loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب زنی با سنجاق مرواری نشان | رضیه انصاری

5 / -
  • انتشارات : چشمه چشمه
  • نویسنده : رضیه انصاری
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره کتاب زنی با سنجاق مرواری نشان

در این کتاب داستانی بلند با ژانر پلیسی در نوزده بخش  نوشته شده است. زمانِ آن به دوره‌ی قاجار بر می‌گردد و از نثر محاوره ای برخوردار است، هم چنین متن دیالوگ محور می باشد.  ماجرا با نوشتن گزارشِ یک قتل توسط مأمور شهربانی شروع می شود. دستگاه تایپ به تازگی وارد سیستم اداری شده، به همین دلیل در نگهداری‌اش خیلی دقت می شد. یک روز بعد از تمام شدن کار  وقتی کارآگاه، آن  را داخل کمد می‌گذاشت، خبر یک خودکشی را به او دادند، که باید برود و از نزدیک پیگیری کند. او سربازها را مرخص کرد و به محل حادثه رفت. آن جا با استاد دوران تحصیل خود در دانشگاه روبرو شد و همین‌‌طور با جنازه‌ای که از سقف آویزان بود . پس از روبوسی و کمی خاطره گویی به بررسی جسد پرداختند. استادش با دلایل پزشکی توضیح داد: از رنگ کبود جسد و چهار پایه‌ی دمر شده‌ی زیر پایش که خیلی با جسد فاصله دارد، معلوم می شود طنابِ دور گردن اش، ساختگی بوده و او خودکشی نکرده بلکه به قتل رسیده است. با بررسی های جانبی معلوم می گردد که  صاحب جسد تاجر بوده و  در بازار حجره داشته است. آن شب  کارآگاه به منزل ایرج میرزای شاعر می رود و شام را با او می‌خورد و در مورد مسائل سیاسی رایجِ مملکت صحبت می کند. ایرج میرزا یک خاطره از زنی با سنجاق مرواری نشان، که چند وقت پیش در محله‌ی بازار دیده بود، برای او تعریف می کند. کارآگاه روز بعد برای جستجو به محل زندگی جسد کشف شده می رود و با همسایه‌ی او صحبت می کند. زن همسایه نشانه هایی می دهد مبنی بر این که روز حادثه فردی با چادر مشکی از آن خانه بیرون آمده و هراسان کوچه را تا انتها رفته است.

 

برشی از متن کتاب زنی با سنجاق مرواری نشان


پیدا شدن سنجاق در بن بست اعتصامی میرزا عماد پشت پنجره ایستاد. بر خلاف دیروز، نظمیه خلوت و ساکت بود. حوض کوچک، چون قاب برجسته‌ی یک تابلو، نقش برگ های سرخ  و زرد چنار و تبریزی را در میان گرفته بود و جلوه‌ای زیبا داشت. مه رقیقی بر سطح شناور بود. تا صبح باران باریده بود و همه جا بوی نم می داد. میرزا هنوز فرصت نکرده بود شرح مفصل جزئیات قتل اول و دوم را روی کاغذ بیاورد، بلکه فکرش آسوده شود. بر اثر همین افکار و اندیشه های پریشان، تمام شب را پریشان خاطر و درهم خوابیده بود و حالا احساس خستگی می کرد. لبه‌ی در گاهی نشست. به تعبیر خواب معتقد نبود، زیر بار قضایای ماوراءالطبیعه نمی رفت، اما ناخود آگاهش به او نهیب می زد که امروز مرافعه یا مثلا بگو مگویی در پیش دارد. دم صبح خواب دیده بود درحال هم زدن هیزم آتشی است در مطبخ خانه‌اش تا آش و آبگوشتی بار بگذارد. ناگهان بزمجه‌ای خوش خط و خال از میان آتش درآمد. کلاه شاپو میرزا را که سبب ترسیدن و عقب کشیدن در آتش افتاد، به دهن گرفت و پیش از آن که میرزا عماد بتواند با انبر بلند توی دستش بر او بزند یا کلاه را از او بستاند، در میانه‌ی آتش ناپدید شد. در زدند. سربازی از اهالی شهسوار سبدی پرتقال نو بر برایش آورده بود. میرزا در کمال ممنونیت سبد را گرفت و با لبخندی به پهنای صورت آن را روی میز گذاشت. سرباز پا به پا کرد. میرزا پرسید «چیزی می خواستی؟ اگر چیزی هست و کاری از دست من بر می‌آید ، بگو .» « قربان!صبح زود یک پسر دهاتی آمد، گفت با شما کار دارد...یعنی نشانی و نیم تنه تان را داد، اسم تان را نمی‌دانست.» « چه کار داشت ؟ اهل کجا بود؟» « گفت اسمش حسین است. این را داد بدهم به شما. مردد بود بدهد به من یا نه.» سرباز دست به یقه برد و جسم کهنه پیچ کوچکی را از گریبان بیرون آورد و به میرزا سپرد . « گفت بگویم جلو خانه‌ی اوستایش پیدایش کرده. کله‌ی بزرگ تراشیده ی داشت، قبای قدک و رخت کتان راه راه تنش بود.» میرزا تای کهنه را باز کرد. صدای سرباز یک باره به چکه آبی بدل شد که مدام از سقف غاری سرد فرو می‌افتد و پژواکش در دل غار می پیچد. لای پلاس کهنه، سنجاق کوچکی با چند مروارید و نگین شیشه ای می درخشید . یاد حرف های دیشب عارف و ماجرای کوچه‌ی اعتصامی افتاد. یک در هزار هم که این زن همان زن باشد، به امتحانش می ارزید. مگر سکنه‌ی این حوالی روی هم رفته چند نفر می شدند و از آن میان، چند زن جوان در یکی دو روز گذشته سنجاق گم کرده بودند؟ حس مبهمی در دلش ایرج میرزا و عارف و این زن را با سه خط به هم مربوط می کرد و مثلثی می ساخت. میرزا از جا پرید. « به احتمال قوی خودش است! باید فوری برویم سر وقتش!» به سمت جا رختی هجوم برد.

 

 

فهرست


1- خبر کشف جنازه‌ی آویزان 2- با جنازه در محل 3- نزد مافوق و باز جویی از مظفر 4- شب نشینی با ایرج میرزا 5- پرس و جو در بازار و کوچه ی ایلخانی 6- در نظمیه و باز جویی دوباره مظفر 7- هنوز در نظمیه با مافوق 8- نامه‌ای در جیب مقتول و خبر قتلی دیگر 9- با جنازه‌ی دوم در محل 10- با عارف قزوینی 11- پیدا شدن سنجاق در بن بست اعتصامی 12- با زن درنظمیه و رویارویی زن با مظفر 13- بازجویی سوم از مظفر 14- قصه‌ی زن 15- میرزا در راه و سر در آوردن از بن بست 16- ناخوشی میرزا، خانه‌ی خالی از زن و استمداد میرزا از حسین 17- در نظمیه و هویدا شدن اسامی آزادی خواهان 18- تعقیب شبانه و پیغام باد صبا 19- گزارش آخر

نویسنده: رضیه انصاری ناشر: چشمه

 


مشخصات

  • نویسنده رضیه انصاری
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع جیبی
  • نوبت چاپ 1
  • سال انتشار 1403
  • تعداد صفحه 134
  • انتشارات چشمه

درباره رضیه انصاری نویسنده کتاب کتاب زنی با سنجاق مرواری نشان | رضیه انصاری


نظرات کاربران درباره کتاب زنی با سنجاق مرواری نشان | رضیه انصاری


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب زنی با سنجاق مرواری نشان | رضیه انصاری" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل