مطالب آمده در این کتاب علاوه بر سرگرم شدن، با آنها آشنا می شوند. زبان ساده، صفحاتِ مصور و رنگ آمیزی شاد تصاویر به کار گرفته شده، از دیگر جذابیت های آن برای کودکان می باشد.

 

برشی از متن کتاب

این خواهر کوچولوی من لولاست. کوچولو و بامزه است. به خاطر مراسم روز نجات جانوران در مدرسه خیلی ذوق کرده است. وقتی داشتند می رفتند مدرسه، لولا گفت: من واقعا خیلی خوب یلدم جانوران را نجات بدهم. لوتا گفت: شاید بتوانیم چند تا زرافه را نجات بدهیم! لولا گفت: آره! چون قد زرافه ها خیلی بلند است گاهی سرشان توی ابرها گیر می کند. لوتا گفت: پس بیا ابرها را فوت کنیم. لولا گفت: دیدی. ما خیلی خوب بلدیم جانوران را نجات بدهیم. لوتا گفت: آره معلومه!گفتم: این که نجات دادنِ جانوران نیست. باید پول جمع کنیم تا خانه ای امن برای جانوران بسازیم. این طوری دیگر آنها منقرض نمی شوند. لولا پرسید: این منقرض یعنی چی؟ گفتم منقرض یعنی در همه ی دنیا دیگر مثل آن جانوری نمانده باشد. و لولا گفت: ای وای! گفتم بعضی ها از لاکِ لاک پشت ها زینت آلات درست می کنند. در آفریق، فیل ها را برای عاج و کرگدن ها را برای شاخ آنها می کُشند. در مکزیک هم طوطی ها دارند از بین می روند، چون آدم ها درخت ها را قطع می کنند. مارو گفت: به این ها جانورانیِ می گویند که دیگر دارند نابود می شوند. لولا و لوتا گفتند: باید حتما به آن ها کمک کنیم. در کتابخانه، لولا گفت: پلنگ های سفید هم در معرض خطر نابودی اند. بعد مارو گفت: عروس های دریایی هم همین طور. گفتم: پلیکان های قهوه ای هم همین طورند. لولا گفت: وای نه! پانداها هم در خطرند! گفتم پانداهای خیلی گنده در چین زندگی می کنند و همیشه هم دارند نوعی نِی به نام بامبو یا خیزران می خورند. مارو گفت: ولی مردم دارند همه ی بامبوها را قطع می کنند. بعد گفتم: اگر پانداهای خیلی گنده غذای کافی نداشته باشند، نسل شان از روی زمین ناپدید می شود. حرف که بهه این جا رسید، لولا گفت: فکر کنم می خواهم یک پاندا را نجات بدهم. و همه گفتند: ما هم همین طور. گفتم: حالا باید کسی را پیدا کنیم که بتوانیم برای این کار از او پول بگیریم، یعنی کسی که به ما کمک مالی کند، و برای کارهای سختی مثل پنج دور شنا کردن به ما پول بدهد. لوتا گفت: ولی من که هنوز شنا کردن بلد نیستم. پرسیدم: چه کاری را خوب بلدی؟ لوتا گفت: من خوب بلدم طناب بازی کنم و لولا هم خوب لِی لِی می کند. گفتم: کسانی که به ما کمک مالی می کنند، ببین! فردا پول زیادی جمع می کنیم. لولا گفت: دلم می خواهد زودتر فردا بشود و من هِی لِی لِی کنم!...      

(از سری کتاب های نردبان) - (محیط زیست) نویسنده: بریجت هرست مترجم: هایده کروبی انتشارات: فنی ایران