loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب کارت پستال - روح انگیز شریفیان

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب کارت پستال اثر روح انگیز شریفیان توسط انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.

شخصیت اصلی داستان، "پروا"، زنی پنجاه و شش ساله می باشد که از حدود چهل سال پیش تا کنون، به دور از سرزمین پدری اش و در یکی از شهرهای کشور "انگلستان" زندگی می کند. "ارسلان"، همسر پروا، هم چون زن قصه، ایرانی است. این زوج، صاحب چهار فرزند به نام های "تارا"، "اسکار"، "ساسان" و "سحر" هستند؛ در حال حاضر، تنها اسکار است که در نزدیکی خانه ی مادرش زندگی می کند و مدام نزد او می رود. تارا، در شهری دیگر ساکن می باشد و ساسان نیز جهانگردی است که همواره از جایی به جای دیگر جهان سفر می کند. سحر و ارسلان هم، علی رغم مخالفت های پروا، مدتی پیش، به ایران بازگشته و در آن جا سکونت دارند؛ سرزمینی که روزگاری امن ترین و بهترین مکان زندگی برای پروا بود؛ اما در پی واقعه ای، زن قصه مجبور به ترک آن می شود. این کوچ اجباری، پروا را از زادگاه خود دلسرد و رنجیده خاطر می کند به طوری که تصمیم می گیرد دیگر به آن جا بازنگردد. ولی بازگشت همسر و فرزندش، مجددا خاطرات تلخ گذشته را برای او زنده می کند و پروا را به چهل سال پیش می برد؛ زمانی که او دختری شانزده بود و هم چون دختران هم سن و سالش، با شور و ذوقی وصف ناشدنی به آینده اش می اندیشید؛ آینده ای روشن و دل چسب که با درخواست ازدواج پسر دایی اش از او، کاملا تغییر می کند.


برشی از متن کتاب


اولین بار که در فرودگاه مهرآباد همراه برادرش سوار هواپیما شد، یکی از این موج ها بود که او در شانزده سالگی به این سوی دنیا پرتاب کرد. آن موج، اما زیبا، آرام و آبی نبود. هراسان و دلزده قدم به قدم پرویز می رفت و فاصله اش را با او در کم ترین حد ممکن نگه می داشت. می ترسید اگر رویش را برگرداند گمش کند. حتی می ترسید اگر لحظه ای از او دور شود، رهایش کند. پرویز در تمام طول سفر بیش از یکی دو کلمه با او حرف نزده بود. از لحظه ای که سوار هواپیما شده و از تمام چیزهای آشنا کنده شده بود، اشک پشت چشم هایش سنگینی می کرد. تصویر و خاطره ی دوست هایش که با سر و صدا و خنده و شوخی و هزار وعده و متلک با او خداحافظی کرده بودند، جلوی چشمش می رقصید. کاش می شد آن ها را هم از ذهنش دور کند. یادآوری آن ها بیش تر به گریه اش می انداخت، اما مصمم بود گریه نکند. نمی خواست ضعف نشان بدهد. چون کودکی یتیم بود، بدون این که یتیم باشد. دست کم اگر یتیم بود ممکن بود همدردی کسی را برانگیزد. در حالی که هیچ کس با او همدردی نکرده بود جز هم کلاسی هایش که می گفتند: زود برگرد. نمانی آن جا. و با آهی فرو خورده اضافه می کردند که خوشا به حالت، جای ما را هم خالی کن. عمویش، حتی مدیر و دبیر دبیرستان واسطه شدند، اما حرف هیچ یک در پدرش تاثیر نکرد. هیچ کس نتوانست به او بفهماند که گرفتار چه سوءتفاهم مسخره ای شده است. تعطیلات عید بود که صبح نعناع جونه صدایش کرد: بجنب. بلند شو. موهایت را شانه بکش، پیراهنت را هم عوض کن. مهمان داریم. خواب آلود و متعجب نگاهش کرد: مهمان، کی؟ - دایی جانت می آید انگار. - می آید، یا انگار می آید؟ نعناع جونه تکانش داد: این قدر حرف نگیر. پاشو. وجود نعناع جونه در خانه به زمان عروسی پدر و مادرش باز می گشت. زن باهوش و مدبری بود که همه ی اسرار زندگی خانواده خبر داشت. حتی از کارهای مخفیانه ی پدرش. چطورش را هنوز هم نمی دانست. اسمش رعنا بود هم سن ماردش بود و سرجهازی او آمده بود. بچه ها را بیش تر او بزرگ کرده بود تا مادرش. خواهر بزرگش او را نعناع جونه صدا می کرده و اسم روی او مانده بود. حرف او در خانه به اندازه ی حرف مادر اهمیت داشت. به همان اندازه هم احترامش می گذاشتند و به همان اندازه دوستش داشتند. پروا ته تغاری و عزیز کرده اش بود. احتمالا اگر او نبود شاید به دنیا نمی آمد. مادرش گفته بود همین شش تا را بزرگ کنم بسم است. نعناع جونه گفته بود: خانم این بچه ی خودم است. وقتی زائیدی بدهش به من، خودم بزرگش می کنم. شما کاری نداشته باش. پروا او را از همه بیش تر دوست داشت. آن قدر که بیش از آن ممکن نبود. می توانست به گردنش آویزان شود و خودش را لوس کند و ترسی نداشته باشد که از سر بازش کند. نعناع جونه بی حوصله نمی شد. خسته نمی شد. می توانست شب ها آهسته کنار او بخزد و نعناع جونه او را سر جایش برگرداند. همین حالا هم می توانست چشم هایش را ببندد و در چین های چادر گلدارش که همیشه بوی تمیزی می داد فرو رود. اما هر چه فکر می کرد بوی مادرش را به یاد نمی آورد. چشم هایش را مالید و گفت: کدام یکی؟ ...

(برنده جایزه بنیاد گلشیری) نویسنده: روح انگیز شریفیان انتشارات: مروارید

مشخصات

  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 10
  • سال انتشار 1398
  • تعداد صفحه 265
  • انتشارات مروارید

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب کارت پستال - روح انگیز شریفیان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل