loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب پلی پلیس (شغل آینده ی من 7)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب پلی پلیس جلد هفتم از مجموعه ی شغل آینده ی من اثر مندی راس و ترجمه ی فرزاد امامی و تصویرگری اما داد از نشر افق به چاپ رسیده است.

در این جلد کودکان با شغل پلیس و وظایف او آشنا می شوند. خانم " پلی " یک پلیس است و در روزی که قرار است نمایشگاهی در شهر برگزار شود و روز شلوغی در انتظار او باشد به محل کارش می رود و متوجه می شود دو نفر از شهروندان دچار مشکل شده اند. " بارکر " سگ خانم " داگزبری " ناپدید شده است و آقای قصاب سوسیس هایش را که برای مسابقه و شرکت در نمایشگاه شهر آماده کرده بود، گم کرده است. چیزی به زمان افتتاح نمایشگاه باقی نمانده است و پلی پلیس تصمیم می گیرد به آن ها کمک کند و در حین جستجو به سگ خانم داگزبری برخورد می کند. بارکر سگ باهوشی است و با بو کردن زمین و رساندن خود به پارک می تواند سوییس های آقای قصاب را پیدا کند و به پلی پلیس کمک می کند و ... .

این اثر برای گروه سنی الف و ب مناسب می باشد.

مجموعه ی یازده جلدی " شغل آینده ی من " درباره مشاغل مختلف اطلاعاتی را در اختیار کودکان قرار می دهد. در هر یک از جلدهای مجموعه در قالب یک داستان کوتاه یک شغل به همراه وسایل و ابزار آلات به کار گرفته شده در آن برای کودکان معرفی می شود و از این طریق کودک با روش انجام یک شغل و مزایا و سختی های آن کار آشنا می شود و درک او را نسبت به مشاغل موجود در جامعه افزایش می دهد.

 


برشی از متن کتاب


پلی پلیس گفت: «امروز در شهر داستانی نمایشگاهی برپا می شود و سر من خیلی شلوغ است.» او صبح زود به ایستگاه پلیس رفت اما وقتی به آن جا رسید ... خانم داگزبری گفت: «من سگم بارکر را گم کرده ام.» و آقای قصاب گفت: «من هم سوسیس هایم را گم کرده ام و وقت زیادی تا شروع نمایش باقی نمانده است.» پلی پلیس گفت: «نگران نباشید، من توی شهر دنبال شان می گردم.» خانم داگزبری و آقای قصاب هر دو گفتند: «ما هم با شما می آییم.» چیزی نگذشته بود که پلی پلیس به سگی برخورد. خانم داگزبری فریاد زد: «این بارکر است.» پلی پلیس گفت: «نگران نباشید.» و بارکر را دنبال کرد. بارکر دماغش را به زمین چسبانده بود و بو می کشید و می رفت، پلی پلیس در حالی که سعی می کرد بارکر ا بگیرد، گفت: «او حتما ردی را پیدا کرده است.» بارکر همین طور بو می کشید و بو می کشید تا از میدان شهر رد شد و به پارک رسید. پلی پلیس در حالی که پشت سرش می دوید، نفس نفس زنان گفت: «بارکر بایست.» اما بارکر هی بو می کشید و اصلا هم نایستاد. بعد پلی پلیس را دنبال خود دور زمین بازی کشاند، از وسط باغچه رد کرد و دور حوض اردک ها چرخاند. یک دفعه بارکر ایستاد و پارس کرد: واق! واق! واق!    

  •  کتاب های فندق
  • نویسنده: مندی راس
  • مترجم: فرزاد امامی
  • انتشارات: افق


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پلی پلیس (شغل آینده ی من 7)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل