کتاب 10 تعهد مردان - تام مسی

کتاب 10 تعهد مردان نوشته تام مسی و ترجمه مژگان انصاری راد توسط انتشارات لیوسا به چاپ رسیده است.

این کتاب به شما کمک می کند تکه های زندگی تان را کنار هم بگذارید. به شما دیدگاه هایی عملی می دهد برای برقراری تعادل در زندگی، و هدفمند زیستن مبتنی بر آنچه بیشتر از همه برای تان مهم است و آن را از ته دل می خواهید. به خود جرئت دل به دریا زدن بدهید. کیفیت روابطتان را به گونه ای ارتقا دهید که دیگران احساس مهم بودن کنند. به سلامت خود اهمیت دهید و به تاثیر رعایت نظم و انضباط در ایجاد عادت هایی که زندگی تان را غنی تر می کنند، پی ببرید. از افسوس خوردن دست بردارید و در لحظه ی حال غرق شوی تا به سطوح جدیدی از بازدهی فردی دست یابید. از طریق سرگرم کردن خودتان را با تفریح وخنده، بازدهی و خلاقیت خود را افزایش دهید. و در نهایت، کسی بشوید که تفاوت می آفریند و دنیا را به مکانی بهتر تبدیل می کند.

فهرست

مقدمه فصل یک: متعهد شوید خودتان باشید و خودتان را بشناسید فصل دو: تعهد بدهید و به آن پایبند بمانید فصل سه: به آنچه شما را به هیجان می آورد متعهد شوید فصل چهار: متعهد شوید روابط متعالی برقرار کنید فصل پنج: قول بدهید مراقب تندرستی خود باشید فصل شش : سعی کنید روحیه ای قوی داشته باشید فصل هفت: در لحظه ی حال زندگی کنید فصل هشت: ز گهواره تا گور دانش بجو فصل نه: متعهد شوید تفریح کنید فصل ده: متعهد شوید کسی باشید که تفاوت ایجاد می کند.

برشی از متن کتاب

فرصت ها هر روزه سر راه شما قرار می گیرند و شما باید تصمیم بگیرید که چگونه از فرصتی استفاده کنید یا در مواجهه با آن جانب احتیاط را رعایت کنید. بدون اندکی دل به دریا زدن هیچ چیزی به دست نمی اید. «فرصت را غنیمت بشمارید.» برای چشیدن طعم حقیقی زندگی بدون پشیمانی و نگران، در لحظه زندگی کنید. شاید به نظرتان این فصل با فصلی که بر اهمیت تعیین هدف تاکید می کند در تضاد باشد. اما این گونه نیست. زندگی در حال، مغایرتی با برنامه ریزی برای آینده ندارد. در واقع، هر چه بیشتربر حال تمرکز کنید، آینده ی بهتری در انتظارتان خواهد بود. دست از افسوس خوردن بردارید «پشیمانی را فراموش کنید، وگرنه زندگی را از دست می دهید.»    جاناتان لارسن شاید داستان مردی را که یک سگ شکاری پیر داشت که مرض خطرناکی گرفته بود. شنیده باشید. مرد رهسپار دام پزشکی محل شد. به محض ورود دستیار دام پزشکگفت سگش را به اتاق معاینه ببرد و روی میز بگذارد. وقتی دام پزشک وارد شد، علائم حیاتی سگ را وارسی کرد و گفت : « متاسفم جناب که باید این را بگوییم، اما سگ شما مرده.» مرد گفت: « این چه مهملی است؟ می خواهم یک نفر دیگر هم سگ را ببیند.» یک قلاده سگ لابرادوار را به اتاق فرستادند. سگ، سر تا پای سگ پیرمرد را بویید، و جوری سر تکان داد که یعنی، بله این سگ مرده. مرد بازهم زیر بار نرفت و.....

نویسنده: تام مسی مترجم: مژگان انصاری راد انتشارات: لیوسا