loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
کتاب هایدی (کتابهای طلایی 11)
5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
50,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
کتاب هایدی (رمان های کلاسیک)
5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
90,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
کتاب هایدی | جوانا اسپایری؛ نشر قدیانی
5 / -
موجود شد خبرم کن
کتاب هایدی - پینه دوز
5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب هایدی

5 / -
موجود شد خبرم کن

معرفی کتاب هایدی

"هایدی" از مجموعه ی گفت و گو با مشهور ترین داستان های جهان، راوی زندگیِ دخترکی شاد و پر انرژی است که در کودکی پدر و مادر خود را از دست داده و مدت کوتاهی با خاله اش زندگی می کند؛ سپس توسط او نزد پدر بزرگش برده می شود که در منطقه ی کوهستانی سرسبز و زیبایی زندگی می کند. او کم کم به این زندگی خو گرفته و به پدر بزرگ، کوهستان و تمام داشته هایش در آن جا علاقه ی زیادی پیدا می کند؛ تا این که خاله اش به کوهستان آمده و او را با خودش به شهر می برد تا با دختری به نام کلارا که از خانواده ی ثروتمندی است، هم بازی شده و او را از تنهایی در آورد.

هایدی به خانه ی کلارا رفته  و با او انس می گیرد؛ کلارا که به خاطر ضعیف بودن ماهیچه های پایش قدرت راه رفتن ندارد و مجبور است روی صندلی چرخ دار بنشیند، نیز از هم نشینی و مصاحبت او لذت برده و دوستی عمیقی بین آن ها شکل می گیرد. با وجود رابطه ی خوبی که آن دو با هم برقرار کرده اند، هایدی بسیار. دلتنگ پدر بزرگ و کوهستان شده؛... آیا خواهد توانست دوباره به دامان زیبای طبیعت و پدر بزرگ عزیزش باز گردد؟...

برشی از متن کتاب هایدی


روز بعد پسر برگشت. او بارها زنگ در را زد تا بالاخره سباستین جواب داد. وقتی در را باز کرد،گفت:"این کارها چه معنی دارد؟ چه خبر است؟" پسر گفت:"می خواهم کلارا را ببینم." سباستین با خشونت گفت:"چه می خواهی؟" پسر توضیح داد:"هشت پنی به من بدهکار است." سباستین خندید:" تو دیوانه شده ای!" ‌‌_ چهار پنی برای بردنش به برج بدهکار است و چهارپنی هم نشان دادن راه برگشت. سباستین همین طورکه سعی می کرد در راببندد،گفت:"دروغ می گویی!آن دخترجوان هیچ وقت ازخانه بیرون نمی رود.حتی نمی تواند راه برود.زود باش از این جا برو!" اما پسر به این آسانی نمی ترسید.

اوهمان جا ماندو محکم گفت:"اما خودم او را توی خیابان دیدم.موهای فرفری کوتاه و سیاه دارد.چشم هایش هم سیاه است،لباس قهوه ای پوشیده بود. خیلی مثل ما حرف نمی زد." سباستین در دل خندید و فکر کرد: "وای! وای! پس این خانم کوچولو به دردسر افتاده." بعد به پسر گفت: "بیا تو!" سباستین راه را به او نشان داد. وقتی به کلاس کلارا رسیدند، پسر را به دختر ها و معلم سرخانه معرفی کرد. پسرک نیمه لبخندی به آن ها زد. بعد لاک پشت کوچک توی دستش را جلوی آن ها روی زمین گذاشت. دیدن این موجود عجیب، دختر ها را به خنده انداخت. اما چند لحظه بیشتر طول نکشید و خانم روتنمیر جلدی در ظاهر شد و برای قطع کردن خنده ی دخترها فریاد زد: "بس کنید!" صدای خنده ی دخترها آهسته تر شد. اما کلارا نمی توانست فریاد خوشحال اش را پنهان کند. سباستین هم پشت در ایستاده بود و طوری می خندید که به زحمت روی پاهایش بند بود. لاک پشت خانگی پسر که تقریبا او را همه جا با خودش می برد، به پاهای خانم روتنمیر نزدیک می شد!

خانم روتنمیر روی صندلی پرید و فریاد کنان دستور داد: " آن ها را از این جا ببرید، هم پسر و هم حیوان را! همین الان بیندازیدشان بیرون!" سباستین پسر را کشید تا بیرون ببرد و هم زمان لاک پشت را هم از روی زمین برداشت و به طرف در خروجی خانه رفت. وقتی به ایوان رسیدند، سباستین چیزی کف دست پسر گذاشت و گفت: "این پول از طرف خانم کلاراست. عاقلانه خرجش کن." و در را به روی پسر بست. چند لحطه ی بعد دوباره سباستین مجبور شد درس دخترها را قطع کند. او وارد اتاق شد و گفت: "یک نفر سبد بزرگی آورده است. می گوید باید همین الان آن را به خانم کلارا بدهد!" کلارا با تعجب گفت: " برای من؟ لطفا ان را برایم بیاور!" خانم روتنمیز با لحنی جدی گفت: "بعد از درس و کلاس!" _اوه نه، نمی توانم برای درس تمرکز کنم. فقط مثل الان می نشینم و به سبد زل می زنم و فکر می کنم توی آن چیست.

روکش سبد را برداشتند‌چند بچه گربه از آن بیرون پریدند. بچه گربه ها در کف اتاق به هر طرف دویدند! کلارا با خوشحالی گفت: " چه موجودات نازی! ببینید چقدر زیبا هستند! هایدی این یکی را ببین! آه آن یکی را ببین!" هایدی هم خوشحال دنبال بچه گربه ها از یک طرف به طرف دیگر می دوید. معلم سرخانه کنار میز ایستاده بود و هاج و واج نگاه می کرد و نمی دانست چه باید بکند...   

همراه با کتاب گویا از مجموعه ی گفت و گو با مشهورترین داستان های جهان نویسنده: یوهانا اشپیری بازنویسی لیزا چورچ مترجم: سیده راضیه ابراهیمی انتشارات: شهرقلم  

نظرات کاربران درباره کتاب هایدی


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب هایدی" می نویسد
۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل