loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب چیزهای تیز | گیلیان فلین

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب چیزهای تیز نوشته گیلیان فلین و ترجمه مهدی فیاضی کیا در نشر چترنگ به چاپ رسیده است.

"چیزهای تیز" رمانی با قصه ای رمزآلود و پرکشش است؛ شخصیت اصلی داستان، "کمیل پریکر"، زنی سخت کوش و بسیار قوی می باشد که در شهر "شیکاگو" روزگار گذرانده و از طریق شغل خبرنگاری هزینه های زندگی اش را تامین می نماید. از قضا یکی از خواهرانش به طور ناگهانی فوت کرده و وی را با غمی بزرگ مواجه می سازد؛ غمی که اختلالات روانی و خودآزاری را برایش به ارمغان آورده و او را راهی تیمارستان می کند. کمیل پس از اتمام طول درمان و به دست آوردن سلامت کامل روحی و روانی از آن جا مرخص گشته و به زندگی عادی اش بازمی گردد. در محل کار، ماموریتی مهم بر او محول شده و موظف می گردد که شهر شیکاگو را ترک کرده و جهت پرده برداری از قتل پر رمز و راز دو دختر نوجوان، عازم زادگاهش شود. "آدورا"، مادر سرسخت و مستبد کمیل و هم چنین "اما"، خواهر ناتنی اش در آن شهر زندگی می کنند. اما، دختری زیبا و سیزده ساله است که تحت تسلط مادر بوده و کاملا فرمانبردار او می باشد. با ورود کمیل به زادگاهش و رویارو شدن با مادر و خواهری که سال ها از آن ها بی خبر بوده است، ماجراهایی پرکشش و هیجان انگیزی رخ می دهد که ذهن و فکر خواننده را مجذوب و مغلوب خود می کند.


برشی از متن کتاب


ژاکتم نو بود، به رنگ سرخ و جیغ و زشت. دوازدهم ماه مه بود؛ اما دمای هوا تا چهار درجه ی سانتی گراد پایین آمده بود و بعد از چهار روز لرزیدن که بدون کت پیراهن به تن می کردم، از یک حراج خانگی کتی گرفتم تا دوباره لباس های زمستانی را از بسته بندی در نیاورم. بهار شیکاگو. نشستم در آلونک گونی پوشم و به کامپیوتر زل زدم. گزارش آن روزم از آن خرده خلاف ها بود: در محله ی ساوت ساید چهار تا بچه ی دو تا شش ساله را با چند تا ساندویچ تن و بطری شیر در اتاق حبس کرده بودند. سه روز رهایشان کرده بودند تا مثل مرغ و خروس روی غذا و مدفوع کف قالی وول بخورند. مادرشان با یک پک دود رفته بود به هپروت و پاک همه چیز یادش رفته بود. گاهی از این اتفاقات می افتد. نه سیگاری به تنی می سوزانند نه استخوانی می شکنند؛ صرفا لغزشی می کنند جبران ناپذیر. مادر را بعد از بازداشتش دیدم: تمی دیوس 22 ساله، مو بور و چاق که سرخاب صورتی بر گونه هایش زده بود، مثل دو دایراه ی کامل به اندازه ی لیوان عرق خوری. می توانستم تصورش کنم که روی کاناپه ی به هم ریخته ای نشسته، لب هایش را گذاشته روی آن فلز و یک بازدم دود غلیظ. بعد هم که همه چیز به سرعت شناور شده و بچه هایش را فرسخ ها پشت سر گذاشته و برگشته به سال اول دبیرستان، وقتی پسرها هنوز محلش می گذاشتند و هنوز خوشگل ترین بود: سیزده ساله ای با لب های براق که قبل از هر بوسه بوی چوب دارچین می داد. یک شکم. یک بو. چند سیگار و یک قهوه ی کهنه. باز سردبیرم، فرانک کری محترم و خسته کننده، با کفش های جیر هاش پاپی پاره اش می آید. دندان هایش آغشته به بزاق قهوه ای رنگ تنباکو. «کجای گزارشی بچه؟» روی میزم پونزی نقره ای قرار داشت، نوک تیزش رو به بالا بود که او آن را آهسته زیر ناخن زردش فرو کرد. «دیگر تمام است.» تازه هشت سانتی متر از نسخه را نوشته بودم. باید بیست و پنج سانتی متر می شد. «عالی! گور بابای زنیکه را هم کرده اند، گزارش را بفرست و بیا دفترم.» «الان می آیم.» «گور بابای زنیکه! بفرستش و بیا دفترم» «باشد. ده دقیقه ی دیگر.» می خواستم پونزم را برگرداند سر جایش. از اتاقکم داشت خارج می شد. کراواتش نزدیک فاقش تاب می خورد. «پریکر» «بله کری؟» «گور بابای زنیکه را هم کرده اند» فرانک کری خیال می کند با او راه می آیم شاید چون زن هستم. شاید چون با او راه می آیم. دفتر کری طبقه ی سوم است. حتم دارم هر دفعه از پنجره بیرون را نگاه می کند و تنه ی درختی را می بیند کفری می شود. سر دبیرهای موفق هیچ وقت پوسته ی درخت را نمی بینندپ، برگ ها را می بینند تازه اگر بتوانند از طبقه ی دوازدهم، سیزدهم اصلا درخت ها را ببینند، اما دیلی پست، چهارمین روزنامه ی بزرگ شیکاگو که به حومه ی شهر تبعید شده...

نویسنده: گیلیان فلین مترجم: مهدی فیاضی کیا انتشارات: چترنگ


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب چیزهای تیز | گیلیان فلین" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل