loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب پنی قشقرق 1 (آهن ربای دردسر)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
125,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب آهن ربای دردسر جلد اول از مجموعه ی پنی قشقرق نوشته ی جوآنا نادین با ترجمه ی مونا توحیدی و تصویرگری جس میخائیل توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

داستان این کتاب روایتگر اتفاقات زندگی " پتی " است.  البته اسم او واقعا پتی قشقرق نیست. ولی چون خیلی شیطون است و همیشه شر به پا می کند پدرش به او پتی قشقرق  می گوید و بعد مثل غاز می خنند، البته پتی نمی داند کجای این قضیه دقیقا خنده دار است! پتی دوستی به نام " کاسمو " دارد که از قضا به دلیل شپش هایی که داشته موهایش را کچل کرده است. پنی قشقرق یک خواهر بزرگ تر از خودش که ظاهرا خیلی هم، اعصاب خورد کن است دارد. داستان های پتی در چند جلد کتاب چاپ شده است و در هر کتاب سه داستان از خرابکاری های پنی وجود دارد؛ پنی اصلا دوست ندارد خرابکاری کند. او فقط می خواهد به بقیه کمک کند ولی این کمک هایش منجر به خرابکاری می شود. همه ی خرابکاری هایش تقصیر ایده های به قول خودش درخشان منحصر به فردش است. این بار او اصلا دوست ندارد دختر عمه اش کچل شود، کله ی آن به فرش بچسبد و ماشین ریش تراش پدرش خراب شود اما خب ...

 


برشی از متن کتاب


گفتم :«ول نمی گردیم، آرایشگر شدیم. فقط مشکل اینه که قیچی نداریم! تو قیچی داری ازت قرض بگیریم؟ بعدش حاضریم موهات رو کوتاه کنیم. فقط میشه 5پوند!» گفت: «معلومه که نه! من اگه جای تو بودم هیچ وقت همچین کاری نمی کردم.» همیشه همین را می گوید. چون شاگرد اول کلاسمان است و عزیز دردانه ی آقای شومان، مدیر مدرسه مان، فکر می کند خیلی چیز بلد است. خوشبختانه جورجیا می مورتون جونز یکهو پرید توی حرفش و گفت : «بریجت گریمز! تو نباید توی پیاده رو دوچرخه سواری کنی. غیر قانونیه! پلیس می گیردت و میندازدت زندان.» و بریجت گریمز خفه خون گرفت. خییلی خوشال شدم که جوجیا می مورتون جونز را هم با خودمان اوردیم، بعضی وقت ها بلد بودن این همه قانون به درد آدم می خورد. اما چه فایده؟ ما که هنوز هیچی پیدا نکرده بودیم. همان موقع یک دفعه کاسمو، برادی اُ. گرادی را دید که همراه خانم اُ. گرادی از قصابی بیرون می آمد. (خانم اُ روی بازویش یک قلب تیر خورده  تتو کرده!) تابلو بود برادی همین تازگی موهایش را از ته تراشیده، حتی آن یک تکه موی ضربدری را هم که همیشه روی سرش بود زده بود. این هم از شانس ما! تا سه روز دیگر هم موهایش بلند نمی شد. این ماجرا یکی دیگر از آن ایده های درخشان منحصر به فرد را به سرم انداخت: قیچی نداشتی که نداشتیم. ریش تراش برقی که داشتیم. آخر بابا یک ریش تراش برقی که داشت که هنوز نرفته بود توی کشوی وسایل  ممنوعه. برای همین همه با هم برگشتیم خانه. ریش تراش بابا حرف نداشت. هم صدا ازش در نمی آمد، هم سه تیغه بود و هم اینکه دو تا دکمه ی سرعت داشت: سریع و خیلی سریع! توی تبلیغش می گفتند: «کامل ترین اصلاح بابی صداترین ریش تراش دنیا!» و مطمئنم که راست می گفتند، چون متن آن تبلیغ را عمه دیدی نوشته بود. کاسمو پرسید: «قبلا باهاش کار کردی؟» جواب دادم: «نه، ولی هزار بار بابام رو دیدم که چجوری باهاش کار می کنه. مطمئنم خیلی سخت نیست، چون بابا اصلا از وسیله های  برقی سر در نمی آره، مثلا بعد از دو سال هنوز نمی دونه چه جوری با دی وی دی پلیر کار کنه.» اما کاسمو گفت که اول باید اقلا یک بار ریش تراش را امتحان کنیم. واسه ی همین تصمیم گرفتیم موهای بری را با ریش تراشه کوتاه کنیم، چون هم خیلی پشمالو است و هم نمی تواند گله و شکایت کند. اول کاسمو می خواست ریش تراش دست خودش باشد، چون هم یک هفته بزرگ تر از من است و هم پسر است. خب به نظرش پسرها توی استفاده از وسایل برقی وارد تر از دختر ها هستند. اما من لازم دیدم که چند نکته را بهش یاد آوری کنم: الف) ماجرای بابا و دی وی دی پلیر را ، ب) آفتاب گردان اگر همچنین حرفی را بشنود، حتما اورا سرزنش می کند. و 3) این ریش تراش بیشتر مال من است تا او، پس من موهای را کوتاه خواهم کرد. اما خیلی زود  از حرفم پشیمان شدم. چون وقتی داشتم موهای کله یبری را می زدم چنگ زد به دماغم و حسابی زخمی ام کرد. کاسمو گفت اگر کار را به او سپرده بودم این جوری نمی شد و حالا هم آن قدر زخمی شده ام که دیگر نمی توانم موی هیچ کس را کوتاه کنم. گفتم چیزی نشده که، من هم مثل آن سریال نجات حیوانات، به طور معجزه آسایی جان سالم به در برده ام. آخرش به این نتیجه رسیدیم که موهای بری را آنقدر که باید کوتاه کرده ایم ( تازه دیگر دستمان هم به او نمی رسید، چون قایم شده بود توی ماشین ظرف شویی و من هم به یک عالمه دلیل اجازه نداشتم به ماشین ظرف شویی دست بزنم). برای همین مجبور شدیم برویم سراغ مامان بزرگ. توی اتاق نشیمن، مامان بزرگ را دیدیم که خواب خواب بود. کاسمو گفت باید بیدارش کنیم، وگرنه با صدایی ریش تراش از خواب می پرد و می ترسد. به نظر من که طوری نمی شد، چون به قول مامان، هیچ چیز مامان بزرگ را از خواب نمی پراند...

  • نویسنده: جوآنا نادین
  • مترجم: مونا توحیدی
  • تصویرگر: جس میخائیل
  • انتشارات: هوپا

جوآنا نادین


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پنی قشقرق 1 (آهن ربای دردسر)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل