loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب کمدی انسانی | ویلیام سارویان

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

معرفی کتاب کمدی انسانی اثر ویلیام سارویان

داستان کتاب "کمدی انسانی" در شهر کوچک ساختگی به نام ایثاکا در کالیفرنیا اتفاق می‌افتد. سال 1943 است، جنگ جهانی دوم ادامه دارد و داستان این کتاب اتشارات خوارزمی، زندگی خانواده فقیری به نام مکالی را روایت می‌کند که مانند هر خانواد‌ه دیگری از فشارهای جنگ رنج می‌برند.

هنگامی که پدرخانواده فوت می‌کند و فرزند بزرگ خانواده، مارکوس،‌به جبهه جنگ می‌رود، وضعیت خانواده بدتر می‌شود. مادر در کارخانه‌ای مشغول به کار می‌شود و «هومر»ِ چهارده ساله شغل پیام‌رسانی را می‌پذیرد تا از خانواده و برادر کوچک‌ترِ خود، «یولیسسِ» چهار ساله، حمایت کند.

کتاب کمدی انسانی به سبک واقع‌گرایی نوشته شده است و از کودکیِ خود نویسنده نشأت می‌گیرد که جریان داستان را جذابتر می‌کند. این کتاب ماجراهایی را بیان می‌کند که فقط در طی چند روز اتفاق افتاده‌اند. این رمان 39 فصل دارد و هرفصل از زبان شخصیت‌های مختلف بیان می‌شود. کمدیِ انسانی‌، کتابی‌مناسب کودکان است اما برای نثر روان، دلنشین و مختصری که دارد بین بزرگسالان نیز از محبوبیت خاصی بهره می‌برد.

ویلیام سارویان (1908-1981) نویسنده و نمایشنامه نویس ارمنی- آمریکایی بود. منظور از شهر ایثاکا دراین داستان درواقع محل زندگی سارویان در کودکی، همان فرزنو در کالیفرنیا می‌باشد. هنگامی که او تنها 2 سال داشت پدرش را از دست داد و مادرش، تاهوکی سارویان، به ناچار او و خواهرش را به یتیم‌خانه‌ای سپرد.

سارویان تا هفت سالگی در یتیم‌خانه ماند و بعدها به تحصیلات خود در فرزنو ادامه داد و از سن کم شروع به کار کرد. در شانزده سالگی تصمیم به نویسندگی گرفت. اولین داستانِ خود را در سال 1933 نوشت و بعدها موفق به نوشتن بیش از 25 رمان و ده‌ها داستان کوتاه و نمایشنامه شد. سارویان کتابِ کمدی انسانی را به مادرش تقدیم کرده است. او در سال 1940موفق به کسب جایزۀ پولیترز شد.


بخشی از کتاب کمدی انسانی؛ انتشارات خوارزمی

نامه‌رسان جلو خانۀ خانم روزا ساندوال از دوچرخه‌اش پیاده شد. دم در رفت و ملایم در را زد. فورا به دلش افتاد که کسی در خانه هست. صدایی نمی‌شنید اما یقین داشت که دق‌الباب او کسی را به پشت در خواهد آورد، خیلی دلش می‌خواست این کس را ببیند که چه‌جور آدمی است.

این زن را ـ که اسمش روزا ساندوال بود و اکنون خبر مرگی را می‌شنید، و این خبر را با تمام وجودش احساس می‌کردـ می‌خواست ببیند. خیلی طول نکشید تا کسی دم در بیاید، اما انگار در عجله‌ای نداشت که روی پاشنه بچرخد و باز بشود. طوری باز شد که انگار باز‌کننده‌اش هرکس که بود در این دنیا ترسی سرش نمی‌شد. در باز شد و زنی آن‌جا ایستاده بود.

زن مکزیکی به نظر هومر خوشگل آمد. می‌توانست تشخیص بدهد که این زن در تمام عمرش صبر کرده‌است. و اکنون بعد از گذشت سالها لب‌هایش با تبسمی نجیب و مقدس با خطوط خاصی تزئین شده‌است. اما برای این زن مثل همۀ مردمی که هرگز تلگرافی دریافت نمی‌دارند وجود نامه‌رسانی جلو در خانه‌اش وقایع شومی را گواهی می‌داد.

هومر فهمید که خانم روزا ساندوال از دیدار او جا خورده‌است. اولین کلمه‌ای که از دهانش بیرون آمد کلامی بود که حیرت را می‌رساند: ـ آه! مثل اینکه به‌جای نامه‌رسان در انتظار کسی بوده که سال‌ها می‌شناخته است و از دیدار و نشست و برخاست با او لذت می‌برده‌است. پیش از اینکه حرف دیگری بزند به چشم‌های هومر خیره شد و هومر فهمید که زن فهمیده‌است که خبر خوشی در این تلگراف نخواهد یافت.

زن گفت: ـ تلگراف برایم آورده‌اید؟

هومر چه تقصیری داشت؟ شغلش رسانیدن تلگرافها بود. با وجود این به نظرش آمد که انگار او هم تا حدی مقصر است. آشفته شد. مثل اینکه فقط او مسئول آنچه روی داده است باشد. درعین حال می‌خواست زود خود را از این مخمصه نجات بدهد و بگوید: « خانم ساندوال.من فقط نامه‌رسان هستم. خیلی متاسفم که مجبورم تلگرافی  این‌طوری را برسانم،‌اما کار من رساندن تلگراف است.»

زن مکزیکی گفت: « تلگراف برای کیست؟»

هومر گفت:« برایم خانم روزا ساندوال ساکن کوچۀ گ 1129.» و  تلگراف را به طرف زن مکزیکی دراز کرد اما او دست به آن نزد.


خرید کتاب کمدی انسانی؛ ترجمه‌ی سیمین دانشور

کتاب کمدی انسانی اثر ویلیام سارویان با ترجمه‌ی سیمین دانشور از انتشارات خوارزمی، به همراه سایر کتاب های رمان را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.


فهرست


مقدمۀ مترجم

تاکوهی سارویان

یولیسس

هومر

تلگرافخانه

تمام جهان به من حسد خواهند برد

تو به راه خود برو، من هم به راه خود می‌روم

آوازی برای آقای گروگن

اگر پیامی برسد...

خداوندا بر سر سفرۀ ما حاضر باش

خرگوش‌ها جایی در همین حوالی هستند

تاریخ باستان

سخنرانی دربارۀ بینی آدم

مسابقۀ دو 220 یاردی با مانع کوتاه

دام، خدایا دام!

دیانا

دختری در گوشۀ خیابان

باز تورا با خانه خواهم برد

سه سرباز

آقای گروگن در زمان جنگ

تقدیم به مادرم با نهایت علاقه

این بدبختی توست و به من دخلی ندارد

دنیایی بهتر، مردم بهتر

بگذار در آن‌جا نوری بتابد

ای مرگ، به ایثاکا پا نگذار

درخت زردآلو

شادباش! خوش باش!

همیشه درد وجود خواهد داشت

تمام اشتباهات شگفت‌انگیز

در کتابخانۀ عمومی

در تالار باشگاه سخنرانی

اتاقهای کرایه‌ای «بثل»

مرد ماشینی

تکیه بر بازوی ابدیت

کاغذ مارکوس به برادرش هومر

بوسه‌ای از راه دور

خندۀ شیر

درختها و تاکها

ایثاکا،‌وطن من

عشق جاودان می‌ماند و نفرت نابود می‌شود

پایان و سرآغاز



  • نویسنده: ویلیام سارویان
  • مترجم: سیمین دانشور
  • انتشارات: خوارزمی

ویلیام سارویان


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب کمدی انسانی | ویلیام سارویان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل