loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب کاش پاهای اردکی داشتم (قصه های یک جورکی 2)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب کاش پاهای اردکی داشتم دومین جلد از قصه های یک جورکی نوشته ی دکتر زیوس و ترجمه ی رضی هیرمندی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

پسرکی با نمک و خیالباف در خیالات خودش غرق شده بود و به این فکر می کرد که چقدر خوب می شد اگر پاهایش شبیه پای اردک بود! به نظرش با پای اردکی خیلی راحت تر می توانست در آب شالاپ شلوپ کند و دیگر احتیاجی به خشک کردن پاهایش هم نبود! حتی می توانست بدون کفش این طرف و آن طرف برود یا خیلی خوب می توانست به دوستانش پز بدهد چون آنها که پای اردکی ندارند. اما پسرک یادش افتاد که مادر اصلا  از پای اردکی خوشش نمی آید و حتما به او خواهد گفت که با پای اردکی در خانه راه نرود! بعد از کمی فکر به این نتیجه رسید که داشتن پاهای اردکی غیر ممکن است و با خودش گفت حالا که نمی تواند پاهای اردکی داشته باشد، کاش به جایش دو تا شاخ روی سرش داشته باشد! و همینطور به خیالبافی های بامزه اش ادامه داد تا اینکه ...

مجموعه‌ی فوق در 15 جلد مختلف با عناوینی چون "اگه سیرک دست من بود"، "هیچ وقت گفته بودم چقدر خوشبختی؟"، "هورتون جوجه از تخم درمی آورد"، "فکرش را بکن این ها را در خیابان مالبری دیدم" و... برای کودکان به چاپ رسیده است. هر یک از کتاب های این مجموعه قصه‌ی کوتاه بامزه و جذابی دارد که با لحنی آمیخته به طنز و در فضایی خلاقانه و گاه فانتزی روایت شده است. تصاویر جذاب و طنز آلود، هم خوانی مناسبی با فضای قصه ها و کاراکترهای مجموعه دارد و بر جذابیت اثر می افزاید.


برشی از متن کتاب


پس ... حالا که نمی شود پای اردکی داشته باشم به جاش می خواهم چیز دیگری داشته باشم ... فهمیدم چی! کاش روی سرم دو تا شاخ داشتم! آره، کاش دو تا شاخ گوزن داشتم. چقدر باحال می شد! چون که آن وقا من ده تا کلاه رو سرم می گذاشتم ولی بیل گنده هه فقط یک دانه! فکر کنم موقع توپ بازی هم خیلی به دردم می خورد چون آن وقت هیچکی جلودارم نبود آره، آقا جون، هیچکی! می توانستم به شاخ هایم کتاب و قلم آویزان کنم یا مثلا سیب برای معلمم یا آویرانی های دیگر! اما... اگر شاخ های گنده‌ی گوزنی می داشتم هیچ وقت نمی توانستم سوار ماشین بشوم. یا سوار اتوبوس مدرسه چون شاخ هایم گیر می کرد. پس بی خیال شاخ گوزنی! به جاش می خواهم چیز دیگری داشته باشم. کاش مثل نهنگ روی سرم فواره داشتم وقتی هوا گرم می شد توی راه مدرسه، با فواره ام آب پاشی می کردم. آن وقت خانم بنکز می گفت: "ممنون ممنون که مدرسه‌ی ما را خنک می کنی!" تابستان اصلا گرمم نمی شد. همه اش بازی می کردم. در تنیس، از بیل گندهه می بردم از میدان به درش می کردم. اما... مامان از فواره‌ی نهنگی خوشش نمی آید. از همین حالا می دانم چه می گوید: "آن فواره را ببند، ببرش بیرون! این چیزها جاشان تو خانه‌ی من نیست." باز می گوید: "دوست ندارم. این دور و برها فواره باشد." وقتی هم مامان چیزی را نخواست یعنی کارش تمامه پس نهنگ بی نهنگ فواره بی فواره! انگار بهتره یک دم خیلی دراز داشته باشم.

(کتاب های فندق) نویسنده: دکتر زیوس مترجم: رضی هیرمندی انتشارات: افق


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب کاش پاهای اردکی داشتم (قصه های یک جورکی 2)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل