loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب پیامبر - زین العابدین رهنما

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب پیامبر اثر زین العابدین رهنما توسط انتشارات زوار به چاپ رسیده است.

"پیامبر" کتاب رمانی با محتوای تاریخی در خصوص زندگی حضرت محمد (ص) می باشد که سرگذشت زندگی این بزرگوار را روایت می کند. بنا بر اظهارات ارائه شده توسط نویسنده، تمامی مطالب ذکر شده در این اثر، از صحیح ترین مدارک و کتاب های تاریخی سرزمین عرب است که کلیه ی آن ها مورد تایید مورخان غربی قرار گرفته و هم چنین مکالمات موجود در طول محتوای آن، بر مبنای آیات قرآنی، احادیث و کتاب های سیره ی قابل استناد ذکر می گردد. رهنما رمان خویش را از قبل تولد حضرت محمد (ص) آغاز نموده و با امتداد آن تا دوران بعثت، هجرت و سرانجام رحلت این بزرگوار به پایان می رساند. وی این روایت ها را با بهره گیری از ذوق و قریحه ی خویش بسط داده و نتایج آن را با تاریخ در هم آمیخته و از همین روی، جهت جدا کردن بخش های تاریخی - واقعی و تخیلی - افسانه ای، قسمت های افسانه را با جمله ی «خدا داناتر است» مشخص کرده است. به بیانی ساده تر می توان گفت، کتاب "پیامبر" به شیوه ای داستانی سرنوشت محمد بن عبدالله، آخرین پیامبر مسلمانان را بسیار تاثیرگذار شرح می دهد به طوری که، برای خواننده از جذابیت بالایی برخوردار می باشد؛ در واقع، این اثر، با قدرت فراوان، احساسات و نگرش مخاطب را نسبت به پیامبر خدا تحت تاثیر خود قرار داده و در نهایت به واسطه ی آشنا نمودن وی با تمامی جنبه های وجودی محمد (ص)، او را بیش از پیش نسبت به رسول خداوند علاقه مند می کند.


برشی از متن کتاب


یک شبح گویا کاروان مکه مانند امواج دریا به حرکت درآمد. شترها با قدم های آهسته و سرهای کشیده، به راه افتادند. حرکتی شبیه به تنفس انسان داشتند. بدرقه کنندگان کاروان: تجارپ، مادرها، بچه ها و سگ ها به دنبال کاروان می دویدند. صدای گریه، خنده و فریادهایی که نام بعضی از مسافرین را به زبان می اورد در هم آمیخته شد. سواران برخی به عقب نگاه می کردند، چفیه و عبای خود را به احتزاز در می اوردند. برخی خورجین های ترک اسب و شتر خود را درست می کردند. نان ساج و خرما و یک نوع شیرینی که با آرد و خرما درست می کنند در آن جابه جا می نمودند. عبدالله روی زین اسب خود پیچید و به عقب نگاه کرد. اسب سپیدش بسان اطلس، در روشنایی صبح می رقصید. چشم های درشتش به اطراف می چرخید، دهنه ی آهنین را که به علف  و کف الوده بود، می جوید که آزاد شود. گاهی بند آن را با سر از دست عبدالله می کشید که چهار نعل برود. فرفر می کرد. به جلو می جست. به عقب بر می گشت. روی دست برمی خاست. شرابه های آویزان و زین و برگ آن که با رشته های آبی و زرد بافته شده و منگله های ارغوانی در منتها الیه آن ها بود پایین و بالا ، به جلو و به عقب می افتاد. دم بلند خود را مانند کژدم بالا نگه داشته بود که با موهای آن نسیم صبحانه بازی می کرد و مانند پفک دریا می برد. منه تنها روی تپه ی بلندی نشسته بود و به قافله نگاه می کرد، قافله دور می شد. به صدای زنگ های شتر و آواز عربی که برای شترها «حداء» می خواند گوش می داد. آمنه آن کلمات را با آن ها چنین تکرار می کرد. «هایدا! ... هایدا! ... هایدا! ... ای شتر من، از زحمت و بار سنگین خود مرنج! ما را به سلامت زودتر به چاه های آب برسان!» شترهای عرب آهنگ «حداء» را دوست دارند. به وسیله ی این آهنگ که با قدم های آن ها جور می آید، راه های دور و دراز می پیمایند، به آهستگی و تانی راه خود را می روند بدون این که حتی خاری بخورند یا آبی بنوشند. هر قطعه شهر حداء به طول یک نفس و هر نفسی به طول یک قدم شتر است. عبدالمطلب که دل تنگی اش از دوری عبدالله کم تر از آمنه نبود، به زن های خود مخصوصا به سمراء سپرده بود که مراقب حال آمنه باشند. آمنه از سمراء پرسید: راه شام چگونه است؟ آیا چاه آب در راه فراوان یافت می شود؟ آیا واقعا یک ماه طول می کشد تا کاروان درخت های زیتون شام را ببینند؟ همه شب با خاطرات عبدالله می خوابید و با نام او بیدار می شد. در قیافه ی عبدالمطلب دقیق می  شد تا ببیند کجای صورتش شبیه پسرش است. عصرها به خارج مکه می آمد به تپه ها و افق خالی نگاه می کرد. کاروان را در خیال خود می دید که در طریق بازگشت است، با بارهای سنگین ابریشم و فلز و مصنوعا دمشق...

تالیف: زین العابدین رهنما  انتشارات: زوار


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پیامبر - زین العابدین رهنما" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل