loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دیدار با خویش - عباس جوانمرد

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب دیدار با خویش نوشته عباس جوانمرد توسط نشر نو به چاپ رسیده است.

این کتاب مجموعه ای از خاطرات عباس جوانمرد را در تئاتر کشور به تصویر می کشد، خاطراتی که طی سال های طولانی جمع آوری و نگارش شده است. او در خاطراتش از چگونگی ورودش به تئاتر ملی می گوید و همه عواملی که باعث شد در هنرِ نمایشی به رشد و تعالی برسد را شرح می دهد. عباس جوانمرد کارگردان، نویسنده، پژوهشگر و بازیگری است که همه عمرش را با خدمت به تئاتر گذرانده و برای بازی ها و کارگردانی های فوق العاده اش از وی تقدیرهای زیادی به عمل آمده است، به همین دلیل خواندن خاطرات او خالی از لطف نیست. جوانمرد خاطرات چند ساله اش را با نثری روان و ساده نگارش کرده و با بیان خاطراتش بخشی از تاریخ تئاتر ایران را به تصویر می کشد. عقاید و نظرات او در رابطه با تئاتر و نمایش که در متن بیان شده نیز بسیار جذاب و خواندنی است. او شرح خاطراتش را از دوران نامساعد بعد از کودتای 28 مرداد آغاز می کند و تا دوران کنونی پیش می برد، به همین دلیل تحولات اجتماعی و سیاسی کشور نیز در کنار بازگو کردن فعالیت های تئاتری اش بیان می شوند. از این رو نوشته های او در این کتاب را نمی توان تنها نوعی خاطره نویسی دانست چرا که او در کنار گریزهایش به گذشته و زندگی تئاتری اش  برگی از تاریخ ایران را نیز ورق می زند و اوضاع آن دوران را به تصویر می کشد. کتاب حاضر طی چند سال نوشته شده است و سیر زمانی متونِ آن چندان منظم نیست، با این حال شیرینی این خاطرات به قدری زیاد است که مخاطب احساس می کند همه این اتفاقات در یک برهه زمانی کوتاه رخ داده است.


برشی از متن کتاب


بعد از اتمام نمایش در شب اول به ویژه اگر اختصاص به هنرمندان و صاحبنظران و اساتید داشته باشد طبق معمول هنرمندان و اساتید و منتقدین به پشت صحنه میروند برای تبریک و بیشتر برای اظهار نظر در جهت بهتر شدن کار در پشت صحنه ما هنوز به خود نیامده بودیم که سر و کله این قبیل اشخاص پیدا شد. پیش از همه به خاطر سن و سال و مقام صدای دکتر نامدار بود که با همان تکیه کلام های معروف و ویژه خودش که همیشه با تحکم بزرگترانه ای همراه بود از روی صحنه به گوش رسید که: کجان این بچه های قدر نشناس من؟ یکی دو نفر، او و همراهانش را به پشت صحنه فارابی که راهروی متوسطی با کوهی از اسباب و لباس، وسایل گریم و دیمرهای برق و فیلترهای قراضه بود راهنمایی کردند و او در همان لحظه ورود باز با همان لحن شیرین و آمرانه اش تقریباً فریاد زد: بچه ها شما واقعا آدم های نمک نشناس و بی حیایی هستید بعد از سه سال زحمت و مرارت که به پاتون کشیده شده حالا که گور مرگتون کار به این قشنگی درست کردین، نباید خبر بدین که یه نفر بیاد لااقل با چهار کلام حرف معرفی تون کنه؟ احمد براتلو که با نامدار آشنایی بیشتری داشت همانطور که بلد بود عذر خواست. دکتر نامدار با یک یک ما دست داد و تشویق مان کرد. طوری که انگار نه انگار ماجرایی به اسم اخراج و تنبیه ما در هنرستان اتفاق افتاده است براتلو او و همسرش را تا پای اتومبیل مشایعت کرد و در این فاصله دیگر هنرمندان با محبت و تشویق و راهنمایی آمدند و رفتند اما بیشتر منتظر یک نفر بودیم و آخر از همه آمد. مسیو هایک که به اتفاق همسرش از در وارد شد نگاهی به ما که ردیف ایستاده بودیم انداخت و با همان لبخند همیشگی با یکایک ما دست داد و فقط سر تکان میداد همه بچه ها قصه من و هالک را میدانستند و منتظر لحظه دیدار او با من بودند من نفر آخر بودم به من که رسید ایستاد سرم را که بلند کردم هایک را بی لبخند در اندیشه دیدم و دلم لرزید. لحظه ای نگاهم کرد و بعد نیمه مشتی به سینه ام کوفت و با لبخندی گفت: حالا حق داری روی صحنه بری و بعد با رضایت و لبخند به طرف همه ی ما سری تکان داد و از در بیرون رفت. کاملاً محسوس بود که مایل نیست در این حال کسی او را ببیند. این آشتی بزرگوارانه استاد آنقدر زیبا ساده شیرین و ویژه روح و سکنات او بود که تمام فضای پشت صحنه ما را غرق شادی و حیات کرد در آن لحظه هیچ کاری نتوانستم بکنم چون به راستی همه ما لبریز از غرور و شادی شده بودیم وقتی رفت یعنی وقتی که پایش را از در بیرون گذاشت همه بی اختیار به طرف در هجوم بردیم بیرون برف میبارید موسیو هایک جلوی در زیر بارش برف شال بلند پشمی اش را دور گردن انداخت دست همسرش با محبت زیر بغل او رفت و آن دو در تلالو دانه های درشت برف زیر چراغ ها دور شدند من چند لحظه با چراغان چشم هایم آن دو را گلباران کردم استادم مرا بخشید و این بخشش مرا سرشار از نیک بختی کرد.

فهرست


  • سخن نویسنده
  • دیدار نخست
  • مراحل برخورد عقاید یا پلکان تبادل آرا
  • پیرمرد ما را اهلی کرد
  • نخستین گذار ناگزیر
  • زبان صحنه
  • هایک گاراکاش
  • نخستین برنامه
  • دو حادثه در یک شب
  • سرچشمه خاطرات یا خاطرات سرچشمه
  • دستگیری
  • زندان و اقا جلال
  • جایزه نمایش نامه نویسی مجله نمایش
  • بلبل سرگشته
  • اصفهان
  • جامعه ی باربد
  • اجرای ضرورت
  • به دنبال مقصود
  • زخم سفله گی دوست
  • تاثیر موفقیت ها بر گروه هنر ملی
  • طرح و ایجاد شش گروه تئاتری
  • چهارشنبه سوری
  • در تدارک شرکت در فستیوال
  • از میان دو انگشت
  • برنامه های اجرایی
  • گل برگ ها و ریشه ها
  • شرکت در فستیوال
  • بی تو خاکسترم، بی تو ای دوست
  • در پاریس
  • دیدار با فیروز
  • درس هایی در تماشا
  • ترس ها و تجربه ها
  • منیره جمال زاده
  • از خرد است که کلان بر می خیزد
  • اجرای آلونک در فستیوال
  • ماک چشم ها
  • شگرد آن کهنه سوار
  • مراسم کوکتل
  • در انتظار فستیوال مریخ
  • به سوی تهران
  • فستیوال نانسی
  • تالار 25 شهریور
  • اخلاق آرتیستیک
  • گامی به پس
  • چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
  • درختان خودرو و اقمار تئاتری
  • امیر سعادت
  • سینما تک
  • بیژن و بزی اش
  • بیژن و قصه اش
  • از تو ای دوست نگسلم پیوند
  • حلقه های وصل من
  • فرار و قرار مسعود
  • بست نشینی مسعود
  • محمد مسعود - فرار و قراری دیگر
  • دکتر حسین بنایی
  • تجدید دیدار با دکتر بنایی
  • احمد فاروقی قاجار
  • پهلوان اکبر در حضور
  • خان زاده روستایی مسلک
  • سگی در خرمن جا
  • تامارزوها
  • مرد و مهمان
  • آخرین دیدار


نویسنده: عباس جوانمرد انتشارات: نشر نو

مشخصات

  • نوع جلد جلد سخت (گالینگور)
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 1
  • سال انتشار 1396
  • تعداد صفحه 488
  • انتشارات نشر نو

نظرات کاربران درباره کتاب دیدار با خویش - عباس جوانمرد


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دیدار با خویش - عباس جوانمرد" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل