loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب پینوکیو - پینه دوز

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب پینوکیو نوشته ی شرکت والت دیزنی و ترجمه ی مهسا طاهریان توسط انتشارات پینه دوز به چاپ رسیده است.

جیمینی، نام جیرجیرکی است که به جاهای مختلف سفر می کند؛ در یکی از همین سفرهای کوتاه، او به کارگاه مرد نجاری به نام ژپتو می رود و در آن جا پیرمرد را مشغول ساختن یک عروسکِ چوبیِ خیمه شب بازی می بیند. ژپتو پس از تمام کردن عروسک، نام پینوکیو را برای او انتخاب می کند. از آن جایی که او تنها ست و هیچ کسی را ندارد، آرزو می کند ای کاش عروسک چوبی، تبدیل به یک پسر واقعی شود. آن شب قبل از این که پیرمرد به رخت خوابش برود، از پنجره بیرون را تماشا می کند و ستاره ی آرزوها را در آسمان می بیند که چشمک می زند. ژپتو دوباره آروزیش را دل تکرار می کند و اندکی بعد به خواب می رود. پس از چند دقیقه نوری از پنجره وارد اتاق شده و لحظه ای بعد، فرشته ای زیبا ظاهر می شود. او که تمام صحبت های ژپتو را شنیده بود، تصمیم می گیرد رویای او را به واقعیت تبدیل کند. چوب دستی سحرآمیزش را بر بالای سر عروسک تکان می دهد، ناگهان پینوکیو زنده می شود. فرشته رو به جیمینی، که تنها شاهد این ماجرا است، کرده و می گوید: تو باید همیشه، همراه پینوکیو باشی تا خطایی از او سر نزند و برای انجام کار درست او را راهنمایی کنی. وقتی پیرمرد از خواب بیدار می شود و پینوکیو را می بیند که حرف می زند و راه می رود، با خوشحالی شروع به آواز خواند می کند. او تصمیم می گیرد پسرکِ چوبی را به مدرسه بفرستد تا در آن جا خواندن و نوشتن را بیاموزد. اما در طول مسیر دو حیوان بدجنس او را می بینند و برای به دام انداختنش نقشه ای می کشند...

 


برشی از متن کتاب


در روزگاران قدیم جیرجیرک دوست داشتنی به نام جیمینی، در یکی از سفرهایش به کارگاه نجار پیری، به نام ژپتو رفت. کارگاه پر از عروسک های چوبی، ساعت های زنگ دار و جعبه های موسیقی بود. پسرک چوبی که برای خیمه‌شب‌بازی ساخته شده بود، روی نیمکت نشسته و ژپتو داشت آخرین کارها را بر رویش انجام می‌داد. ژپتو گفت: خوب، حالا فقط باید برایت اسمی انتخاب کنم. کمی فکر کرد و گفت: پینوکیو! و بعد به آرامی آرزو کرد و گفت: ای کاش تو یک پسر واقعی بودی. آن شب هنگام خواب، ژپتو از پنجره به بیرون نگاه کرد. ستاره ی آرزوها داشت چشمک می زد. ژپتو آرزو کرد که ای کاش پینوکیو تبدیل به یک پسر واقعی شود. خیلی زود ژپتو و گربه اش فیگارو و ماهی طلایی اش کلیو به خواب رفتند. آن شب فقط جیمینی بیدار بود. ناگهان نوری آبی تمام کارگاه را پر کرد و پری زیبای آبی رنگی ظاهر شد. پری مهربان به ژپتو که در خواب بود نگاه کرد و به آرامی گفت: ژپتوی مهربان تو خیلی ها را خوشحال کرده ای و حالا نوبت توست که به آرزویت برسی. بعد چوب دستی جادویی اش را بالای سر پینوکیو تکان داد و گفت: عروسک چوبی، بیدار شو، حالا دیگر تو زنده هستی. ناگهان پینوکیو شروع کرد به حرکت کردن و با تعجب گفت: من می‌توانم حرکت کنم! من می توانم حرف بزنم! پری مهربان به او گفت: شجاع، راستگو و مهربان باش تا روزی به یک پسر واقعی تبدیل شوی. بعد پری مهربان به سمت جیمینی برگشت و گفت: اگر دوست داری می توانی راهنمای پینوکیو باشی. یعنی باید درست و غلط را به پینوکیو یاد بدهی. جیمینی خیلی خوشحال شد. پری مهربان به پینوکیو گفت: به یاد داشته باش که همیشه اجازه دهی جیمینی همراهت باشد. و با این جمله ناپدید شد. بعد از اینکه ژپتو بیدار شد و دید که پینوکیو راه می رود و حرف می زند، فکر کرد دارد خواب می بیند. اما بعد که فهمید آرزویش برآورده شده، خیلی خوشحال شد و شروع کرد به نواختن یک موسیقی شاد و همگی شب خوبی را پشت سر گذاشتند .صبح روز بعد ژپتو با خوشحالی پینوکیو را به مدرسه فرستاد. در راه دو حیوان بدجنس گربه نره و روباه مکار پینوکیو را دیدند که دارد لی لی کنان می رود. روباه مکار با تعجب گفت: نگاه کن، یک عروسک خیمه شب بازی، بدون هیچ نخی! ما می توانیم او را به قیمت خوبی به نمایش استرومبولی بفروشیم!...  

نویسنده: شرکت والت دیزنی مترجم: مهسا طاهریان انتشارات: پینه دوز


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پینوکیو - پینه دوز" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل