loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب گزیده اشعار خاقانی - عباس ماهیار

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب گزیده اشعار خاقانی، با انتخاب و شرح دکتر عباس ماهیار توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.

به طور حتم، تمامی آثار و کتب به جای مانده از گذشتگان و هم چنین آثاری که در طی روزگاران کنونی تدوین می شوند، از فرهنگ، اوضاع اقتصادی و اجتماعی روز جامعه و ... تاثیر پذیرفته و با کلیه ی شرایط دوره ی مربوط به خود هماهنگ می باشند. گذشت زمان و تغییر و تحولات صورت گرفته در سطح جهان، موجب ایجاد شکاف و تفاوت های فراوانی در زبان و نوع گفتار و نوشتارهای مردم سراسر دنیا شده و فهم و درک کتب ارزشمند و تاریخی را پیچیده می سازد. مخاطب، جهت مطالعه و بررسی دقیق و صحیح این تالیفات، باید تمامی جنبه های زبانی، هنری و محتوایی را، توام با یک دیگر مد نظر قرار دهد که این عمل نیازمند رهنمودها و یاری یک متخصص می باشد. در همین راستا، "عباس ماهیار"، استاد دانشگاه، خاقانی ‌شناس و پژوهشگر ادبی، به نگارش این کتاب پرداخته و گزیده ای از بهترین و تاثیرگذارترین اشعار "افضل ‌الدین بدیل بن علی خاقانی شروانی"، متخلص به "خاقانی"، شاعر بزرگ و توانای قرن ششم، را در اختیار مخاطب قرار می دهد. وی در ابتدای کتاب، زندگینامه ی این شاعر توانا را به طور کامل و جامع تشریح نموده و سپس، در پایان متن هر یک از شعرهای بیان شده، معانی و مفهوم واژه های سخت و دشوار و هم چنین تحلیل هایی روان و صریح از عبارات پیچیده ی آن را توضیح داده و خواننده را در درک و برقراری ارتباط با اشعار خاقانی یاری می رساند.

 

فهرست


یادداشت مجموعه ستایشگر روشنای صبحگاهان دیدگاه ها قصاید خاقانی، ازین درگه دریوزه ی عبرت کن نیست اقلیم سخن را بهتر از من پادشا فلک کژ روتر است از خط ترسا صبح برآمد زکوه چون مه نخشب ز چاه منم به وحی معانی پیمبر شعرا آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد دیر خبر یافتی که یار تو گم شد چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند رخساز صبح پرده بعمدا بر افکند عید است و پیش از صبحدم مژده به خمار آمده نازنینان منا مرد چراغ دل من صبح وارم کآفتابی در نهان آورده ام هر صبح سر به گلشن سودا برآورم من اندر حصار رضا می گریزم انده گسار من شد و اندوه به من گذاشت جان فشانم عقل پاشم فیض رانم، دل دهم بس جوانم به دعا جان مرا دریابید درین منزل اهل وفایی نیایی به دست همت طغرای بی نیازی دار صبح از حمایل فلک آهیخت خنجرش غزلیات رخ تو رونق قمر بشکست ما را شکار کرد و بیفکند و بر نداشت صد یک حسن تو نو بهار ندارد جانم به سجود آید چون پرده براندازد عشاق بجز یار سرانداز نخواهند ... رباعی ها چند قصیده بدون شرح امنصاف در جبلت عالم نیامده ست رخسار روزگار پر از گرد کرده اند

 

 

برشی از متن کتاب


نازنینان منا مرد چراغ دل من صبح گاهی سر خوناب جگر بگشایید ژاله ی صبح دم از نرگس تر بگشایید دانه دانه گهر اشک ببارید چنانک گره رشته ی تسبیح ز سر بگشایید 3 سیل خون از جگر آرید سوی باغ دماغ ناودان مژه را راه گذر بگشایید چون سیاهی عنب کآب دهد سرخ، شما سرخی خون ز سیاهی بصر بگشایید برق خون کز مژه بر لب زد و لب آبله کرد زمهریری ز لب آبله ‌ور بگشایید 6 به وفای دل من ناله برآرید چنانک چنبر این فلک شعبده ‌گر بگشایید چون دو شش جمع برآیید چو یاران مسیح بر من این ششدر ایام مگر بگشایید به جهان پشت مبندید و به یک صدمه ی آه مهره ی پشت جهان یک ز دگر بگشایید 9 به غم تازه شمایید مرا یار کهن سر این بار غم عمر شکر بگشایید همه هم خوابه و هم‌ درد دل تنگ منید مرکب خواب مرا تنگ سفر بگشایید نه نه چشمم پس ازین خواب مبیناد به خواب ور ببیند رگ جانش به سهر بگشایید 12 خواب بد دیدم وز بوی خطرناکی خواب نیک بد رنگ شدم، بند خطر بگشایید آتشی دیدم کو باغ مرا سوخت به خواب سر این آتش و آن باغ به بر بگشایید گر ندانید که تعبیر کنید آتش و باغ رمز تعبیر ز آیات و سو بگشایید 15 آری آتش اجل و باغ به بر فرزند است رفت فرزند، شما زیور و فر بگشایید نازنینان منا مرد چراغ دل من همچو شمع از مژه خوناب جگر بگشایید خبر مرگ جگر گوشه ی من گوش کنید شد جگر چشمه ی خون چشم عبر بگشایید 18 گلشن آتش بزنید و ز سر گلبن و شاخ نارسیده گل و ناپخته ثمر بگشایید بلبل نغمه‌گر از باغ طرب شد به سفر گوش بر نوحه ی زاغان به حضر بگشایید گیسوی چنگ و رگ بازوی بر بط ببرید گریه از چشم نی تیز نگر بگشایید 21 در دار الکتب و بام دبستان بکنید بر نظاره ز در و بام مفر بگشایید من رسالات و دواوین و کتب سوخته‌ام دیده ی بینش این حال ضرر بگشایید پای ناخوانده رسید و نفر مویه گران وار شیداه کنان راه نفر بگشایید 24 دشمنان را که چنین سوخته دارندم دوست راه بدهید و به روی همه در بگشایید دوستانی که وفاشان ز نهان داشته‌ام چون درآیند ره از پیش حشر بگشایید *** 1- خوناب جگر: کنایه از اشک خونین. // ژاله: شبنم. // نرگس تر: کنایه از چشم اشکبار، چشم به گل نرگس تشبیه شده است. شبنم را از نرگس تر بگشایید یعنی اشک از چشم روان سازید. 2- گهر اشک: گوهر اشک، اشک به گوهر (جواهر) تشبیه شده است. گره رشته ی تسبیح اگر باز شود، همه ی دانه ها می ریزند. مراد این است که قطرات اشک را هم چون دانه های تسبیح فرو ریزید. 3- دماغ: مغز سر. // بام دماغ: دماغ به بام تشبیه شده. // راه گذر: معبر، راه عبور. باور قدما چنان بود که خون جگر (خون دل) می سوزد و بخار می شود و به دماغ (مغز) می رود و بخار به اشک گرم بدل شده از چشم و مژه فرو می ریزد (سجادی، 218) سیل اشک از ناودان مژه روان کنید. 4- ...

(مجموعه ادب فارسی) انتخاب و شرح: دکتر عباس ماهیار انتشارات: قطره

 


عباس ماهیار


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب گزیده اشعار خاقانی - عباس ماهیار" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل