کتاب گوزن و گوسفند در سرزمین عجایب - رمضانی

کتاب گوزن و گوسفند در سرزمین عجایب اثر داریوش رمضانی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

داستانی  مصور و طنزگونه که از مشکلات اجتماعی و سردرگمی انسانِ پایتخت نشین در ایران می‌گوید، اما زبان نویسنده  نمادین است. او با خلق دو شخصیت گوسفند و گوزن که در رستوران کار می کنند، از هزاران انسان گرفتار در زندگی شهری حکایت می کند که طاقتشان بریده و دائماً نقشه‌ی ترک شهر، تغییر شغل و مهاجرت به جایی دیگر را می کشند تا خود را از گرفتاری های زندگی شهری نجات بدهند، اما هیچ وقت  اقدام نمی کنند. تا این‌که یک شب پسری دست فروش، داخل اتوبوس به جای فروختن کالا به آن‌ها یک عدد لوبیا را مجانی می دهد و می‌خواهد که آن را بکارند. از آن جایی که آن دو حیوان به هیچ چیز اعتماد نداشتند، لوبیا را به بیرون از پنجره ، می‌اندازند. لوبیا با غوطه ور شدن در آبراهِ خیابان تبدیل به درختی بزرگ می شود که اتوبوس و دو حیوان را به بالا و جایی که سرزمین عجایب نامیده می شود، می برد. در سرزمین عجایب مشکلی تحت عنوان « چرا مرغ ما تخم طلا نمی کند؟»مطرح می شود و از این دو حیوان می خواهند تا در حل این مشکل کمک کنند. این داستان از تصاویر سیاه و سفید و دیالوگ های کوتاه تشکیل شده و نویسنده خواسته است با عبارت های طعنه آمیز، به تضادها و بی منطقی های درون جامعه اشاره کند.

برشی از متن کتاب

فصل سوم سمینار بررسی راههای جایگزین... گوزن: تمومش کن. دیگه بسه.( در تصویر گوسفند در حال ریختن پشکل است.) مامور: نظرتون راجع به سرزمین ما چیه؟همونطور که گفتم ما اینجا همه چی داریم. مامور: با افتخار باید عرض کنم که مردم اینجا برای پول در آوردن نیاز به انجام هیچ کاری ندارند. اینقدر پول داریم که می تونیم بین همه تقسیم کنیم. گاهی وقت ها مرغ تخم طلا اینقدر پول ارائه میده که مجبور می شیم چند نفر از مردم رو انتخاب کنیم تا این همه پول رو جمع کنن. (این عبارت ها درون تصاویر مربوطه هستند) مامور ادامه می دهد: هر چیزی هم که نیاز داشته باشیم از سرزمین های دور و نزدیک وارد می کنیم، هر چقدر هم گرون باشه. ادامه در تصویر بعدی: به همین دلیل هیچ کارخانه ، واحد تولیدی و واحد صنعتی نداریم که هوا رو آلوده کنه. ادامه در تصویر بعدی: بعضی وقت ها هم که از حساب و کتاب کردن واسه پول ها مون خسته می شیم به مردم می گیم بیان میدون شهر و بعد بارون پول سرشون می‌ریزیم. (تصویری که مردم را نشان می دهد که از جمع کردن پول ها خسته شدن.) گوزن می گوید: نه! مامور می گوید: البته ما  برای چند ماه آینده پول داریم هنوز. ولی چون خیلی آینده نگر هستیم به فکر درمان مرغ تخم طلا افتادیم. گوزن: نه ! گوسفند: من مخم داره از منطق اینا سوت میکشه! می تونم آهنگ مورد علاقه‌مو گوش بدم؟ گوزن: اینجوری نمیشه! من باید یه چیزی به اینا بگم. گوزن ادامه می دهد: شما که اینقدر آینده نگر هستین ، چرا به این فکر نمی کنین که مرغ تخم طلا یه روزی بالاخره تلف میشه؟ آیا نباید به فکر یه منبع در آمد جایگزین باشین؟ (تصاویر بعدی نشان دهنده‌ی خنده آدم‌های سرزمین عجایب است. ) مامور و سایرین : خیلی ممنون. خیلی خوب بود. کلی خندیدیم. ادامه می دهد: ما هر سال بودجه‌ی زیادی صرف می کنیم برای برپایی یک سمینار با موضوع : « راه های جایگزین تامین منابع مالی سرزمین عجایب.» و کلی هم خنده ارائه می دیم. گوزن : خنده ارائه می دین؟! مامور : تو این سمینار ، شرکت کننده ها مقالات خودشون رو راجع به « راه های جایگزین تامین منابع مالی سرزمین عجایب » ارائه میدن و ما هم کلی می خندیم! بسیار خوش می گذره. مامور دیگر: یکی می گه بخش کشاورزی راه بندازیم و میوه و سبزی به سرزمین های دیگه صادر کنیم. مامور دیگر: یکی می‌گه خودمون خودرو بسازیم و صادر کنیم. مامور دیگر: یکی می‌گه کارخانه ی تولیدی بزنیم و صنعتی بشیم. مامور دیگر : اون یکی می گه به جای وارد کردن هر چیزی از سرزمین های دیگه، خودمون دانش اونارو یاد بگیریم اون چیزا رو خودمون بسازیم. گوزن: خب اونوقت این طرح ها کجاشون خنده داره؟! مامور: خب سرزمینی که منبع در آمد خوبی مثل مرغ تخم طلا داره چرا باید این همه وقت و هزینه ارائه کنه واسه این کارا و تازه مردم هم به زحمت بندازه؟! گوسفند: من حرفی ندارم. گوزن: چه جواب قانع کننده ای! گوزن: حالا بعد از اینکه خنده هاتون رو به طور کامل ارائه دادین با اون طرح ها چه می کنید؟ مامور : آفرین گوزن! سوال خوبی ارائه دادی! ما یه سطل زباله داریم مخصوص کاغذ. این طرح ها و مقاله ها رو بعد از مسابقه توش می ریزیم و بعد می سوزونیم! گوزن: خسته نباشین! یه کم این کادر لعنتی رو بزرگتر می گرفتین منم می افتادم!( عکس دسته جمعی) گوسفند: دیوار هم دوروبر نیست سرم رو بکوبم بهش! مامور:خب دیگه کم کم داریم می رسیم. مامور:اینم از محل نگهداری مرغ تخم طلا...

(کتاب های جهان تازه دم 4) نویسنده: داریوش رمضانی انتشارات: چشمه