loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب یکی مثل همه - فیلیپ راث

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب یکی مثل همه نوشته ی فیلیپ راث می باشد که پیمان خاکسار آن را به فارسی ترجمه کرده و در نشر چشمه به چاپ رسیده است.

فیلیپ راث یکی مثل همه را در سال 2006 منتشر کرد. این کتاب اولین کتاب از مجموعه ای چهارگانه است، که سه کتاب دیگرش خشم، حقارت و ارباب انتقام نام دارند. فیلیپ راث عنوان و محتوای «یکی مثل همه» را از نمایشنامه ای کهن برگرفته است. ماجرا، داستان مرگ و ترس و دلبستگی انسان به این دنیاست. یعنی زمانی که مردی که تمام عمر از مرگ می ترسیده است باید با آن رو به رو شود. نمایشنامه ی «یکی مثل همه» نیز به صورت نمادین همین مضمون را دارد که مرد با الهه ی مرگ مواجه می شود و باید به او جواب پس بدهد. اما نمی خواهد بمیرد. نحوه ی روایت راث از زندگی مرد جالب است. او که یکی مثل همه است و حتی نیازی نیست که ما اسمش را بدانیم. فقط می دانیم او هم یکی مثل همه بوده است. درس خوانده، ازدواج کرده، طلاق گرفته، شاغل بوده و حالا هم مرده. زندگی این مرد پر است از تصمیم های غلط و درست. پر است از فراز و فرود. او مثل ما است. یکی است مثل همه. حالا هم مرگ به سراغش آمده و مرده است. انگار نویسنده او را در طبق گذاشته و موشکافی اش می کند. مردی که سایه ی مرگ را همواره در زندگی اش، هنگام بیماری یا عبور از خیابان حس می کرده و حالا هم تسلیم آن شده است. شاید مضمون کتاب دلهره آور یا غم انگیز باشد، اما لحن نویسنده گاهی به طنز نیز می زند و این به سخره گرفتن مرگ و زندگی و همچنین یادآوری این که او هم یکی بود مثل همه، به خواننده این تلنگر را می زند، که شاید مرگ پشت در خانه ی او هم نشسته است. چرا که ما هم یکی هستیم مثل همه.


برشی از متن کتاب


اطراف قبرش در گورستان مخروبه چند نفری از تبلیغات چی های نیویورکی، که سابق همکارش بودند، جمع شده بودند و از انرژی و ابتکارش یاد می کردند و به دختر نانشی می گفتند که همکاری با او تا چه حد لذت بخش بوده. چند نفر هم از استارفیش بیچ آمده بودند، از شهرک بازنشستگان جرزی که او از عید شکرگزاری سال 2001 در آن جا سکونت داشت - همگی شان هم سالمندانی که همین اواخر برای شان کلاس نقاشی گذاشته بود. دو پسرش هم آن جا بودند، رندی و لانی، دو مرد میان سال که حاصل ازدواج اول ناموفقش بودند. پیش مادرشان بزرگ شده بودند و طبیعتا نکات مثبت چندانی از پدرشان نمی دانستند و بیشتر فکر می کردند آدم مزخرفی بوده که حالا هم مرده، و فقط از سر انجام وظیفه آمده بودند. برادر بزرگش هاروی و زن برادرش هم آن جا بودند، شب قبل با هواپیما از کالیفرنیا آمده بودند. یکی از سه همسر سابقش هم آمده بود، فیبی، زن دومش و مادر نانسی. زنی قدبلند، با موهای سفید کم پشت که دست راستش بی حرکت پهلویش آویزان بود. وقتی نانسی از او پرسید که آیا دوست دارد حرفی بزند، اول با خجالت سر تکان داد، ولی بعد جلو رفت تا با صدای ملایمش چند کلمه صحبت کندو نطقش به خاطر ضعفی که داشت ناتمام ماند. «باور کردنش خیلی سخته. دائم بهش فکر می کنم که داره توی دریا شنا می کنه. همین. دائم می بینمش که داره توی دریا شنا می کنه.» بعد هم نانسی حرف زد. او به تنهایی مراسم کفن و دفن پدرش را ترتیب داده بود و به تمام کسانی که ممکن بود بیایند زنگ زده بود تا عزاداران محدود به خودش و مادر و برادر و زن برادرش نمانند.

نویسنده: فیلیپ راث ترجمه: پیمان خاکسار انتشارات: چشمه

فیلیپ راث


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب یکی مثل همه - فیلیپ راث" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل