محصولات مرتبط
معرفی کتاب توپ شبانه اثر جعفر مدرس صادقی
شخصیت اصلی داستان توپ شبانه که راوی آن نیز هست، زنی میانسال میباشد که به نقاشی و سرودن شعر علاقهمند است و گاهی با انجام کارهای هنری مذکور، اوقات خود را سپری مینماید. وی پس از پشت سر گذاشتن یک رابطهی عاشقانهی دوطرفه و طولانی، با "ابی"، پسری بیپول پیمان زناشویی بسته و پس از ازدواج، همراه با این مرد، در یکی از واحدهای آپارتمان منزل پدریاش ساکن شده و زندگی مشترک و سرشار از عشق و محبتشان را آغاز میکند.
چند سال پس از ازدواج، این زوج با اتفاق نظر یک دیگر، تصمیم می گیرند که به کشور انگلستان مهاجرت کرده و در آن جا ساکن شوند. اما به دنبال ورود به انگلستان و آغاز زندگی ای متفاوت و جدید، با چالش هایی بزرگ و غیر قابل پیش بینی مواجه می گردند؛ به مرور زمان، عشق و علاقه ی این زن و مرد، کم رنگ شده و جای خود را به نفرت می دهد.
به طوری که هر یک اوقات خود را طوری برنامه ریزی می کنند که وقتی برای دیگری نداشته و از هم دور بمانند. این روند زندگی، راوی قصه را دچار افسردگی و انزوا کرده، او را به شخصیتی کاملا متفاوت مبدل ساخته و مسیر زندگی اش را کاملا تغییر می دهد.
بخشی از کتاب توپ شبانه؛ نشر مرکز
شبی که با مادرم رفته بودیم پیش مهشید و دیک، چند روزی مانده بود به برگشتن مادرم به تهران، مهشید مثلا این مهمانی را به خاطر مادرم داده بود، اما بیش تر آن هایی که توی این مهمانی بودند نه مادرم می شناخت شان نه من. بیش ترشان دوست های مهشید که یکی دو تا از آن ها را دیده بودم، و چندتایی هم از دوست های دیک که بار اول بود می دیدم، و یک آقای تاسی – ایرانی – که همکار مهشید بود در رویال بانک.
مهشید معرفیش کرد و گفت مشاور بیمه است و بیش تر روی بیمه ی عمر کار می کند و هشدار داد که این آقای نعلبندیان که می بینی توی مهمانی ها هم دنبال مشتری می گردد. همین الساعه شروع می کند اندر فواید بیمه ی عمر صحبت کردن و یک فرم بیمه هم از توی جیبش درمی آورد که پر کنی. اما آقای نعلبندیان به جای این همه حرف ها، لبخندزنان آمد به طرف من و پرسید شما بنده را به خاطر ندارید؟
فکر کردم که خب، این هم یکی از ترفندهای سر حرف را باز کردن است که این آقای محترم انتخاب کرده اند. به جای این که جوابش را بدهم، پرسیدم شما با او آقای نعلبندیان نمایش نامه نویس هیچ نسبتی ندارید؟
گفت هیچ نسبتی ندارم. اما یک زمانی در تهران هم منقل ابی بودم. خیابان فرصت.
دست خودم نبود داد بلندی کشیدم که همه ساکت شدند و برگشتند رو به ما. مادرم که تازه داشت با مهمان ها چاق سلامتی می کرد، رنگ از رخسارش پرید.
نعلبندیان نگاهی انداخت به دور و بر و پرسید پس ابی کجاست؟
گفتم دنبال ابی نگردید. به این سادگی ها نیست دیدن آقای ما. بعد گفتم ببینم شما توی اون خونه ی خیابان فرصت زندگی می کردید؟
گفت بله. من اون جا بودم. با ابی و عباس و علی. شما هم می آمدید پیش ابی.
گفتم راستش، من عباس و ابی یادم هست. همایون هم یادم هست. اما شما را اصلا یادم نیست.
گفت آخه من این ریختی که نبودم، خانم جان. دستی کشید به کله ی تاسش و خندید. یک عالمه مو داشتم. رفت سر بار که یک لیوان برای خودش پر کند و هم چنان داشت می خندید و برای مهشید که خودش را انداخته بود وسط توضیح می داد.
مادرم پس از چاق سلامتی با مهمان ها امد پیش من که ببیند چه خبر شده. مجبور شدم برای او توضیح بدهم که این آقا که می بینی پیش سال پیش با ابی و دوست هاش توی همون خونه ی مجردی خیابان فرصت زندگی می کرده.
مادرم تعجب کرد که چطور بعد از این همه سال و با این ریخت و قیافه ای که برای خودت درست کرده ای، تو را شناخته است؟
منظور مادرم از این ریخت و قیافه ای که برای خودم درست کرده ام موهای کوتاهم بود که پیش از این که مادرم بیاید، با تیغ زده بودم و تازه حالا شده بود به اندازه ی یک بند انگشت.
نعلبندیان با یک لیوان پر برگشت به سمت ما و به مادرم گفت...
قیمت و خرید کتاب توپ شبانه
کتاب توپ شبانه اثر جعفر مدرس صادقی از نشر مرکز، به همراه سایر کتاب های رمان ایرانی را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.
- نویسنده: جعفر مدرس صادقی
- انتشارات: مرکز
مشخصات
- نویسنده جعفر مدرس صادقی
- انتشارات مرکز
نظرات کاربران درباره کتاب توپ شبانه | جعفر مدرس صادقی
دیدگاه کاربران