loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب چطور باید بچه یکی یه دونه زنده بماند؟

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب چطور باید بچه یکی یدونه زنده بماند؟ نوشته ی امانوئل ریگون و ماری اوفره پریکون توسط نشر ایران بان به چاپ رسیده است.

این کتاب با تفکرات جدید، پیشنهاد های ساده و مفید برای بهتر کردن زندگی تنها فرزند خانواده را بیان می کند. نویسنده این کتاب، روانپزشک است و آشنایی کامل به روحیات نوجوانان و بزرگترها دارد. او به خوبی آن ها را می شناسد و می داند چطور مسائل را از حالت مصیبت وار خارج کند و برای حل مسائل قوانین و راهکارهایی را ارائه می دهد. در این کتاب بسیاری از مشکلات و پرسش های بچه ها شنیده و راه و روش متفاوت حل آن ها بیان شده است. زندگی در وضعیت تک فرزندی همیشه هم آسان نیست و چنگی به دل نمی زند. فرزند همیشه در مرکز توجه است و این خوشحالش نمی کند که او را " لوس نُنُر " و " دُردانه " خطاب کنند و در برخی موارد احساس می کند کسی درکش نمی کند و با برخورد با هم سن و سال هایش تجربه ندارد. او همیشه از خود می پرسد چگونه گلیم خود را از آب بیرون بکشم. البته تک فرزند بودن نوعی زندگی خاص است و فوت و فن های خودش را دارد. در این کتاب با پیشنهادها و طرح پرسش و پاسخ به مخاطب کمک می شود با فوت و فن ها آشنا و جواب سوال هایش را پیدا کند. با مطالعه این کتاب تقریبا می توان کلیه سوال و مشکلات خود را حل کرد. در ضمن والدین نیز باید بدانند که اطلاعاتشان از درک فرزند، مهم تر از آگاهی خود فرزند در این زمینه است. فرزندان با داشتن والدین آگاه بینش بهتری را در مواجهه با مشکلات بر می گزینند و احساس امنیت بیشتری می کنند و بهتر با آن ها ارتباط برقرار می کنند. این کتاب به دلیل این که با دیدگاه و زبان کودک و نوجوان بیان شده می تواند به والدین کمک کنند تا از دریچه ی نگاه فرزندان با مسائل رو به رو شوند. با آگاهی با دنیای او، آشنا و مسائل را حل کنند. برخی از مسائل بیان شده عبارت اند از: چرا یک بچه از پرورشگاه نیاوریم، دلم می خواست یک خواهر بزرگ داشتم، از عدد سه بدم میاد، کار پدر و مادرم مهم تر از من است، به من می گویند بچه ننه، پدر و مادرم پیش از حد مرا دوست دارند و...

 


برشی از متن کتاب


دلم می خواست یک برادر کوچولو داشتم. یک برادر یا خواهر کوچولو، در ظاهر، راه حلی منطقی برای خارج شدن تو از حالت تک فرزندی است... تعجب ندارد که به این فکر افتاده ای! اما چیزی که برای تو خیلی ساده به نظر می آید، برای پدر و مادرت ساده و آسان نیست... گاهی بزرگ تر ها، مسائل و مشکلات را روشن و واضح شرح می دهند: آن ها نمی توانند بچه ی دیگری داشته باشند. چون سن و سالشان زیاد است، وضع جسمی و سلامتی یکی از آن ها، اجازه نمی دهد، از هم جدا شده اند، آپارتمانشان خیلی کوچک است و... شاید هم موقعیت مناسب برای آن که تو برادر کوچولویی داشته باشی هم است، ولی پدر و مادرت دلشان نمی خواهد که تو دلیلش را بدانی. البته تو می توانی در این باره با آن ها صحبت کنی. به آن ها بگویی چه آرزویی داری و از آن ها بپرسی چرا بچه نمی خواهند. ولی باید یادت باشد که برای چنین مسائلی تصمیم با پدر و مادرها است. از دیگر کتاب های این مجموعه می توان " چطور باید در مدرسه زنده ماند "، " چطور باید در خانواده زنده ماند "، " چطور باید بچه طلاق زنده بماند "، " چطور باید یک پسر زنده بماند"، "چطور باید یک دختر زنده بماند" و " چطور باید با این بدن زنده بمانم گ و ... را نام برد.

فهرست


احساس می کنم با دیگران تفاوت دارم به نظرم من خانواده های پرجمعیت «شادترند» من خیلی در خواب و خیال هایم زندگی می کنم پدر و مادر من می خواهند همه چیز را درباره ی دوستانم بدانند خسته شدم بس که از من می پرسند برادر داری، خواهر داری پدر و مادرم همیشه من را در فشار می گذارند جرئت ندارم به دیگران نزدیک شوم پدر و مادر من بیش تر به خودشان علاقه دارند خانواده ی دو یا سه نفره، اصلا خانواده نیست دلم می خواست یک برادر کوچولو داشتم مادرم من را با خواهرش عوضی می گیرد (پدرم من را با برادرش عوضی  می گیرد) پدر و مادرم به طور کامل مقابل من جبهه گرفته اند به نظر همه من وقت بسیاری برای «چت» صرف می کنم از دست پدرو مادرم عصبانی ام که نه برادری دارم و نه خواهری احساس می کنم مرا درک نمی کنند چرا یک بچه از پرورشگاه نیاوریم؟ این وهم و خیال به سرم افتاده است که پدر و مادرم از هم جدا می شوند اگر پدر و مادر من واقعا به بچه ها علاقه مند بودند، الان چندین بچه ی دیگر هم داشتند من فقط با یکی از والدینم زندگی می کنم، این خیلی سخت است مادرم شاکی است که هیچ وقت خانه نیستم دلم می خواست یک خواهر بزرگ داشتم دلم نمی خواهد با پدر و مادرم به تعطیلات بروم همه ی دوستان من با خواهرها و برادرهای شان بازی می کنند، ولی من نه می ترسم وقتی پدر و مادرم در دنیا نباشند تنها می مانم دوست ندارم بگویم یکی یکدانه احساس می کننم آن ها به دلیل وجود من با هم زندگی می کنند به من می گویند «بچه ننه» پدر و مادرم همیشه ناراحت می شوند، بگویند که من تنها فرزندشان هستم بیش از حد مسولیت بزرگ ترها را به من می دهند برای من تقسیم کردن کار سختی است کار پدر و مادرم، مهم تر از من است دارم خفه می شوم از من ایراد می گیرند که از پای اینترنت و بازی های ویدیویی جُم نمی خورم زندگی کردن فقط با یکی از والدین، دردسرهای فراوانی دارد حوصله ام سر می رود در تعطیلات تابستانی، بیش تر دوست دارم به اردو بروم از عدد سه بدم می آید پدر و مادر من دلشان می خواست که بچه شان جنسیت دیگری داشت می خواهند مرا به اردو بفرستنند ولی خودم نمی خواهم پدر و مادرم هنوز من را نی نی کوچولو تصور می کنند این سوال برایم پیش آمده است که شاید فرزند خوانده ام من تنها فرزند مادرم هستم، ولی پدرم بچه های دیگری دارد دلم می خواهد یک حیوان داشته باشم، ولی پدر و مادرم نمی خواهند جرئت نمی کنم از پدر و مادرم بپرسم که چرا غیر از من بچه ای ندارند به من می گویند روشنفکر با افراد بزرگ تر از خودم بیش تر احساس راحتی می کنم وقتی پدر و مادرم با یکدیگر دعوا می کنند پدر و مادرم بیش از حد مرا دوست دارند

  • نویسنده: امانوئل ریگون - ماری اوفره پریکون
  • مترجم: محمود بهفروزی
  • انتشارات: ایران بان


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب چطور باید بچه یکی یه دونه زنده بماند؟" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل