loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب گلستان در آتش (قصه های قرآنی )

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب گلستان در آتش از مجموعه ی قصه های قرآنی به روایت امید پناهی آذر با تصویرگری زهره ثقفی توسط انتشارات گاج به چاپ رسیده است.

در زمان های بسیار دور، در سرزمین بابل پادشاهی بت پرست به نام نمرود حکومت می کرد. او دستور داده بود که یک بتخانه‌ی بزرگ با بت های گوناگون بسازند تا مردم آنها را عبادت کنند. در آن زمان ابراهیم(ع) همراه پدرخوانده‌ی خود که کارش تراشیدن بت بود، زندگی می کرد. حضرت ابراهیم به خدای یکتا ایمان داشت و از بت پرستی پدر و مردم سرزمینش بسیار غمگین بود و در هر فرصتی که به دست می آورد آنها را به یکتاپرستی دعوت می کرد.اما همه‌ی آنها در جواب دعوت ابراهیم(ع) می گفتند تمام پدران و گذشتگانشان بت پرست بوده اند و آنها نمی توانند دست از این کار بردارند.‌ روزی حضرت ابراهیم برای اثبات ناتوانی بت ها نقشه ای کشید؛ او در روز عید، وقتی که همه برای جشن و پایکوبی به بیرون از شهر رفته بودند، خودش را به مریضی زد و در خانه ماند. وقتی همه رفتند و شهر خالی از سکنه شد، ابراهیم (ع) تبری برداشت، به بتخانه رفت و به جز بت بزرگ، همه‌ی بت های دیگر را شکست و در آخر تبر را روی دوش بت بزرگ‌ گذاشت و به خانه رفت. وقتی جشن تمام شد و مردم به شهر بازگشتند، با وحشت از شکستن بت ها باخبر شدند و به طرف کاخ نمرود به راه افتادند تا مجرم را پیدا کنند و...

بچه ها همواره قصه ها را دوست دارند، آدم بزرگ ها هم با سرزمین قصه آشنایی دیرینه دارند. به همین دلیل خداوند بزرگ و مهربان در کتاب بزرگ و بی نظیرش گاهی با زبان قصه سخن می گوید، داستان های گذشتگان را روایت می کند؛ تا از آن ها عبرت بگیریم و زندگی بهتری داشته باشیم. مجموعه ی قصه های قرآنی روایت و تصویر را در کنار هم قرار داده تا شاید قطره ای از اقیانوس زلال و بی نهایت معجزه ی خداوند را به کودکان عرضه کند. این مجموعه در جلدهای مختلف، قصه هایی کوتاه از قرآن را به زبانی ساده و قابل فهم برای کودکان و نوجوانان به رشته‌ی تحریر در آورده است.

 


برشی از متن کتاب


ابراهیم (ع) با پدر خوانده اش، آزر، زندگی می کرد. آزر بت تراش بود و خودش نیز بت می پرستید. روزی ابراهیم (ع) پیش آزر رفت و از او خواست از بت تراشی و بت پرستی دست بردارد اما آزر به او گفت: "گوش کن، ابراهیم! این کار پدران من بوده است. من به بت ها احترام می گذارم. تو هم دیگر حق نداری به من دستور بدهی که چه کار بکنم و چه کار نکنم." از آن روز به بعد ابراهیم (ع)، آزر را ترک کرد. او از هر فرصتی استفاده می کرد تا مردم را با مهربانی به راه راست هدایت کند، ولی زحمات ابراهیم (ع) بی نتیجه ماند، چون مردم‌ با این که می دانستند حرف های ابراهیم (ع) درست است، اما به خدا ایمان نمی آوردند تا این که سرانجام ابراهیم (ع) نقشه ای کشید و منتظر ماند. در آن زمان، یک روز از سال که عید بود و مردم، جشنی بیرون از شهر بر پا می کردند. در این روز، مردم از کوچک و بزرگ از شهر بیرون می رفتند و تا غروب، مشغول جشن و پایکوبی بودند. آن روز ابراهیم خود را به بیماری زد و در شهر ماند. سپس منتظر شد تا همه‌ی مردم از شهر خارج شدند پس از آن به سرعت تبرش را برداشت و به بت خانه رفت و بت ها را یکی بعد از دیگری شکست و بر زمین انداخت و فقط بت بزرگ را سالم نگه داشت و تبرش را بر دوش بت بزرگ گذاشت و به خانه بازگشت. نزدیک غروب، مردم به شهر برگشتند و یک راست به سراغ بت خانه رفتند، اما ناگهان دیدند همه‌ی بت هایشان، به جز بت بزرگ، شکسته و قطعه قطعه شده اند. چیزی نگذشت که همه‌ی مردم شهر فهمیدند چه بلایی سر بت هایشان آمده است. آن ها وحشت زده، جلوی قصر نمرود جمع شدند...

(کتاب های زنبور) به روایت: امید پناهی آذر تصویرگر: زهره ثقفی انتشارات: گاج

مشخصات

  • مترجم مریم ثقفی
  • نوع جلد نرم
  • قطع رحلی
  • نوبت چاپ 2
  • سال انتشار 1395
  • تعداد صفحه 16

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب گلستان در آتش (قصه های قرآنی )" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل