کتاب هرگز نگویید هرگز - فیلیس جورج

کتاب هرگز نگویید هرگز به قلم فیلیس جورج و ترجمه ی مهدی قراچه داغی در نشر قطره به چاپ رسیده است.

هنگامی که افراد با هدف گذاری در زندگی، تصمیم به پیروزی می گیرند عوامل متفاوتی بر به تحقق رسیدن هدفشان تاثیر گذار است. داشتن انگیزه، اطلاع از نحوه ی به ثمر رسیدن هدفشان، تلاش بی وقفه با پشتکار و ... از عناصری هستند که زمینه ساز موفقیت افراد می باشند. در این بین، وجود یک منبعِ الهام بخش برای این افراد به مثابه مشاور و راهنما لازم است. فیلیس جورج این وظیفه را به عهده گرفته و قدم به قدم با افراد طالبِ پیروزی همراه است. او موفقیت های خود در زمینه ها اقتصادی، اجتماعی و ورزشی را برای مخاطب بازگو کرده و تجربه های شکست و پیروزی خود را در اختیار آن ها قرار داده است. وی معتقد است برای آغاز هر کار و حرفه ای، باید اطلاع کافی از آن داشت و با بررسی فراز و نشیب های آن و آگاهی از کم و کیف شروع و طی کردن مسیر، اقدام به انجام آن کرد؛ در غیر این صورت شکست حتمی است. او در کتاب با ذکر نکات الهام بخش به مخاطب، روحیه او را به سمت موفق شدن سوق می دهد و منجر به افزایش اعتماد به نفس او می شود. او ضمن تاکید ویژه بر داشتن خلاقیت، به مخاطب متذکر می شود عامل موفقیت در یک زمینه، ابتکاری است که به کار گرفته شده تا فرد با دیگران متمایز و چند قدم از آن ها فراتر باشد که در صورت غرور بی جا، این خلاقیت به صفر می رسد. توانایی رفتار خوب با دیگران از دیگر مولفه های مهم پیروزی است که در کتاب مفصلا به آن پرداخته شده و نکاتی در باب آن آموزش داده شده است. علاوه بر این داستان هایی از افراد تاثیر گذار در زندگی فیلیس ذکر شده که بدین گونه تجربیاتِ مفیدی که نویسنده از آن ها بهره گرفته را با مخاطب سهیم کرده است. کتاب دارای ده درس است که رویکردهای اصلی آن ها بر حفظ قدرت و پشتکار و انگیزه است. برای مطالعه کتاب مهم نیست مخاطب چه شغلی داشته باشد و یا به چه هدفی فکر کند، آموزه های فیلیس برای تمام مشاغل و تمام افراد مفید خواهد بود.

فهرست

پیش گفتار مقدمه درس 1: به خود آری بگویید درس 2: به استقبال تغییر بروید درس 3: به استقبال خطر بروید درس 4: خلأیی را پیدا کنید و آن را پر کنید درس 5: به شمّ خود اعتماد کنید درس 6: گزینه های خود را باز نگه دارید درس 7: قدرت خوب بودن را احساس کنید درس 8: زندگی کامل نیست درس 9: چشم انداز خود را حفظ کنید درس 10: بیاموزید که به خود بخندید مؤخره: چند نکته دیگر

برشی از متن کتاب

کاتلین بلاک که حالا رئیس« مجله ی هرست» می باشد در راه تبدیل شدن به یکی از قدرتمند ترین زنان در انتشار روزنامه ومجله از همین سیاست استفاده کرد. کاتیلن از زمانی که با او در برنامه اخبار صبحگاهی سی. بی. اس مصاحبه کردم، یکی از دوستان نزدیک من شده است. او هم اکنون رئیس یک واحد انتشاراتی با سرمایه 5/1 میلیارد دلار است. از جمله مجلاتی که او منتشر می کند می توان به« گودهاوس کیپینگ» اشاره کرد. مجله کاز موپولیتن، اسکوایر تاون اند کاونتری و یازده مجله دیگر هم در شمار انتشارات او قرار دارد. در چهار سال گذشته فوربز او را در ردیف 30 زن قدرتمند در دنیای بازرگانی آمریکا ردیف بندی کرده است. اما کاتلین می گوید وقتی با مدرک زبان انگلیسی از کالج فارغ التحصیل شد، خواست در یک دوره آموزشی آگهی های تجارتی که در رده ی مدیریت بود نام نویسی کند اما به او جواب دادند که این دوره از آن مردان است. او سرانجام پس از تلاش فراوان توانست در مجله هالیدی به عنوان دستیار فروش آگهی کاری پیدا کند. کاتلین می گوید:« در آن زمان حتی نمی دانستم فروش تبلیغات چه معنایی دارد.» اما او به این نتیجه رسید که موفقیت در این رشته ارتباطی به جنسیت ندارد، بلکه به نتایج کار توجه می کنند. از این رو این کار را قبول کرد. سال ها بعد به این پست کوچک سبب شد که کاتلین به مقام ناشر مجله ی نیویورک برسد. بعد در سال 1982، یکی از شکارچیان بزرگ با او تماس گرفت. چند نفری بیرون از نیویورک می خواستند یک روزنامه ملی به چاپ برسانند و می خواستند با او درباره شغلی حرف بزنند. کاتلین ابتدا مشکوک شد« حتما اهل نیویورک نیستند، لابد می خواهند روزنامه ای را در شهر کوچکی تولید کنند. » با این حال او پذیرفت که با آن ها صحبت کند و صحبت خوبی هم کرد.« به این نتیجه رسیدم که این روزنامه بسیار بزرگی خواهد بود. اما این سوال مطرح بود که اگر نیویورک تایمز یا وال استریت ژورنال نباشد کی حاضر است آن را خریداری کند؟» معلوم شد که خیلی ها این روزنامه که اسمش« یو. اس. ای. تودی» بود می خرند. این روزنامه امروز در شمار یکی از موفق ترین روزنامه های آمریکاست. در سال 1983 کاتلین پیام دیگری دریافت کرد. روزنامه که 9 ماه از فروشش می گذشت هنوز نتوانسته بود یک صفحه پیام بازرگانی بفروشد. اما همچنان رویای بزرگ فروش آگهی را در سر می پروراند آن ها بار دیگر می خواستند با او صحبت کنند. در شروع مذاکره از او خواستند مدیریت یکی از روزنامه های وابسته را بر عهده بگیرد. طی سه جلسه ملاقات با این پیشنهاد مخالفت کرد تا این که در جلسه چهارم به او پیشنهاد کردند که رئیس روزنامه« یو. اس. ای. تودی» شود. حالا همه چیز معنی دار بود.

• نویسنده: فیلیس جورج
• مترجم: مهدی قراچه داغی
• انتشارات: قطره