loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب پنجره زودتر می میرد - عالمی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب پنجره زودتر می‌میرد به قلم پوریا عالمی توسط نشر علم به چاپ رسیده است.

این کتاب با روایت‌هایی از چندین راوی نوشته شده است. بعد از گذشت چندین صفحه از کتاب، ارتباط بین اشخاص کم کم کشف می‌شود و شما متوجه خواهید شد که راوی‌ها چه نسبتی با یکدیگر دارند. داستان، به صورت مختصر و مفید دردهای چند نسل را به تصویر می‌کشد و در فضایی غم‌انگیز اما جذاب پیش می‌رود. روند داستان به‌گونه‌ای است که حتی با وجود غمگین بودن برخی لحظات آن، هرگز نمی‌توانید کتاب را زمین بگذارید و به صورت کاملا ناخودآگاه به دنبال شخصیت‌ها کشیده می‌شوید. همراه با آن‌ها پیش می‌روید تا به جایی برسید که احساس کنید، به طور کامل و قطعی ارتباط خود را با شخصیت‌ها حفظ کرده‌اید. به راحتی درگیر می‌شوید و از خط به خط داستان لذت می‌برید. از شخصیت‌های دوست‌داشتنی داستان که بگذریم، دیگر نکته حائر اهمیتی که می‌تواند شما را به این کتاب علاقه‌مند کند، قلم نویسنده است. پوریا عالمی، با نثری روان و خودمانی می‌نویسد و آن‌قدر کلماتش را ساده در دل داستان می‌گنجاند که ارتباط مخاطب با روند داستان، حتی برای یک لحظه هم قطع نمی‌شود. او با سبک نوشتاری دوست داشتنی‌اش، جادو می‌کند، جادویی که در عمق جان و روح خواننده نفوذ می‌کند و خواننده، ناگهان به خودش می‌آید و می‌بیند، کتاب تمام شده و او هنوز هم درگیر زیبایی‌های داستان مانده است.


برشی از متن کتاب


بهار خیلی از چیزهایی که آن موقع از روی نامه‌ها و نوشته‌های پدر و مادر می‌خواند برایم بی معنی بود. برای خودش هم بی معنی بود. اما خوشش می‌آمد. می‌خواند. غلط و درست می‌خواند. به صدای بلند برای خودش تکرار می‌کرد مرا تو بی سببی نیستی به راستی صلت کدام قصیده‌ای ای غزل. بعدها وقتی به یادش آوردم که صلت را غلط می‌خوانده خندید. خیلی خندید. گفت برای ما که فرقی نمی‌کرد. می‌کرد؟ من هم گفته بودم نه. چه فرقی می‌کرد. و باز هم خندیده بود. خندیده بودیم. می‌گفتم یعنی چی؟ می‌گفت یعنی... مرا تو بی سببی نیستی به راستی صلت کدام قصیده‌ای ای غزل دیگه. می‌گفتم خب صلت یعنی چی؟ می‌گفت خودش معنی نمی‌ده که. همه‌ش با هم معنی می‌ده. می‌گفتم هوم... همه‌اش با هم یعنی چی خب؟ می‌گفت این یکی رو گوش کن. شعر دیگری می‌خواند. دست‌هایم را در باغچه می‌کارم. سبز خواهم شد. و پرستوها در گودی انگشتان جوهری‌ام تخم خواهند گذاشت. بعد می‌پرسید: ((فهمیدی؟)) ((خودت چی؟ خودت فهمیدی؟)) : ((من نه.)) ((من هم نه.)) : ((بریم تو قفس کبوترها، به مرغ و جوجه‌ها دون بدیم؟)) می‌گفت: ((می‌خوای دست‌هامون رو توی باغچه بکاریم ببینیم چی می‌شه؟)) می‌گفتم: ((اون وقت... )) می‌گفت: ((تا ببینیم سبز می‌شیم یا نه.)) می‌گفتم: ((بابا اگه ببیند خودمون رو کاشتیم که سبز بشیم تو رو نمی‌زنه؟)) خیلی از چیزهایی را که آن موقع می‌خواند حالا من برای خودم می‌خوانم. وقتی می‌روم دیدنش... وقتی از پیش او بر می‌گردم خانه، برای دیدن مادر... وقتی از دانشگاه بر می‌گردم خانه برای دیدن پدر. عادت کرده‌ام در راه، موقع رانندگی در جاده پر پیچ و خم شمال، همه آن‌چه را که برایم می‌خواند برای خودم با صدای بلند بخوانم. دایی بهمن هر کسی در عرمش یک غلطی می‌کند و تمام. نباید که یک عمر تاوان پی دهد. حالا بیست سال پیش با این شازده یک خبطی می‌کردیم و یک شکری می‌خوردیم. این که نمی‌شود یک عمر بکندش پتک و بزند توی سر آدم. همه آن موقع همان بودند که من بودم. حالا هم من همان هستم که همه هستم که همه هستند. فقط این شازده تافته جدا بافته است. حالا خوب است پخی نشده، پخی شده بود خدا را هم بنده نبود. هر چند همین حالا هم خدایی را بنده نیست بی دین لامروت. ژاله یه موقع عشقش کفتربازی بود. قفس روی بوم همیشه پر از کبوتر بود. بچه‌ها گاهی به اون‌ها دونه می‌دادند. آرمان تخم‌شون رو برمی‌داشت و به بهار می‌داد. می‌خواست زبون بهار باز شه. بچه‌ها که بزرگ شدند مرتضا هم انگار هوس کفتربازی از سرش پرید، کفترها رو پر داد و جوجه خرید. اون موقع لای کبوترهای سفید می‌دیدمش حالا اگه برم بالا، بین مرغ‌های حنایی رنگ.  

نویسنده: پوریا عالمی انتشارات: علم

مشخصات

  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 1
  • تعداد صفحه 139
  • انتشارات علم

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پنجره زودتر می میرد - عالمی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل