loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب گربه ی با کلاه باز می گردد (قصه های یک جورکی 15)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب گربه ی با کلاه باز می گردد پانزدهمین جلد از مجموعه ی قصه های یک جورکی نوشته ی دکتر زیوس و ترجمه ی رضی هیرمندی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

بیرون از خانه پوشیده از برف بود و مادر سَلی برای انجام کاری از خانه بیرون رفته بود؛ مادر از سلی و برادرش خواسته بود تا برگشتن او برف های جلوی خانه را پارو کنند. آن دو لباس های گرم پوشیدند و شروع به پارو کردن برف ها کردند و در همان هنگام ناگهان سر و کله‌ی گربه‌ی با کلاه پیدا شد. - گربه باکلاه شعبده باز است، همیشه کلاهی به سر دارد و قبلا سلی و برادرش را توی دردسر انداخته - آنها از گربه خواستند که نزدیکشان نشود ولی او بعد از احوالپرسی بدون اجازه  وارد خانه شان شد. خواهر و برادر فورا به خانه رفتند تا جلوی خرابکاری های احتمالی اش را بگیرند و او را داخل وان حمام در حال خوردن تکه ای کیک، به دام انداختند. بعد از بیرون آوردن گربه از داخل وان، بچه ها با ناراحتی متوجه شدند که توی وان پر از لکه های صورتی شده! حالا باید چه کار می کردند؟ وقتی مادر از راه می رسید چه جوابی برای این به هم ریختگی و کثیفی داشتند؟ آنها از گربه خواستند از خانه بیرون برود اما گربه راه حل آسانی برای تمیز کردن همه چیز داشت. او کلاهش را برداشت و گربه ای دیگر به نام گربه‌ی "A" از زیر آن بیرون آورد، گربه "A" هم همین کار را کرد و گربه‌ی "B" را از زیر کلاهش بیرون آورد، گربه‌ی "B"، گربه‌ی "C" را و... به این ترتیب خانه پر شد از گربه های کوچک و بزرگ و...

مجموعه‌ی فوق در 15 جلد مختلف با عناوینی چون "اگه سیرک دست من بود"، "هیچ وقت گفته بودم چقدر خوشبختی؟"، "هورتون جوجه از تخم درمی آورد"، "فکرش را بکن این ها را در خیابان مالبری دیدم" و... برای کودکان به چاپ رسیده است. هر یک از کتاب های این مجموعه قصه‌ی کوتاه بامزه و جذابی دارد که با لحنی آمیخته به طنز و در فضایی خلاقانه و گاه فانتزی روایت شده است. تصاویر جذاب و طنز آلود، هم خوانی مناسبی با فضای قصه ها و کاراکترهای مجموعه دارد و بر جذابیت اثر می افزاید.


برشی از متن کتاب


حالا ما همین جور سرگرم کار بودیم که سر و کله ی کی پیدا شده باشه خوبه؟ درسته، گربه ی با کلاه! سلی گفت: "وای، وای حرف نزن باهاش گربه ی با کلاه از آن گربه ناقلاهاست. شیطونی می کند، شیطونی های بدبد. نگذارش بیاد جلو یادت هست آن دفعه چه حقه هایی سوار کرد؟" گربه ی با کلاه با خنده گفت: "ای بابا، چه حرف ها! من و حقه؟ من فقط نمی خواهم تو برف ها باشم. می خواهم بروم تو خانه. شما حواستان به کارتان باشد، من می روم تو یک جوری سر خودم را گرم کنم." بعد راهش را کشید و صاف رفت تو حتماً می رفت سیاه کاری کند! واسه همین تندی دویدم، رفتم دنبالش تو خانه. می دانید کجا دیدمش؟ می دانید کجا؟ داشت توی وان حمام کیک می خورد پس چی؟ شیر آب گرم تا آخر باز بود، شیر آب سرد هم خیلی خیلی باز بود. بهش گفتم: "وای، چه کار بدی!" گربه با خنده گفت: "آخه، من دوست دارم توی وان کیک بخورم." بعدش نشست و گفت: "بد نیست تو هم ‌امتحان کنی." دیگه کفرم بالا آمد آخه، چه وقت شوخی بود! گفتم: "پاشو برو بیرون ، گربه! وقت گیر آوردی واسه شیطونی کردن! ما بی کار نیستیم که! همین الان باید برگردم برف ها را پارو کنم. نمی گذارم اینجا بنشینی و هی مثل گاو کیک بلمبانی! یالاّ، زود باش برو بیرون از خانه! دیگه نمی خواهیم این طرف ها پیدات بشه." آن وقت شیر آب را بستم گذاشتم وان خالی بشود. وان که خالی شد دیدم آن تو، دور تا دور یک حلقه درست شده! وای، خدا جونم، یک حلقه‌ی گربه ای بزرگ و صورتی. گفتم: "مگه ممکنه این پاک بشه؟ نه، فکر نکنم." گربه ی با کلاه خندید و گفت: "بی خیال، بابا!‌من خودم الانه این حلقه ها را از دور وان پاک می کنم.    

(کتاب های فندق) نویسنده: دکتر زیوس مترجم: رضی هیرمندی انتشارات: افق


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب گربه ی با کلاه باز می گردد (قصه های یک جورکی 15)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل