loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب پنی پرستار (شغل آینده ی من 4)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب پنی پرستار چهارمین جلد از مجموعه ی شغل آینده ی من اثر رونه رندل با ترجمه ی فرزاد امامی و تصویرگری اما داد، از سوی نشر افق به چاپ رسیده است.

پنی خانم پرستار مهربان و با تجربه ایست که در بیمارستان مرکزی شهر کار می کند. یک روز که او به محل کارش می رود، بیلی بنا را مشغول تعمیر ساختمانی می بیند و به او تاکید می کند که حین انجام کار مراقب خودش هم باشد تا آسیب نبیند. بعد از رسیدن به بیمارستان، جویای حال تک تک بیماران شده و رسیدگی های لازم را برای هر کدام انجام می دهد. ناگهان با شنیدن صدای آژیر آمبولانس متوجه می شود که بیمار جدیدی به بیمارستان آورده اند. او فورا خود را بالای سر بیمار رسانده و در نهایت تعجب می بیند که او کسی نیست جز بیلی بنا! ... بچه ها بعد خواندن این کتاب با شغل پرزحمت و پر مسئولیت پرستاری آشنا شده و علاوه بر این متوجه می شوند که موقع استفاده از ابزار و وسایل پرخطر باید مسائل ایمنی را رعایت کنند. وجود تصاویر رنگی و زیبا در کنار متن کوتاه بر جذابیت کتاب فوق افزوده است.

مجموعه ی "شغل آینده ی من" در بر گیرنده ی داستان های کوتاه با بیانی کودکانه است که در هر یک از آن ها کودکان با شخصیت اصلی داستان همراه شده و با یکی از مشاغل اجتماعی آشنا می شوند. از این مجموعه کتاب های دیزی دکتر، مونا معلم، فابیو فوتبالیست، دیک دامپزشک، اشلی آتش نشان، پلی پلیس، بیلی بنا، مک مزرعه دار، رالف راننده و آنی آرایشگر به چاپ رسیده است. کتاب "پنی پرستار" چهارمین جلد از مجموعه ی فوق برای گروه سنی "الف و ب" به چاپ رسیده است.

 


برشی از متن کتاب


اولین جایی که پنی پرستار به آن سر زد، درمانگاه نوزادان بود. آقا و خانم بیکر، نوزادشان چری را به آن جا آورده بودند تا معاینه شود. پنی پرستار، چری را آهسته روی ترازو گذاشت تا وزنش کند. چری خیلی بزرگ شده بود. بعد پنی پرستار با گوشی به صدای قلب چری گوش داد. او صدای قلب چری را می شنید: «بوم! بوم!» پنی پرستار گفت: «چری سالم و سرحال است.» بعد سری به بیماران بخش زد. پنی پرستار نبض و دمای بدن خانم گراون را اندازه گرفت ... بعد، داروهای آقای گرامبل را داد. یک دفعه، پنی پرستار صدای آژیر آمبولانس را شنید ... معنی این صدا این بود که حالت اضطراری پیش آمده است. پنی پرستار دوید تا ببیند که چه کسی را به بخش آورده اند. بیلی بنا را با آمبولانس آورده بودند. او با چکش روی انگشت شستش زده بود و خیلی درد داشت. پنی پرستار به بیلی گفت: «ناراحت نباش بیلی، من از تو مراقبت می کنم و خیلی زود خوب می شوی.» او دست بیلی را تمیز کرد این کار کمی سوزش داشت، اما بیلی خیلی شجاع بود.      

  • کتاب های فندق
  • نویسنده: رونه رندل
  • مترجم: فرزاد امامی
  • تصویرگر: اما داد
  • انتشارات: افق

رونه رندل


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پنی پرستار (شغل آینده ی من 4)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل