دربارهی کتاب میوه خارجی اثر جوجو مویز
کتاب میوه خارجی رمانی از نویسندهی مشهور جوجو مویز میباشد که با روایت موازی دو داستان در گذشته و حال، ماجرای پرکششی را برای خواننده بیان میکند. "جوجو مویز" پس از نوشتن این رمان، در سال 2004 توانست جایزه رمان عاشقانهی سال را از آن خود کند و نام خویش را بیش از پیش بر سر زبانها بیندازد. داستان این کتاب در مورد دختری به نام "لوتی" میباشد که از آوارگان جنگ جهانی دوم است؛ به همین خاطر او را در کودکی به خانوادهی "دکتر هولدن" میسپارند و لوتی با دختر خانوادهی هولدن که تقریباً هم سن و سال اوست و "سیلیا" نام دارد، بزرگ میشود.
این دو دختر همراه با هم، سال های نوجوانی را پشت سر می گذارند تا این که در دوران جوانی تصمیم می گیرند دنیای جدیدی را به دور از خانواده و شهر محل زندگی شان، تجربه نمایند. شهر محل زندگی آن ها شهری بی جنب و جوش است که مردم آن نسبت به هر گونه تغییر و تحولی از خود مقاومت نشان می دهند و سعی دارند زندگی امروزشان را با قواعدی که نسل های قبل تنظیم کرده اند، ادامه دهند. لوتی و سیلیا زندگی در این شهر را دوست ندارند و دل شان می خواهد از آن دور شوند اما وقتی گروهی سنت شکن از لندن به شهر آن ها می آیند، همه چیز رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد و ماجراهای جذابی رقم می خورد.
بخشی از کتاب میوه خارجی؛ ترجمهی مریم مفتاحی
فرِدی دوباره بالا آورده بود، از قرار معلوم این بار علف خورده بود. استفراغش مثل توده ی سبزرنگی کنار گنجه ی کشودار روی زمین بود. بعضی ساقه های علف همین طور سالم در استفراغش دیده می شد. سیلیا فریاد زد:
ـ احمق، چند بار باید بهت بگویم؟
سیلیا که با صندل تابستانی بی هوا پایش را روی استفراغ گذاشته بود، گفت:
ـ مگر اسبی؟
سیلویا هم که سرِ میز آشپزخانه نشسته بود و با تلاش زیاد عکسِ اسباب برقی خانگی را به آلبوم مخصوص عکس های بریده می چسباند وارد بحث شد و گفت:
ـ شاید هم گاو.
ـ حالا هر کوفت و زهرماری. تو باید نان بخوری نه علف. کیک و این جور چیزهای خوردنی.
سیلیا لنگه ی صندلش را از پا درآورد و با انگشت بالای لگن ظرفشویی گرفت.
ـ واقعا حال به هم زنی. چرا دست از این کارهایت برنمی داری؟ مامی چیزی بهش بگو. لااقل خودش تمیزش کند.
خانم هولدن روی صندلی پشت بلند کنار شومینه نشسته بود و زمان پخش برنامه تلویزیونی مورد علاقه اش را در روزنامه پیدا می کرد. این برنامه ی بخصوص تلویزیونی، یکی از آن چیزهایی بود که تا حدی شوک بعد از استعفای چرچیل را جبران می کرد و البته، شوک ناشی از تازه ترین ماجرای شوهرش. گرچه خانم هولدن فقط به استعفای آقای چرچیل اشاره می کرد. خانم هولدن به لوتی گفته بود که او و خانم انتروبس تمام قسمت های سریال را دیده اند و از نظرشان فوق العاده و محشر است. از طرفی هم، او و خانم انتروبس تنها اهالی ساکن خیابان وودبریج بودند که تلویزیون داشتند و با خوشحالی به همسایه هایشان اطلاع می دادند که تقریبا تمام برنامه های تلویزیونی عالی هستند.
ـ فِرِدی خودت تمیزش کن. چرا باید برادری داشته باشم که غذای حیوان می خورد؟
فِرِدی روی زمین کنار آتشی که رو به خاموشی بود، نشست. کامیون آبی رنگی را روی قالیچه عقب و جلو می راند و باعث می شد لبه های قالیچه بلند شوند. زیر لب گفت:
ـ غذای حیوان نیست. خدا گفته بخورید.
ـ مامی، ببین الکی اسم خدا را به زبان می آورد.
سیلویا همزن برقی را روی ورقه ی ارغوانی رنگ مخصوص کاردستی گذاشت و با لحن قاطعی گفت:
ـ تو نباید اسم خدا را بیاوری، به زمینت می زند.
خانم هولدن با آشفتگی گفت:
ـ فِرِدی عزیزم، مطمئنم خدا نگفته علف بخورید. سیلی، عزیزم قبل از رفتن عینکم را می آوری؟ مطمئنم جدیدا کلمات روزنامه ریزتر شده اند.
لوتی با بردباری کنار در ایستاده بود. بعدازظهر خسته کننده ای بود و حوصله ی ماندن در خانه را نداشت. با این که لوتی و سیلیا از شیرینی پزی متنفر بودند، خانم هولدن از آنها خواسته بود کمک کنند تا برای فروش کلیسا مِرَنگ درست کنند. سیلیا بعد از ده دقیقه به بهانه ی سر درد از زیر کار در رفت. در نتیجه فقط لوتی ماند تا به نق زدن های خانم هولدن درباره ی شکر و سفیده ی تخم مرغ گوش بدهد و همین طور که به کمک دست هایش آن کار سخت و پراضطراب را انجام می دهد و چشمانش از اشک پر می شود، خودش را بی خیال نشان دهد.
صفحه 11
کتاب میوه خارجی اثر جوجو مویز با ترجمهی مریم مفتاحی توسط نشر آموت به چاپ رسیده است.
- برندهی جایزه انجمن رماننویسان عاشقانهی بریتانیا در سال 2004
- نویسنده: جوجو مویز
- مترجم: مریم مفتاحی
- انتشارات: آموت
نظرات کاربران درباره کتاب میوه خارجی | جوجو مویز
دیدگاه کاربران