loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب کودک درون و چراغ جادو - جک کانفیلد

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب کودک درون و چراغ جادو نوشته جک کانفیلد با ترجمه هوشیار رزم آزما توسط انتشارات لیوسا به چاپ رسیده است.

مطالب این کتاب مصداق بارز ضرب المثل معروف "از تو حرکت از خدا برکت" می باشد و سعی دارد نشان دهد، انسان ها برای رسیدن به خواسته های شان لازم است بدانند دقیقاً چه چیزی می خواهند. حتی اگر غول چراغ جادویی آماده ی خدمت به انسان و برآورده ساختن آرزوهایش باشد، اگر فرد نداند دقیقاً چه چیزی مد نظرش است، می تواند غول چراغ جادو را نیز گیج کند! برای حرکت در راه رسیدن به آرزوها باید شهامت مان را تقویت کرده و ترس هایی که ما را از رسیدن به خواسته های مان دور می کنند، کنار بزنیم. از این طریق برکت خدا به سمت مان سرازیر می شود و تمام نیروهای کائنات برای برآورده ساختن نیاز انسان به صف می شوند. "کودک درون و چراغ جادو" از پنج عامل مهم و اساسی می گوید که مثل سد و مانعی محکم در مقابل خواسته های انسان ها ایستاده اند و جلوی تحقق آن ها را می گیرند. یکی از این پنج سد، جهل و نادانی است و باعث می شود انسان از این حقی که می تواند برای خودش قائل باشد تا هر آن چه می خواهد را طلب کند، غافل باشد. مانع دوم عقاید و باورهای محدودکننده ی نادرستی است که فکر انسان را از راه و روش پیش رویش منحرف می کند. سومین سد ترس "نه" شنیدن است و فرد برای این که "نه" نشوند، درخواستی نمی کند. سد چهارم غروری است که باعث دور شدن از خواسته آن هم درست در یک قدمی اش می شود و در نهایت پنجمین مانع نداشتن اعتماد به نفس لازم برای داشتن آرزوهای بزرگ است.

 

فهرست

 

 

  • پیشگفتار
  • مقدمه نویسنده
  • بخش اول: فاکتور علاالدین
  • فصل اول: پنج سد و مانعی که باعث می‌شوند
  • فصل دوم: دنیای نوین و کامل
  • فصل سوم: صاحبان چراغ های جادو
  • بخش دوم: آزاد کردن غول از شیشه
  • فصل اول: بدانیم چه آرزویی داریم
  • فصل دوم: روشن کردن چراغ جادو
  • فصل سوم: فتح و پیروزی هزار توی ترس
  • بخش سوم: خواست خود را چگونه مطرح کنیم؟
  • فصل اول: خواست خود را چگونه مطرح کنیم؟
  • فصل دوم: پرس و جوی خانگی
  • فصل سوم: پرسش ها در مدرسه
  • فصل چهارم: محیط کار و مطرح کردن تقاضاها
  • فصل پنجم: از دنیا بپرسید و بخواهید
  • فصل ششم: از خود پرسیدن و خواستن
  • فصل هفتم: از قدرت برتر بخواهید
  • فصل هشتم: ما هم یک تقاضا داریم

 

 

برشی از متن کتاب


صاحبان چراغ به خوبی می‌ دانند که هر چه را می خواهند همان بار نخست نمی توانند به دست آورند - حتی اگر طرح پرسش و مطرح کردن خواست خود باشد. اینان به سادگی از تجربیات خود درس می آموزند و آنچه را آموختند به کار می ‌گیرند. آنتونی رابینز نویسنده نامدار آمریکایی ماجرای جالبی را تعریف می ‌کند و می ‌نویسد: چند سال قبل من به اتفاق همسر جدیدم در ایام جشن شکرگزاری ناچار از اقامت در نیویورک شدیم. همسرم از اینکه آن سال در خانه و خانواده نبود احساس اندوه و غربت می ‌کرد و بهانه می ‌آورد که هر سال در این روزها به تزیین درخت کاج کریسمس می ‌پرداخت و از این کارش بسیار لذت می ‌برد و خوشش می آمد. در پاسخ شکوه و شکایت او گفتم: ببین عزیزم ، ما می توانیم به جای درخت های قدیمی و از ریشه درآورده به زینت دکوراسیون انسان ‌ها و جاندارهای زنده بپردازیم. به جای این کار مقداری خواروبار و مواد غذایی می‌خریم و به فقرا و بینوایان می ‌دهیم که نان شب هم ندارند و طبعا چقدر هم خوشحال می شوند. یا به جاهایی برویم که قدر ما را بدانند و کارمان را تحسین کنند. مثلاً به هارلم  محله سیاه پوستان بی بضاعت می رویم و چند شکم را سیر می کنیم. حالا بلند شو به فروشگاهی برویم و برای شش هفت خانواده آذوقه فراهم کنیم تا دست کم یک ماهی بتوانند قوت و غذایی داشته باشند. از آن رو که ابتدا می بایستی برای اجرای یک مصاحبه رادیویی به استودیو بروم از همکارانم خواستم تا وانتی برایم دست و پا کنند. وقتی بخ هتل بازگشتم به من گفتند که پیدا کردن وانت در نیویورک امری محال است و به هر بنگاهی که در این زمینه فعالیت دارد تلفن زده‌اند جواب منفی شنیده اند و گفته اند در حال حاضر هیچ وانتی برای اجاره در اختیار ندارند. در پاسخ شان گفتم: ببینید... درست است که جواب مان کرده ‌اند ولی نباید باعث شود که دست روی دست بگذاریم و از تصمیم خود منصرف شویم. از این پنجره به خیابان نگاه کنید تا ببینید چند وانت در حال رفت و آمد است. برویم پایین تا بالاخره یکی شان را گیر بیاوریم. تازه موقعی که وارد ماجرا شدم دریافتم که موضوع به همین سادگی ها نمی تواند باشد. نمی دانستم که اگر جلوی هر ماشینی را در نیویورک بگیرم، راننده نه تنها خودروی خود را متوقف نمی ‌کند بلکه بر سرعت آن می افزاید تا ناچار به توقف نشود. این بار همگی پشت چراغ قرمز رفتیم و آن جا ایستادیم تا خواست خود را مطرح کنیم. اولین وانتی که ناگزیر از ایستادن شد من خود را به او رسانم و با دست اشاره کردم شیشه ی پنجره اش را پایین بکشد. همین کار را کرد. مودبانه سلامی ‌کرد و گفتم: امروز روز شکرگزاری است و ما قصد داریم چند خانواده را در هارلم  مهمان کنیم و.. جمله ام هنوز به پایان نرسیده بود که راننده با خشم شیشه اش را بالا کشید و گاز داد و دور شد و دریغ از کلامی. صفحه 69

نویسنده: جک کنفیلد ترجمه: هوشیار رزم آزما انتشارات: لیوسا

 


جک کنفیلد


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب کودک درون و چراغ جادو - جک کانفیلد" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل