loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب گنج بدبو! (قصه های بهلول 2)

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب گنج بدبو جلد دوم از مجموعه ی قصه های بهلول نوشته ی احمد عربلو توسط انتشارات محراب قلم به چاپ رسیده است.

این کتاب جلد دوم از مجموعه کتاب هایی با عنوان " قصه های بهلول " می باشد. داستان ها و حکایت های جالب و پندآموز بهلول برای همه آشناست. حکایت هایی که در هر کدام بهلول حرفی برای گفتن و اثبات خیلی چیزها دارد. کودکان و نوجوانان با مطالعه ی حکایت های بهلول یاد می گیرند خیلی از رفتارهای ناشایست از قبیل تمسخر، قضاوت عجولانه و...را کنار بگذارند. حکایت هایی که به موارد پندآموز و جالبی اشاره کرده است. بهلول یکی از عقلای مجانین سده ی دوم هجری و معاصر هارون الرشید بود. هارون و خلفای دیگر از بهلول موعظه می طلبیدند. بهلول را از شاگردان امام کاظم ( ع ) دانسته اند. زمانی بهلول از سوی هارون الرشید در معرض خطر قرار گرفت خود را به جنون زد ولی در مواقع لزوم به مردم پند و اندرز می داد. وی در سال 190 هجری قمری درگذشت. این کتاب با صفحاتی تمام رنگی، مصور و زبانی ساده به روایت حکایتی جالب از قصه های بهلول می پردازد. مدتی بود که بهلول تمام سکه هایش را داخل کیسه ای در یک خرابه نگهداری می کرد. یک روز صبح زود او تصمیم می گیرد مثل همیشه پول هایش را به خرابه ای که گنجش را در آن جا پنهان کرده بود ببرد. به نزدیکی خرابه که می رسد مرد دکانداری را می بیند که ظاهرا در خواب بود. او بدون توجه به آن مرد سراغ کیسه ی سکه ها رفته و سکه های جدید را به سکه های قدیمی اضافه می کند و دوباره کیسه ی پول ها را سر جایش مخفی می کند. در راه بازگشت به خانه همان مرد دکاندار از او سوال می کند که این وقت صبح اینجا چه می کنی؟ آن شب بهلول از نگرانی تا صبح خوابش نبرد و مدام فکر می کرد که نکند آن مرد بلایی بر سر گنجش بیاورد. صبح روز بعد به سراغ گنج می رود اما این بار به جای سکه ها با مشتی خاک که داخل کیسه بود رو به رو می شود. با خود می گوید که حتما آن مرد دکاندار به سراغ گنجش آمده است. او بعد از مدتی فکر کردن نقشه ای می کشد تا تمام گنجش را از آن مرد پس بگیرد... برای پی بردن به نقشه ی بهلول با حکایت شیرین و جذاب این قصه همراه شوید.

 


برشی از متن کتاب


همه ی آن روز بهلول نگران بود که نکند آن مرد طمع کار مواظب او بوده است و حالا به سراغ پول هایش رفته باشد؟ صبح روز بعد، بهلول زودتر از همیشه از خواب بیدار شد و با عجله به سمت خرابه رفت. به آن جا که رسید، در فضای نیمه تاریک خرابه چشم دواند و محل پنهان کردن پول هایش را دید. روی زمین نشست. خاک را با دست کنار زد. دستش گوشه ی کیسه ی پولش را لمس کرد. کمی خیالش راحت شد. آهسته کیسه را از دل خاک بیرون کشید. اما کیسه سبک بود! آن را تکان داد از صدای جرینگ جرینگ سکه ها خبری نبود. قلب بهلول ریخت. با حسرت به کیسه ی خالی نگاه کرد و گفت: ای داد بیداد! تمام سرمایه ام را برده اند. آخر چه کسی خبر داشت که من پول هایم را در این جا مخفی کرده ام؟! ناگهان چهره ی مرد دکاندار در نظرش آمد. با خودش گفت: آن مردک که دیروز جلوی مغازه اش چرت می زد! فقط او مرا دید که به داخل خرابه آمده ام. حتما...حتما او مواظب من بوده و فهمیده است که پول هایم را در این جا پنهان می کنم. حتم دارم که او پول هایم را برداشته است...بهلول با همه ی اندوه و غمی که داشت، سعی کرد خودش را آرام کند. همان جا روی زمین نشست و به فکر فرو رفت. مدتی بعد، ناگهان فکری به نظرش رسید و مطمئن شد که می تواند به راحتی همه ی پول هایش را از مرد بدجنس بگیرد. چندبار نقشه ای را که کشیده بود، را در ذهنش مرور کرد. بعد با آرامش کیسه ی خالی را سر جایش گذاشت. روی آن خاک ریخت و از خرابه بیرون آمد...

نویسنده


" احمد عربلو " در سال 1344 در تهران به دنیا آمد و تحصیلاتش را تا پایان دوره ی کارشناسی ارشد ادبیات فارسی دنبال کرد. او نزدیک به هفده سال سر دبیر مجله " رشد نوجوان " بوده است و تاکنون با صدا و سیما، روزنامه ی جام جم، سروش نوجوان و مجلات رشد همکاری داشته است.

به روایت: احمد عربلو تصویرگر: محمدحسین صلواتیان انتشارات: محراب قلم


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب گنج بدبو! (قصه های بهلول 2)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل