معرفی کتاب فرهنگ اعلام کودک
بچه ها اگر بخواهند معنی کلمه ای ساده مانند: اسب، کتاب، آدم و ... را بدانند به سراغ فرهنگ فارسی می روند. اما وقتی بخواهند درباره ی جانوری معروف (رخش)، کتابی معروف (شاهنامه) یا فردی سرشناس (ادیسون) اطلاعاتی به دست آورند، فرهنگ فارسی به آن ها کمکی نخواهد کرد و این جاست که باید به "فرهنگ اعلام" مراجعه کنند. این فرهنگ کتابی است که درباره ی اسم های خاص اطلاعات می دهد. در این مجموعه مانند فرهنگ های عمومی زبان، واژه ها به ترتیب حروف الفبا مرتب می شوند تا مخاطب بتواند به سادگی، واژه ی مورد نظرش را در آن بیابد. در کتاب حاضر درباره ی حدود 400 واژه اطلاعات داده شده است. که عبارتند از اسم انسان ها: شامل نام بزرگان دینی، نویسندگان، دانشمندان، شاعران، پادشاهان و ... اسم کشورها و شهرها: ایران و همسایگانش، برخی از کشورهای پنج قاره.
نام برخی از مهم ترین پدیده های جغرافیایی: اقیانوس ها، بزرگ ترین رودها، کوه ها، دریاها و دریاچه ها. اسم شخصیت ها و قهرمان ها: شامل شخصیت های افسانه ای و کارتونی مهم یا محبوب کودکان. آثار ساخته ی دست بشر: کتاب ها، مجسمه ها، سازمان ها. همچنین در برخی از قسمت ها این فرهنگ ضمیمه ای خواندنی یافت می شود. مثلا برای اغلب کشورها نمونه ای از افسانه های آن سرزمین آمده و یا در قسمت اسم شهرها، برخی بازی های شهرهای ایران یاد داده شده است. فرهنگ اعلام از جمله کتاب هایی است که با زبانی ساده میزان آگاهی و سطح دانش خوانندگان را در زمینه ی ادبیات، علم، جغرافیا، فلسفه، دین و ... افزایش می دهد.
برشی از متن کتاب
اسفندیار: از پهلوانان افسانه ای ایران در داستان های شاهنامه است. او پسر گشتاسب پادشاه ایران بود. گشتاسب به او قول داد که اگر اسفتدیار تورانیان را شکست دهد، تاج و تخت شاهی را به او می دهد. اسفندیار سپاه توران را شکست داد اما گشتاسب به قول خود عمل نکرد. او از اسفندیار خواست ارجاسب، پادشاه توران را بگیرد. اسفندیار از هفت خوان گذشت تا به ارجاسب رسید و او را کشت. در خوان اول با دو گرگ خون خوار رو به رو شد و هر دوی آن ها را کشت. در خوان دوم با دو شیر رو به رو شد، شیر نر را از وسط دو نیم کرد وسر شیر ماده را از بدنش جدا کرد. در خوان سوم اژدهایی خشمگین را کشت. در خوان چهارم زن جادو را دید. زن جادو دائما شکل عوض می کرد تا سرانجام به یک ضربه ی اسفندیار نابود شد. در خوان پنجم سیمرغ را از پیش پا برداشت. در خوان ششم آسمان تاریک شد و سه روز و سه شب برف بارید.
اسفندیار به دعا نشست و با دعاهایش برف قطع شد. سرانجام از دریایی پر آب گذشت و به دژ ارجاسب رسید، در آن جا آتش روشن کرد و ارجاسب را از پای درآورد. با این حال، گشتاسب پس از پیروزی اسفندیار او را راهی دستگیری رستم کرد. رستم پذیرفت خودش نزد گشتاسب برود. اما اسفندیار می خواست رستم مانند اسیران جنگی دست بسته پیش گشتاسب برود. به ناچار آن ها به جنگ با یکدیگر پرداختند. تیرها و ضربه های رستم برتن اسفندیار اثر گذار نبود، زیرا زرتشت اسفندیار را ضد ضربه ساخته بود. رستم از زال و سیمرغ کمک خواست. سیمرغ به رستم گفت که می تواند تیری به چشمان اسفندیار بزند، زیرا چشم های او آسیب پذیر مانده بود. رستم این کار را کرد و اسفندیار از پای درآمد.
- کتاب های مرجع
- تالیف: مهدی ضرغامیان
- تصویرگر: کیوان اکبری
- انتشارات: محراب قلم
نظرات کاربران درباره کتاب فرهنگ اعلام کودک
دیدگاه کاربران