کتاب چیکو فریتاتا هوا ساز اختراع می کند (مهندس چیکو 2)

کتاب چیکو فریتاتا هوا ساز اختراع می کند دومین جلد از مجموعه ی مهندس چیکو نوشته ی پیر دومینکو بکلاریو و الساندرو گتی با ترجمه ی محیا بیات و تصویرگری آندره آکاستلانی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

تعطیلات تابستانی از راه رسیده و طبق معمول هر سال خانواده ی چیکو تصمیم گرفته اند به مسافرت بروند. قرار است دایی چیکو و تنها فرزندش رامبالدو که دقیقا هم سن چیکو است نیز همراه آن ها به سفر بروند. دایی پیشنهاد می کند که برای فرار از گرمای تابستان به منطقه ای کوهستانی بروند و از آب و هوای سرد لذت ببرند همه از این پیشنهاد استقبال کرده و آماده ی حرکت می شوند. چیکو قبل از سفر به دیدن دوستانش می رود تا با آن ها خداحافظی کند. اما ایوومنتا بهترین دوست چیکو که عاشق اخبار است و همیشه از جدیدترین اتفاقات باخبر است به او می گوید که در چند روز آینده قرار است گردباد فایتون به شهر آن ها بیاید. او می گوید که فایتون بزرگ ترین گردباد چند سال اخیر است و با سرعت و گرمای زیادش همه چیز را نابود خواهد کرد. چیکو با شنیدن این خبر تصمیم می گیرد قبل از رفتنش دستگاه هواسازی اختراع کند و به وسیله ی آن مردم شهرش را از گردباد و گرمای زیاد نجات دهد. او می خواهد به کمک این دستگاه گردباد را کنترل کرده و هوای گرم آن را به هوای خنک تبدیل کند...

مجموعه مهندس چیکو شامل چند جلد کتاب داستان می باشد. که شخصیت اصلی در همه ی آن ها پسر کوچولو بازیگوشی به نام چیکو است. در هر داستان چیکو فکری خلاقانه به ذهنش می رسد و تصمیم می گیرد وسیله ای اختراع کند اما از آنجایی که بی تجربه و البته کمی کله شق است اغلب خرابکاری هایی به بار می آورد‌.

فهرست

قوم و خویش ها در راهند خرد دایی گروچو غذای ذهن سفر بزرگ فایتون بسیار بی رحم هوا ساز اختراع در حال انجام است آماده ی جنگ جرقه ی ذهن پسردایی و پسر عمه جون جونز

برشی از متن کتاب

_ فایتون یک توده ی عظیم و گنده از هوای داغ و به شدت مرطوبه که شهر رو زیر خودش له می کنه، همون طوری که یک غول پشه رو له می کنه. ایوو و رامبالدو دهانشان از تعجب باز مانده بود و هیچ کاری ازشان برنمی آمد. ولی چیکو شانه هایش را بالا انداخت و حرف معروف بابا بزرگ را تکرار کرد: _ پوووف! این برنامه های تلویزیونی همیشه شلوغش می کنن. و دنبال حرفش را گرفت: "به جای اینکه فقط بگن هوا گرم شده از خودشون اسم های مسخره می سازن، مثل الویس و سربروس، و ماجرا رو از اون چیزی که هست پیچیده تر می کنن... به هر حال هوا نمی تونه از این گرم تر بشه!" له له که مثل مارمولک سرش را از پنجره داده بود بیرون، جواب داد: "خودت رو گول نزن! بقیه ی گردبادها در مقابل این شوخی ان ... ما با فایتون روبه روییم! تازه کاپیتان بروسکتونی همین الان توی تلویزیون گفت که هوا حداقل پنج درجه دیگه هم گرم تر می شه، طوفان های بی فایده ای هم می آن که هیچ کاری نمی کنن جز اینکه گرما رو بیشتر کنن!" کاپیتان بروسکتونی بزرگ ترین مجری تلویزیونی در کار هواشناسی بود و اگر ماجرا از این قرار بود که له له می گفت پس واقعا... رامبالدو گفت: "افتضاح به تمام معنا!" ایول گفت: "شما دیگه چرا ناله می کنین؟ مگه نمی خواهین بریم کوهستان؟" چیکو خیلی جدی جواب داد: "نمی شه گفت. پارسال آپارتمان مراحل بازرسی دایی گروچو رو با موفقیت پشت سر گذاشت و ما خونه موندیم. ممکنه امسال هم دوباره تکرار بشه." به همین دلیل چیکو هم نگران شده بو . ولی تسلیم نشد. قفسه ی سینه اش را باد کرد و جواب داد: "اگه نتونیم دووم بیاریم، ذوب می شیم." _ ولی چطور می شه دووم آورد؟ چیکو فریتاتا مثل یک رهبر بزرگ به دوستانش نگاه کرد. _ من می دونم چطور! همه بیاین توی گاراژ!      

نویسنده: پیردومنیکو بکلاریو - الساندرو گتی مترجم: محیا بیات تصویرگر: آندره آکاستلانی انتشارات: هوپا