کتاب کلاس یا باغ وحش 3 (آقا معلم را شوک الکتریکی ندهید!)

کتاب آقا معلم را شوک الکتریکی ندهید سومین جلد از مجموعه ی کلاس یا باغ وحش اثر سم واتکینز با تصویرگری دیوید اکتل و ترجمه ی مریم رفیعی از سوی نشر ایران بان به چاپ رسیده است.

در موزه ی تاریخ طبیعی جشنواره ای از کاردستی های شگفت انگیز بچه ها برگزار شده است. بچه های هر کلاس با یک کار متفاوت در این جشنواره شرکت کرده اند. دانش آموزان آقای هاید، یک دماغ مصنوعی ساخته اند که اهرمی در کنار آن متصل شده و با کشیدن اهرم مقدار زیادی مایع از سوراخ های بینی خارج می شود. اسم کاردستی آن ها "دستمال دارین؟" است. آقای هاید تا قبلا از بازدید از کار دیگر دانش آموزان مطمئن است که بچه های کلاسش برنده می شوند. اما ظاهرا بقیه با کاردستی های بسیار جالب تر و مبتکرانه تری در جشنواره حاضر شده اند! یکی از گروه های کره ای الکتریکی درست کرده اند که با لمس آن جرقه های رنگی ایجاد شده و موهای فرد سیخ می شود، اما یکی از سیم ها قطع شده و آقای هاید سعی می کند به بچه ها در رفع این مشکل کمک کند. او سیم ها را جا به جا می کند و به محض لمس کره اتفاقی که نباید می افتد! آقای هاید دچار شوک الکتریکی شدید می شود. دانش آموزان آقای هاید که می دانند در این جور مواقع معلمشان به یک جانور شیطون و بازیگوش تبدیل می شود سعی می کنند تا قبل از این که کسی متوجه شود او را مخفی کنند. آقای هاید به یک قورباغه تبدیل شده که تمایل شدیدی به خوردن کاردستی دارد! ...

مجموعه ی "کلاس یا باغ وحش" شامل تعدادی کتاب داستان به سبک کمیک استریپ است که برای گروه سنی "ج" به چاپ رسیده است. ماجرای کلی از این قرار است که آقای "هاید" معلم کلاس جیک وقتی هیجان زده شده یا شوکی به او وارد می شود به یک جانور تبدیل می شود که رفتارهای عجیب و غریبی از خود بروز می دهد. فقط بچه های کلاس این موضوع را می دانند و در هر یک از کتاب های این مجموعه تبدیل شدن آقای هاید به جانور ماجرا و دردسرهایی جدید را رقم می زند.

برشی از متن کتاب

بزرگترین انفجار آن روز سراسر راهرو را لرزاند و ابری از دود سبز و بدبو را به هوا فرستاد. جانور غورغوری کرد و از زیر میز بیرون آمد. با پاهای قورباغه ای اش جهش بلندی کرد  و از روی سر جیک پرید. الکسیس فریاد زد: «بریم دنبالش.» جیک و دوستانش دنبال جانور دویدند. به نظر می رسید اکثر مردم برای فرار از دود یکراست به سمت در ورودی اصلی می دویدند. ولی ظاهرا دود جانور را اذیت نمی کرد. در حالی که خلاف جهت سایرین می پرید، در ابر دود از نظر ناپدید شد. جیک نفس عمیقی کشید و دنبالش دفت. دود وارد چشم هایش شد و اشکش درآمد. کجا رفت؟ آهان ... کمی جلوتر برق پاهای سبز رنگی را دید ... خطاب به نورا و الکسیس که تلوتلو خوران دنبالش می آمدند فریاد زد: «از این طرف» سرفه کنان از داخل دود بیرون آمد و جانور را دید که روی میزی پر از گل و گیاه پرید. کسی در غرفه نبود، همه به سمت درها هجوم برده بودند. روی تابلوی روی میز نوشته بود "قدرت گیاهان" و یک گلدان گل همیشه بهار در وسط میز قرار داشت. جانور با شگفتی به گل ها خیده شد. جیک، نورا و الکسیس پاورچین پاورچین رفتند جلو و منتظر فرصتی ماندند تا روی سر او بپرند. نزدیک تر ... نزدیک تر ... جیک تازه متوجه شد چرا جانور به گل ها خیره شده بود. یک حشره ی سبز براق دورشان ویز ویز می کرد. پاهای جانور منقبض شد و خود را آماده ی پریدن روی حشده کرد. جیک بی حرکت در جایش ایستاد و آماده ی پریدن روی جانور شد. جیک جانور را دید که حیرت زده به عقب سکندری خورد و کم مانده بود از روی میز پایین بیفتد. چهره ی پشمالو و عینکی دیگری آن سوی گلدان پیدا شده بود. جیک نفسش را در سینه حبس کرد. جانور دیگری از پشت گل ها به جانور خیره شده بود! جیک به جانور جدید نگاه کرد که سرش را به یک طرف کج کرد. جانور نیز سرش را همزمان کج کرد. جانور جدید سرش را به طرف دیگر کج کرد و جانور هم همین کار را کرد. مثل این بود که در آینه به یکدیگر نگاه می کردند. هر دو عینکی نیز بودند! تنها تفاوتشان در موهایشان بود. موی جانور سیاه بود و موی جانور جدید قرمز. نورا زیر لب گفت: «به نظرتون جونور رو همتاسازی کرده ان؟ چند ساعت پیش یه غرفه دیدم که اسمش همتاسازی بود.» جیک گفت: «ولی موشون فرق می کنه. مگه همتاها نباید یه شکل باشن؟» نورا شانه بالا انداخت. «معمولا آره ... ولی شاید هنوز تکنیک همتاسازیشون ردیف نشده.»    

نویسنده: سم واتکینز مترجم: مریم رفیعی تصویرگر: دیوید اوکنل انتشارات: ایران بان