loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آسیا)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
75,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (کتاب سوم: سفر به آسیا)، نوشته ی الستر هامفریز و ترجمه ی لیدا هادی با تصویرگری تام مورگان جونز توسط نشر اطراف به چاپ رسیده است.

تام پس از پشت سرگذاشتن مناطق مختلف قاره های اروپا، آفریقا و آمریکا با دوچرخه اش، ماجراهای زیادی را از سر گذرانده و چیزهای زیادی را یاد گرفته بود. چیزهایی مثل توانایی چادر زدن، تحمل دوری از خانواده و سختی های زندگی، کمبود غذا و گرسنگی؛ او با اشخاص زیادی آشنا و دوستانی هم پیدا کرد که اهل کشورهای مختلفی بودند و به زبان های متفاوتی صحبت می کردند. حالا ذهن تام، مثل یک صندوقچه ی بزرگ، پر از خاطرات جور و واجور است که دلش می خواهد هر چه زودتر آن ها را برای دوستانش تعریف کند. تام در جلد سوم کتاب، یعنی بخش پایانی داستانش، قصد دارد به قاره ی آسیا برود، از کشورهایی مانند چین، روسیه، ژاپن و خیلی جاهای دیگر این قاره، دیدن کند و سفر ماجراجویانه اش را به پایان برساند. بنابراین گردش در قاره ی آسیا را از ماگادان شروع می کند. ماگادان، منطقه ای دورافتاده در کشور روسیه و شهری ساخته شده به دست زندانی های روسی است که زمستان های بسیار سردی دارد. سفر تام به این منطقه هم دقیقا در همین فصل شروع می شود. از آن جایی که زمستان فصلی پر از حادثه است باید ببینیم که تام چگونه به مسیرش ادامه می دهد و با چه حوادثی روبرو می شود ...

تام، پسری ماجراجو و عاشق جهانگردی است که همیشه در رویاهای خود، به نقاط مختلف جهان می رود، و سفرهایی تخیلی و پرماجرایی را تجربه می کند. عشق و علاقه ی او به جهانگردی به حدی زیاد است که حتی به هنگام حضور در کلاس درس نیز، نمی تواند از فکر کردن به این آرزوی بزرگش دست بکشد. بنابراین تصمیم می گیرد با دوچرخه ی خود، به دور دنیا سفر کند و به این ترتیب با ماجراهایی واقعی و جالب رو به رو می شود. کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد، از سه جلد با نام های سفر به اروپا و آفریقا، سفر به آمریکا و سفر به آسیا، تشکیل می شود. نویسنده در این داستان ها، نقاط مختلف این چهار قاره را معرفی می کند و مطالب جالب و مفیدی را هم درباره ی شرایط جغرافیایی و زندگی مردم آن ها و بسیاری چیزهای دیگر، برای نوجوانان توضیح می دهد.


فهرست


جدال با برف در سیبری آن ور دنیا گوزن های شمالی و پنکیک ها سفر در جاده ی زمستانی برهوت با سرعت پیش رفتن در ژاپن مجتمع مسکونی های توکیو، معابد و کوه فوجی چوب های غذا و هرج و مرج در چین از پکن تا دیوار بزرگ صحرای تکله مکان دوچرخه سواری در استان ها چادرنشین ها در مسیر جاده ی ابریشم خداحافظ آسیا، سلام اروپا قدرت رکاب و فشار آخر دور دنیا و دوباره خانه

برشی از متن کتاب


چادرنشین ها در مسیر جاده ی ابریشم خیلی از مردم قرقیزستان از ریشه ی چادرنشین ها هستند. آن ها همیشه یک جا زندگی نمی کنند، در عوض به دنبال فصل ها و بهترین علفزارهای چراگاهی برای دام های گران بهایشان تغییر مکان می دهند. آن ها درباره ی ماجراجویی های چادرنشینی خود تام خیلی کنجکاو بودند. جوامع چادرنشین سراسر آسیای شمالی برای هزاران سال در یورت ها زندگی می کردند. یورت چادری است که به اندازه ی کافی برای ایستادن بلند و به اندازه ی کافی برای زندگی تمام اعضای خانواده بزرگ است. آن ها خیلی شبیه خیمه ی مخروطی سرخ پوست های شمال آمریکا هستند. پرچم قرقیزستان قرمز است همراه با یک خورشید زرد و در مرکز خورشید یک تونداک قرمز رنگ وجود دارد. تونداک قسمت بالای یک یورت است، همان جایی که نور خورشید می تواند وارد شود. تام یورت های پراکنده میان علفزارهای سبز و باشکوه قرقیزستان را می دید که شبیه قارچ های کوچک سفید در پهنه های خالی بودند. یک روز عصر بیرون از چادر کوچکش مشغول درست کردن چای بود که متوجه شد دو مرد اسب سوار در چمنزار چهار نعل به سوی او می تازند. اسب ها موقعی که چهار نعل می رفتند گرد و خاک به پا می کردند. سوارکارها با سرعتی باور نکردنی به چادر او رسیدند، افسارها را کشیدند و توقف کردند. وقتی اسب ها نفس نفس می زدند سوراخ های بینی شان باز و بسته می شد. آن دو مرد اسب سوار به او نگاه کردند و لبخند زدند، لبخند بزرگی پر از دندان های طلایی که از زیر کلاه های بزرگ براق شان معلوم بود. تام هم خندید و نودل هایش را هم زد. گفت «سلام.» سوارکارها پدر و پسری بودند به نام های تالای و ژیرگال. آن ها سوارکارهای ماهری بودند و تا قبل از این که لبخند بزنند سرسخت و کمی ترسناک به نظر می رسیدند. در واقع آدم های خشنی بودند، برای این که هر دوی آن ها از بازی بزکشی لذت می بردند. در روزگار قدیم این بازی ها می توانست گاهی تا روزها طول بکشد و گاهی اوقات بسیار خشونت آمیز بود! اما حالا خشونتی در کار نبود. تالای و ژیرگال چادر کوچک تام را دیده بودند و در آخرین پرتوهای خورشید عصر تا آن جا آمده بودند که فقط به او سلام کنند. پسرک اغلب در سفرش احساسی مانند یک چادرنشین داشت. خانه ی ثابتی نداشت و هر روز خانه اش را جمع می کرد و به جای دیگری نقل مکان می کرد. به یک مکان جدید برای خوابیدن، به یک منظره ی جدید برای بیدار شدن و افق های جدیدی که او را به جلو فرا می خواندند. بنابراین این سه چادرنشین چیزهای مشترک زیادی داشتند. تالای و ژیرگال با لبخند و زبان اشاره او را برای گذراندن یک عصر در یوت شان دعوت کردند. تام با خوشحالی پذیرفت. هم صحبت داشتن خوب بود و او کنجکاو بود داخل یک یورت را ببیند. تالای پایین آمد، دست او را گرفت و کمک کرد تا پشت اسبش سوار شود. راه افتادند. سواری شروع شده بود! ...

  • کتاب سوم: سفر به آسیا
  • نویسنده: الستر هامفریز
  • مترجم: لیدا هادی
  • تصویرگر: تام مورگان جونز
  • انتشارات: اطراف

لیدا هادی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد (آسیا)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل