loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب 43 داستان عاشقانه | نشر مرکز

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب 43 داستان عاشقانه؛ نشر مرکز

کتاب 43 داستان عاشقانه نشر مرکز، مجموعه‌ی چهل و سه داستان کوتاه و خواندنی را در بر می‌گیرد که همه‌ی آن‌ها از زبان آلمانی به فارسی ترجمه شده و از نویسندگان معروفی همچون فرانتس کافکا، ایتالو کالوینو و یوهانس بوبروفسکی روایت‌هایی شیرین و جذاب را به مخاطب ارائه می‌کنند؛ لازم به ذکر است که غیر از داستان‌های "کافکا"، مابقی قصه‌ها، برای اولین بار به فارسی ترجمه شده و دوستداران و علاقه‌مندان به هنر داستان‌نویسی را با آثار بی‌نظیر و جذاب نویسندگانی همچون "هانس دو منه گو"، "میگوئل دو اونامونو" و ... آشنا می‌سازد.

به عنوان مثال در داستان "ببین به کی شلیک می کنی"، ماجرای زندگی مردم شهری به نام "وستشتات" را می خوانیم که ارتباط خوبی با افراد غریبه و ناشناس برقرار نکرده و همواره از آن ها دوری می جویند. حکایت این قصه نیز از جایی آغاز می گردد که مردی تنها و پابرهنه با یک کوله پشتی بر دوش و گیتاری به دست، وارد شهر مذکور شده و در خانه ی کنسول وستشتات ساکن می شود. اما با عدم توجه مردم شهر مذکور مواجه گشته و نمی تواند دوستی برای خود بیابد. به طوری که نه تنها مردان و زنان بالغ، بلکه حتی کودکان نیز از او فاصله گرفته و با وی سخن نمی گویند. تا این که در یکی از همین روزها و در پی اقدامی از جانب "دانیل"، پسری هفت ساله، ماجراهایی خواندنی خلق می گردد.

بخشی از کتاب 43 داستان عاشقانه

ببین به کی شلیک می کنی!

مردم شهر غربی (وستشتات) همگی در این مساله اتفاق نظر داشتند که او اصلا به آن ها نمی خورد. پابرهنه به آن جا آمده بود با کوله ای روی پشتش و یک گیتار. همین طوری آمده بود به خانه ی کنسول، که حالا خالی بود و او کلید آن را هم داشت.

«از کجا آورده بود؟»

«کلید خانه ی کنسول؟»

«ولی، او نخواهد ...»

همه اش گیتار می نواخت و به بچه هایی که دورش را گرفته بودند، لبخند می زد. اما بچه ها جواب لبخندش را نمی دادند، جوان بود و ریش سیاهی هم داشت.

مادران بچه های خود را از دور و برش صدا می زدند. بچه ها هم مجبور می شدند از او دور شوند.

«آدم ندیدین؟»

«اصلا تو رو به اون چه کار؟»

«ما که باهاش آشنا نیستیم!»

«که تو باهاش حرف زدی! ها!»

یک بار، یک بچه ی خردسال حدودا سه ساله که مادرش او را صدا نزده بود، نزدیک مرد ماند و جرات کرد دو قدمی جلوتر برود؛ مردد انگشتش را به سوی گیتار مرد دراز کند و سیم آن را بنوازد.

مرد گفت: «محکم تر!»

کودک سیم را رها کرد. صدایی بلند و درست و حسابی از آن درآمد. هنوز صدای سیم های گیتار آرام نگرفته بود که مادر او هم صدایش کرد، دوید او را از زمین کند و هر دو در خانه ای در همان نزدیکی ناپدید شدند.

مرد، صبح روز بعد از خانه بیرون آمد، در را قفل کرد، آمد روی چمن ها. دانیل، پسری هفت ساله، با تفنگش آن جا بود. در تفنگش گلوله هایی بود که به محض این که ماشه ی آن را می کشیدی، منفجر می شد و صدا می کرد. دانیل با خودش فکر کرد: «اوناهاش مرده داره میاد. اجازه ندارم باهاش حرف بزنم. آدم بدجنسی است، حتما بدجنسه، یک مرد بد» تفنگش را برداشت، گرفت رو به مرد و ماشه ی آن را چکاند.

ترق! گلوله ی داخل آن منفجر شد.

مرد لبخندی زد. لحظه ای بعد سینه اش را گرفت. دو سه قدم تلوتلو خوران عقب رفت و نقش بر زمین شد، روی زمین غلتی زد و به پشت خوابید.

سکوت.

دانیل به مرد نگاهی کرد، کمی هم مکث کرد. مرد جنب نخورد.

دانیل این پا و آن پا کرد، بعد بنا کرد به جیغ زدن و در رفت، دوید داخل خانه اش. دو زن آن جا بودند، یکی شان مادر دانیل بود.

- «چی شده؟»

به مرد نگاه کردند.

«چه کارت کرده؟»

- «همین حالا به شوهرم گفتم که ...»

- «حرف بزن چه کاره ت کارده؟»

- «لوم م مرده. من – به اش تیر انداختم. من – به – اش – و او هم م مرده ...»

مردم از خانه های خودشان بیرون آمدند. مردی تفنگ دنیل را از دستش گرفت و مثل متخصص ها نگاهی دقیق به آن انداخت، بعد ان را به پسرک داد.

گفت: «مزخرفه! فقط یه اسباب بازیه! همین! حتی اگر ماشه اش را فشار بدی، چیزیازش درنمی آد!»

مرد جمعیت را کناری زد و خود را به مردم افتاده روی چمن ها رساند.

کتاب 43 داستان عاشقانه اثر فرانتس کافکا، ولف وندراچک، ریلکه، کالوینو، کورتاسار و... با ترجمه‌ی علی عبداللهی توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است.


فهرست


فهرست کتاب 43 داستان عاشقانه

پیشگفت مترجم

هانس دو منه گو

ببین به کی شلیک می کنی!

راینا ماریا ریلکه

گورکن

مرد بیگانه

زیگفرید لنتس

خانه ای سرشار از عشق

میگوئل دو اونامونو

از تنفر تا همدردی

ایتالو کالوینو

زن و شوهر کارگر

گئورگ بیدلینسکی

بلوز لیندا

آرتورو مونته روزو

وقتی دلقک ها آمدند

ولف وندراچک

43 داستان عاشقانه

ایوان کوله کف

خطابه ای در باب نسبیت

زندگی در یک شوخی احمقانه

ایلزه آیشینگر

خاطراتی برای ساموئل گرین برگ

خولیو کورتاسار

تعلیم کوک کردن ساعت

شیر و کرونوپیوم

حکایت

پایان پایان جهان

فرانتس کافکا

سر و صدای مهیب

آرزوی سرخ پوست شدن

عزیمت

افسانک

درباره ی تمثیل ها

لاشخور

شب ها

درخت ها

رودولف کریستین

ماده موش

بهترین چیز

دریافت

زاغچه و بادنما

آشتی

مهرمادری

گل ها

گونتر کونرت

طبیعت

هانس کریستف بوخ

دو

توماس برنهارد

فراموشی

وولف دیتریش شنوره

سیاست

مبارزه با خجالت

پتر هرتلینگ

هویج

امینه سوگی اوزدمر

بذار بره آلمان کمی هوا بخوره

گونتر آیش

میان پرده

مرسه رودوره دا

گل آبی

یوهانس بوبروفسکی

بچه ی بوف

آرایه های درونی

منابع



  • نویسندگان: ولف وندراچک، ریلکه، کافکا، کالوینو، کورتاسار و...
  • مترجم: علی عبداللهی
  • انتشارات: مرکز


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب 43 داستان عاشقانه | نشر مرکز" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل