loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب پنج پادشاهی (مهاجمان آسمان)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب پنج پادشاهی از مجموعه ی مهاجمان آسمان نوشته ی براندون مال و ترجمه ی رویا درخشان توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

" کول " دلش می خواهد وارد یک خانه ی قدیمی شود. او شنیده که در آن خانه شبح وجود دارد و کسی از ترس جرأت نزدیک شدن به آن خانه را ندارد. کول داخل کلاس نشسته و به جای این که حواسش به معلم باشد، همه ی حواسش پیش آن خانه ی قدیمی است. او از دوستش " جِنا " می‌خواهد که با هم به آن خانه ی قدیمی بروند و جِنا هم قبول می‌کند. کول به قول خودش سر نترسی دارد. آن ها وارد آن خانه ی متروکه می‌شوند، اما آن ها خودشان هم نمی‌دانند به دنبال چه هستند! در آن خانه با مقدار زیادی گنج رو به رو می‌شوند. کول می‌گوید این سهم سرزمین من است و سعی می کند آن ها را بیرون بکشد اما آدم هایی که بیشتر به غول  شباهت دارند با سر و صورت های عجیب و دندان های بزرگ جلو آن ها ظاهر می شوند و ...

آن خانه راه به دنیای دیگری دارد...

در آن خانه آدم هایی هستند که هیچ یک چهره انسانی ندارند...

نویسنده با تخیل فوق العاده توانسته خواننده را غرق ترس و وحشت کند گویی که تمام این صحنه را به چشم می بیند و خودش نیز حضور دارد. ترس، نگرانی و دلهره همگی به سراغ خواننده می‌آیند اما هیجانی دارد وصف نشدنی و ما را به دنیایی خیالی و پر از ماجرا پیوند می زند. توصیه می شود کسانی که به دنبال ماجراجویی و کارهای خارق العاده هستند و همچنین می خواهند بدانند که سرنوشت آن گنج و قهرمانان قصه چه می شود، لذت خواندن این کتاب را از دست ندهند.

 


برشی از متن کتاب


دالتون زیر لب گفت: «این باید همون متخصص جلوه های ویژه باشه!» کول گفت: «نمی دونم؛ وحشتناک که هست، ولی نه اون قدرها.» مردی که این زخم مهلک را داشت یک قدم عقب رفت و آن ها را به داخل دعوت کرد. رقص نوری بی وقفه چشمک می زد. حلقه های دود یخ خشک کف خانه را پر کرده بود. با ورق نازکی از قلع، روی دیوارها را پوشانده بودند که انعکاس بیشتری به نور چشمک زن می داد. تورهای عنکبوتی و چند جمجمه و شمعدان هم به چشم می خورد. یک شوالیه که سر تا پایش را زره پوشانده بود با شمشیری بزرگ به سمت آن ها آمد. مردها استخوان هایی را که جمع کرده بودند از دریچه به پایین ریختند. کول صدای به زمین افتادن آن ها را شنید. سرانجام مرد مو قرمز و مرد دیگری که زخم روی بدنش بود، آن جمجمه بزرگ را هم از دریچه به پایین انداختند و خودشان هم با آن ناپدید شدند. کول گفت: «تو می تونی به جای من مبارزه کنی؟» لایروس جواب داد: « با این شال می تونم؛ اگه تو بخوای.» «من لایروسم. از لحظه ای که فهمیدم هنوز خودم رو ثابت نکردم، بیشتر از هر چیز دیگه ای منتظر همچین فرصتی ام.» «اگه تو از عهده مبارزه بربیای ما می تونیم گنج ها رو برداریم؟» لایروس با انگشت هایش روی زره خود چند ضربه زد و گفت: «می شه معامله کرد.» کول پرسید: «نمی شه من فقط بهت دستور بدم که جواهرات رو به ما بدی؟» لایروس جواب داد: «می تونی، ولی صرف نظر از اینکه تو چطور به من دستور می دی، من نمی تونم شکل واره های دیگه ی توی پانورا رو ملزم کنم اجازه بِدَن تو صاحب جواهرات بشی؛ مگه اینکه یه مبارزه انجام شده باشه.»

  •  نامزد 1 جایزه
  • نویسنده: براندون مال
  • مترجم: رویا درخشان
  • انتشارات: پرتقال
 


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پنج پادشاهی (مهاجمان آسمان)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل