کتاب کشتی فضایی بارباپاپا

کتاب کشتی فضایی بارباپاپا  نوشته ی آنت تیزون و ترجمه ی تارا سالک توسط انتشارات کلام به چاپ رسیده است.

خانواده ی بارباپاپا به همراه فرانسوا و کلودین (دو تن از بچه های دهکده که در همسایگی آنها زندگی می کنند) برای تفریح به کنار برکه می روند. پس از رسیدن به آن جا؛ باربالالا آواز خواندن پرنده ها را تقلید می کند، بارباخوان تمشک می چیند، باربادانا در حال چرت زدن است و سایر اعضای خانواده هم هر کدام سرگرم کاری می شوند. بعد از کمی تفریح و استراحت آنها تصمیم می گیرند مسیر رودخانه را رو به پایین قایق سواری کنند ولی با صحنه ی غم انگیزی رو به رو می شوند. متاسفانه حیواناتی که در آن قسمت زندگی می کنند به دلیل آلودگی هایی که انسان ها به وجود آورده اند بیمار هستند، در قسمت دیگری از جنگل گروهی از حیوانات مورد حمله ی شکارچیان قرار می گیرند، صیادها هم ماهی ها و آبزیان را صید می کنند. از آن جایی که بارباها دوست دار حیوانات هستند تصمیم می گیرند به آنها کمک کنند تا از شرِّ بیماری، شکارچیان و صیادان رهایی یابند ولی در این میان شکارچیان پوست و چرم، از راه می رسند و جانِ بارباپشمالو هم به خطر می افتد. چه بلایی بر سر او خواهد آمد؟ آیا بارباها می توانند حیوانات جنگل را نجات دهند؟

کشتی فضایی بارباپاپا جلد چهارم از مجموعه ی بارباپاپا می باشد که در چندین جلد از جمله سفر بارباپاپا، بارباپاپا در مریخ، تعطیلات بارباپاپا، درخت بارباپاپا و... به چاپ رسیده است. متن ساده، صفحات مصور و رنگ آمیزی زیبای تصاویر به کار گرفته شده از جمله جذابیت های این مجموعه برای کودکان می باشد.

برشی از متن کتاب

بارباپاپا و خانواده اش برای تفریح به کنار برکه رفته اند. باربالالا آواز خواندن یک پرنده را تقلید می کند؛ باربازو ادای قورباغه را در می آورد؛ باربا خوان تمشک می چیند؛ باربازیبا با یک پروانه بازی می کند؛ باربادانا در حال چرت زدن است. باربازورمشغول چیدن گیلاس های درخت است؛ بارباپشمالو دارد از بارباپاپا و بارباماما نقاشی می کشد؛ فرانسوا و کلودین هم مشغول خوردن غذا هستند. آن ها، هنگام پایین آمدن از رودخانه، به حیواناتی برخورد می کنند که بیمار و ناراحت هستند و از آلودگی رنج می برند. بارباها حیوانات را دوست دارند و سریع به کمک آن ها می روند. آن ها ازحیوانات مراقبت و پرستاری می کنند. آن جا را نگاه کنید!... این گروه از حیوانات هم از دست شکارچی ها زندگی خوش و آسوده ای ندارند. بارباها باید فکری برای نجات شان بکنند. شکارچی ها پا به فرار می گذارند؛ آن ها تا به حال حیواناتی به این بزرگی ندیده اند! اما ناگهان دسته ای دیگر از شکارچی ها از راه می رسند؛ شکارچی هایی که دنبال پوست و چرم حیوانات هستند. ای وای! جانِ بارباپشمالو هم در خطر است!... شکارچی ها از کنه ها وشپش هایی که بارباها از بدن دوستان جدیدشان جمع کرده اند می ترسند و چاره ای جز فرار نمی ببینند. حیوانات دسته دسته به طرف پناهگاه بارباها می روند؛ زیرا آن جا تنها مکانی است که احساس امنیت و آرامش می کنند. بارباپاپا یک سد به وجود می آورد و نمی گذارد که صیادان صید خود را دنبال کنند. بارباها دور تا دور پناهگاه خود دیواری محکم و بلند می سازند، ولی این دیوارنمی تواند جلوی ورود سروصدا و دود را بگیرد...    

(کتاب های فرفره) نویسنده: آنت تیزون تصویرگر: تالوس تیلور مترجم: تارا سالک انتشارات: کلام