کتاب گروه ضربت (من قهرمانم 7)

کتاب گروه ضربت از مجموعه کتاب های من قهرمانم نوشته ی استیو بارلو و استیو اسکیدمو با ترجمه ی سعیدا زندیان در انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

در این داستان، شما فردی بسیار با ذکاوت، تیز هوش و رئیس گروهِ ویژه ای ضربت می باشید که وظیفه اش انجام عملیات های سرّی، حساس و مهم است. تا کنون به خاطرهِ تیزبینی ها و فرماندهی هایی که شما در عملیات های متعددی انجام داده اید، هیچ گاه با شکست رو به رو نشده اید و دشمنان بسیار زیادی دارید. شما تمام فنون رزمی و کار با اسلحه های مختلف را آموزش دیده اید و می دانید در هر موقعیتی باید چه کارِ صحیحی را انجام دهید؛ همین موضاعات باعث شده است تا در آخرین مأموریتتان که حمله به مقرِ قاچاقچیان موادِ مخدر بوده، دشمنان زیاد تری پیدا کنید. حالا پس از مدت ها رئیس جمهورتان با دانستنِ این مسئله که شما موفقیت های زیادی در عملیات های مختلف کسب کرده اید و باندی از قاچاقچیان را از بین برده اید، می خواهد تا مراقبت از دخترش را به عهده ی شما بسپارد. چرا که او مخالف سرسخت قاچاقچیان مواد مخدر است و می داند که آنها برای این مخالفت ها می خواهد دخترش را گروگان بگیرند. در این عملیات، شما با فردی به نام ” مانوس ” هم گروه می شوید که وظیفه ی جمع آوری اطلاعات سرّی عملیات به عهده ی او می باشد. اما برای این که دفعات قبلی مانوس اطلاعات را اشتباهی داده بود، شما راضی نیستید تا در این مأموریت مهم با او هم گروه شوید. آیا شما می پذیرید با کسی که در مأموریت های قبلی به شما اطلاعات غلط داده است، اعتماد و همکاری کنید؟!یا می خواهید از دستور فرمانده سرپیچی و خودتان به تنهایی عملیاتی مهم را آغاز کنید؟!این شروع ماجراست و انتخاب با خودتان است که چه چیزی را برای خود رقم بزنید...در هر یک از جلد های این مجموعه، داستان کتاب توسط خواننده پیش می رود و این خواننده است که سرنوشت قهرمان داستان را که در واقع خود اوست، تعیین می کند. در ابتدای هر کتاب مشخص می شود که موضوع این جلد چیست و بعد از یک مقدمه ی کوتاه 2 مسیر برای ادامه داستان به خواننده داده می شود. حال این خواننده است که با انتخاب خود و رفتن به صفحه ای که انتخاب کرده است ادامه ی داستان را رقم می زند. گاهی ممکن است انتخاب های غلطی انجام دهد و در مسیر داستان شکست بخورد، که در این حالت می تواند در صورت تمایل از اول شروع نماید، اما این بار باید انتخاب های درستی داشته باشد.

 

برشی از متن کتاب

فرمانده نگاهی جدی به شما می کند و می گوید: وقت زیادی برای تلف کردن نداریم؛ پس خوب گوش کن. ویکاور لاکس، رئیس جمهور ایالت آمازون در آمریکای جنوبی، برای ملاقات رسمی به بریتانیا سفر کرده. دولت او در مبارزه با تجارت مواد مخدر در کشورش بسیار موفق بوده. شما سرتان را تکان می دهید و می گویید: سال پیش برای انجام مأموریت به آنجا رفته بودم‌.. منظورم عملیات برگ سبز است. مأموریت خیلی مشکلی بود؛ ما تعدادی از افرادمان را به خاطر اطلاعات اشتباهی که از رابطمان، مانوس، دریافت کردیم، از دست دادیم. تیم من مجبور شد اوضاع را سر و سامان بدهد ما توانستیم یک کارخانه ی تهیه ی مواد مخدر را در جنگل های آمازون کشف کنیم و اعضای باندش را دستگیر کنیم. آن موقع مانوس فقط کار خراب کن بود. فرمانده با صدایی خشن می گوید: با عملیات برگ سبز نتوانستیم روسای باند تهیه مواد مخدر را نابود کنیم‌. آن ها قسم خورده اند که از ما انتقام بگیرند و از قرار معلوم سر قول و قرارشان هم مانده اند. ما در شرایط حساس و خطرناکی هستیم و به کمکت احتیاج داریم. البته شاید مجبور باشی دوباره با مانوس کار کنی. اگر موضوع این قدر مهم نبود، هیچ وقت از تو نمی خواستم که درگیر این ماجرا بشوی‌ شما با دقت فکر می کنید. مانوس باعث شد که عملیات برگ سبز با شکست مواجه بشود، اما این بار قضیه خیلی جدی تر به نظر می رسد و این عملیات خیلی مهم تر است. اگر نمی خواهید با مانوس کار کنید، به قیمت 35 بروید. اگر با کار کردن با مانوس موافقید، به قسمت 12 بروید. 35 شما می گویید: فکر می کنم اگر با مانوس کار نکنم، بهتر باشد. من به او اعتماد ندارم. فرمانده که تفهیم نشده است، می گوید: این دستور من است. سر پیچی کنی... می خواهید چه تصمیمی بگیرید؟ اگر می خواهید با مانوس همکاری کنید، به قسمت 12 بروید. اگر نمی خواهید این کار را انجام دهید، به قسمت 49 بروید. 12 شما فکر می کنید که بهتر است با پیشنهاد فرمانده موافقت کنید؛ بنابراین می گویید: اگر فکر می کنید حضور مانوس ضروری است من هم اشکالی نمی بینم که با او کار کنم. فرمانده لبخند زنان می گوید: متشکرم. سپس دکمه ی بلند گو را فشار می دهد. _ مانوس را بفرستید اتاق من. در باز می شود و مانوس وارد می شود. فرمانده می گوید: شما دو نفر همدیگر را می شناسید. سپس به مانوس نگاهی کنید. او جلو می آید و دستش را به طرف شما دراز می کند. اگر می خواهید دستش را بفشارید، به قسمت 25 بروید. اگر می خواهید همکاری با او را رد کنید به قسمت 43 بروید.

از سری کتابهای بنفشه نویسنده:استیو بارلو - استیو اسکیدمور ترجمه ی: سعیدا زندیان انتشارات: قدیانی