loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب کوفسکی کارآگاه خصوصی 4 | نشر هوپا

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب کوفسکی کارآگاه خصوصی 4 (عقاب دروازه)

کتاب "عقاب دروازه" جلد چهارم از مجموعه داستان‌های "کوفسکی، کارآگاه خصوصی" می‌باشد که برای مطالعه‌ی مخاطب کودک و نوجوان به رشته‌ی تحریر درآمده است.

"یانا"، یکی از همکلاسی‌های کیویاتکوفسکی می‌باشد. او دختری باهوش است که از بهترین فوتبالیست‌های مدرسه محسوب می‌گردد. به طوری که حتی حرفه‌ای‌ترین بازیکنان پسر نیز نمی‌توانند با او رقابت کنند. یانا، کاپیتان تیم کلاس نیز هست. وی به رشته‌ی ورزشی خود علاقه‌ی بسیار زیادی دارد و بیشتر اوقاتش را صرف بازی فوتبال می‌کند. او و جمعی دیگر از بازیکنان حرفه‌ای، در یک تیم خیابانی عضو هستند؛ تیمی حرفه‌ای تحت عنوان "اف. سی. هولوندروگ". یکی از این بازیکنان، "الیور"، نام دارد؛ دروازه‌بانی چیره‌دست که به خوبی از دروازه محافظت می‌نماید.

ماجرا از جایی آغاز می‌گردد که مسابقات بزرگی در شهر برگزار می‌شود. تیم تمامی محله‌ها در این لیگ شرکت می‌کنند. یانا نیز همچون همیشه، به دنبال پیروزی و کسب جام است؛ هدفی بزرگ که تحققش کاملا امکان‌پذیر است. زیرا اف. سی. هولوندروگ از قابلیت پیروزی در برابر سخت‌ترین تیم‌ها را نیز برخوردار می‌باشد. اما پس از شروع مسابقات، اف. سی. هولوندروگ، دو بازی اول خود را با شکست به پایان می‌رساند. باخت در این دو مسابقه، حاصل گل‌هایی ساده می‌باشد؛ گل‌هایی که الیور، به راحتی قادر به کنترل‌شان بوده است. همین موضوع، تعجب یانا را برانگیخته و او را با ابهامات فراوانی مواجه می‌سازد. در نتیجه تصمیم می‌گیرد که جهت حل این معما از کیویاتکوفسکی طلب یاری کند.

مدت‌هاست که از پایان یافتن پرونده‌ی گردونه‌ی آبی می‌گذرد. در طی این مدت، کارآگاه قصه ماموریت تازه‌ای را به عهده نگرفته؛ موضوعی که موجب ناراحتی او شده است. بنابراین به محض ملاقات با یانا، و شنیدن درخواست او، با کمال میل پرونده‌ی این دختر را می‌پذیرد. پسر قصه، جهت آغاز فعالیت خود، تمامی بازیکنان تیم را زیر نظر گرفته و به بررسی تمامی جوانب و احتمالات می‌پردازد. تا اینکه پس از گذشت مدتی کوتاه، سرنخ‌هایی را به‌دست می‌آورد؛ سرنخ‌هایی که حقایقی بزرگ را آشکار می‌سازد و کیویاتکوفسکی را با ماجراهایی غیرقابل باور و پرکشش روبه‌رو می‌کند.

شخصیت اصلی قصه، "کیویاتکوفسکی" نام دارد. او پسری نوجوان و با بهره‌ی هوشی بالاست که به جستوجوی حقیقت و افشای اعمال خرابکارانه تمایل بسیاری دارد. کیویاتکوفسکی، خود را یک کارآگاه خصوصی می‌پندارد و همواره با پرونده‌هایی پیچیده و چالش برانگیز رو به رو می‌شود. در واقع، مجموعه داستان کوفسکی، روایت جزئیات همین پرونده‌ها است.

 

برشی از متن کتاب کوفسکی کارآگاه خصوصی 4

بی گمان الیور قصه‌ی دایی خرسه بارم کرده بود. تصادفی بود! هه! مرغ پخته توی دیگ می‌کند خنده!

نه‌خیر، زخم‌های او یک ربطی به بازی اف. سی. هولوندروگ با روباه‌‌های خیابان موتسارت داشت، دماغم این را بو کشیده بود.

به افکارم سروسامان دادم: اف. سی. هولوندروگ بازی را برد. الیور حتی پنالتی را هم گرفت، اگر چه با کمی خوش‌شانسی. دست برقضا پایش همان جایی بود که توپ می‌آمد. پس اگر الیور می‌گذاشت توپ گل شود، پیامدی برایش نداشت.

در هر دو نیمه دنیس، کوین و میرکو از پشت دروازه‌ی الیور جم نخوردند.

آن‌ها با او حرفی نزدند. دست کم من که متوجه نشده بودم.

با اینکه آن سه تا دوست دارند در تیم اف. سی. هولدندروگ بازی کنند، ولی وقتی یانا و یارانش بردند، کفرشان درآمد. و امروز هم الیور با سروصورتی آفتابی شد که انگار جاده صاف‌کن از رویش رد شده است...

نه، نه، نه. هیچ‌کدامشان نمی‌توانستند تصادفی باشند. سر هر چیزی شرط می‌بستم که یک ارتباطی میان آن سه پسر و الیور بود.

ظاهرا به او رشوه داده بودند که بازی را ببازد. و کتکش زده بودند چون پنالتی را گرفته بود و زده بود زیر قرار.

کدام لاشه شلوار؟ این پرونده‌ای بود درست باب میل من. شلوار نوی من! حالا باید هر جور شده سردرمی‌آوردم، چرا آن سه تا به الیور رشوه داده بودند و اصلا چرا می‌خواستند او را بخرند.

ظاهرا پسرها او را ترسانده بودند. سه نفر به یک نفر! انگار کار سختی هم نبوده. با عجله به یانا تلفن زدم. تازه از پیش دکتر برگشته بود. دکتر گفته بود که درد زانوهایش فقط از عوارض دوران رشد است.

خبر را در جا لو ندادم، بلکه به یانا گفتم بیاید خانه‌ی ما.

او چند دقیقه بعد، زنگ خانه را زد. خانه‌شان زیاد از ما دور نیست. وقتی برایش تعریف کردم درباره‌ی الیور و آن سه پسر به چه نتیجه‌ای رسیده‌ام، با من دربست موافق بود که من دوباره پرونده را دستم بگیرم. حتی این بار بابت دستمزدم هم اعتراضی نکرد.

او می‌خواست بیشتر بداند: «نقشه‌ات چیست؟»

من از قبل نقشه را ریخته بودم. «پرس‌وجو از الیور فایده‌ای ندارد. او می‌زند زیر همه چیز. نه، شماها باید مرا دروازه‌بان خودتان بکنید.»

اول زبان یانا بند آمد.

اما سپس قهقهه را سر داد: «تو کیویاتکوفسکی؟ دروازه‌بان؟ رفیق! چه فکر بکری! بابایی من، پاول، را هم بگذاریم نوک حمله!»...

کتاب عقاب دروازه چهارمین جلد از مجموعه‌ی کوفسکی کارآگاه خصوصی اثر یورگن بانشروس و ترجمه‌ی فریبا فقیهی و تصویرگری رالف بوچکوف توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.



  • عقاب درواز
  • نویسنده: یورگن بانشروس
  • تصویرگر: رالف بوچکوف
  • مترجم: فریبا فقیهی
  • انتشارات: هوپا

یورگن بانشروس


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب کوفسکی کارآگاه خصوصی 4 | نشر هوپا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل