loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب کیخسرو (قصه های شاهنامه 12)

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب کیخسرو 

این کتاب جلد دوازدهم از مجموعه ای با عنوان " قصه های شاهنامه " می باشد. داستان ها و افسانه های کهن ایران زمین همچون طلای نابی است، که باید توسط جواهرسازی ماهر ساخته شود تا درخشش آن چشم هر مشتاقی را به خود جذب کند. از افسانه سرایی می توان به عنوان یک ابزار تربیتی استفاده کرد و به طور غیرمستقیم پندها و نکات لازم را با مطالعه ی داستان های این افسانه ها آموخت . شما با مطالعه ی افسانه ها با نیکوکاران پبروزمند و اشرار شکست خورده روبه رو می شوید. با مطالعه ی این داستان های افسانه ای صبوری ، دلاوری ، شجاعت ، صداقت و محبت را با تمام وجود لمس می کنیم و نتیجه ی پیروزی خوبی ها بر بدی ها را در پایان کار می بینیم. " سیاوش " پسر " کاووس " پادشاه ایران با " فرنگیس " دختر " افراسیاب " پادشاه توران ازدواج می کند. سیاوش در نزد افراسیاب بسیار عزیز و گرامی بود اما بعد از گذشت مدت زمانی برای او نقشه ای می کشند و افراسیاب را نسبت به او بد گمان می کنند و به نا حق خون سیاوش به دست افراسیاب ریخته می شود. " فرنگیس " همسر او از ترس پدرش ( افراسیاب ) فرزندش " کیخسرو " را به شبانی می سپارد تا او را در نزد خود بزرگ کند و او به نژاد خود آگاهی پیدا نکند. بعد از گذشت چند سال کیخسرو پهلوانی دلیر و تنومند شده و مادر، درباره ی پدرش و پدربزرگش با او صحبت می کند. او بعد از شنیدن حرف های مادر برای پیدا کردن خانواده ی پدرش به سمت ایران راهی می شود تا به کمک سرداران و پهلوانان بزرگ ایرانی به جنگ با افراسیاب به خونخواهی خون پدرش برود. در بین راه زمانی که کنار چشمه و در زیر سایه ی درختی مشغول استراحت کردن بود، " گیو " پسر " گودرز " از سرداران بزرگ ایرانی که از طرف پدرش مامور شده بود که در جست و جوی فرزند سیاوش ( کیخسرو ) به توران برود و او را با خود به همراه آورد، کیخسرو را می بیند و چون او را نمی شناسد با خود فکر می کند از خبرچینان افراسیاب است، به سمت او می رود و شمشیر بر رویش می کشد و ... داستان آمده در این کتاب ترکیبی است از متن و تصاویر رنگی زیبا که بیانگر اتفاقاتی است که در داستان رخ می دهد.

 

برشی از متن کتاب


دست به خنجر نمی برم. نزدیک می شوم. اسب شیهه می کشد و بر دو پا می ایستد. پهلوان دست به گریبان می برد و تیغ می کشد. چهره اش آرام است و چشم هایش به آن سوی دشت خیره؛ اما تیغ را چنان تند در دست می چرخاند که چون باد زوزه می کشد و چون رعد می درخشد. تیغ ناگهان چون شاهینی به سویم پر می کشد و سینه ام را نشانه می گیرد. به هوا می جهم، چرخی می زنم و چرخی دیگر و در برابرش با خنجری در مشت فرود می آیم. دورتر تیغش تا دسته در تنه ی درخت فرو رفته است. بی درنگ خنجر بر گلویش می گذارم و در گوشش زمزمه می کنم: در خاک توران پی چه می گردی؟ چون گردباد به دورم می پیچد و چون تند باد از جنگم می گریزد و نا پیدا می شود. فریاد می زنم: اگر آب شوی و در خاک نیز فرو روی، پیدایت خواهم کرد. هیچ آوایی نمی شنوم. به تنه ی درخت می کوبم. گنجشک ها از شاخه ها پر می کشند. دور درخت می چرخم. خنجرم را در هوا می چرخانم. سر شاخه ها را بر زمین می ریزم و فریاد می زنم: هرگز گمان نمی بردم از دشمن بگریزی. همیشه می اندیشیدم رو در رو شمشیر می کشی و با هراس بیگانه ای. شنیده بودم نامت پشت جنگجویان را به لرزه می اندازد و رنگ از چهره شان می برد. سرم را بالا می آورم و سردی تیغ را بر گردنم حس می کنم. با تیزی اش پوستم را می خراشد. دندان هایش را بر هم می فشارد و می گوید: نا آزموده ای اما دست های پر توان داری و پاهایی چابک و تیز. بوی خون را حس می کنم. گلویم خشک می شود و پیشانی ام خیس. خنجر از انگشت های سرد و بی جانم رها می شود و بر زمین می افتد...

 

 

 

  • به روایت: آتوسا صالحی
  • تصویرگر: نیلوفر میرمحمدی
  • انتشارات: افق

 

 


مشخصات

  • مترجم آتوسا صالحی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 3
  • سال انتشار 1398
  • تعداد صفحه 63
  • انتشارات افق

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب کیخسرو (قصه های شاهنامه 12)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل