کتاب پایان وحشتناک آدم معروف های خفن

کتاب پایان وحشتناک آدم معروف های خفن اثر جورجیا برگ و ترجمه ی آزاده داوودی از نشر حوض نقره به چاپ رسیده است.

میلیاردها انسان تا کنون بر روی کره ی زمین زیسته و به دلایل مختلفی درگذشته اند. برخی با سخت ترین بیماری ها مثل طاعون و وبا مرده اند، برخی به بدترین شکل قتل عام شده یا سرشان از بدنشان جدا شده است. برخی حتی با بیماری هایی که امروزه بسیار ساده به نظر می آیند مانند عفونت شدید گلو از دنیا رفته اند. اما وقتی پای انسان های مهم تاریخ در میان باشد، دلیل مرگ آن ها نیز برای دیگران جالب می شود و همگان می خواهند از علت مرگ آن ها آگاه شوند. در این اثر 19 چهره ی مهم در طول تاریخ از سال های قبل از تولد مسیح مانند توت آنخ عامون تا دانشمندان قرن حاضر مانند انیشتن و ماری کوری پرداخته می شود. در معرفی هر شخص نگاهی به بخش های مهم زندگی او می شود و در انتها دلیل مرگ هر یک از آن ها شرح داده شده است. در پایان هر بخش به شرح برخی اصطلاحات مشکل و مهم و یا مواردی مرگ دیگر اشخاص مهم که با شخصیت آن بخش مطابقت دارد، پرداخته می شود. یکی از اشخاص مهم که در این کتاب از او یاد شده است آلبرت انیشتن نابغه ی فیزیک قرن بیستم است. او با تئوری هایش دنیای فیزیک را دگرگون کرد و تا به حال دانشمندان بسیاری بر روی نظریات او کار کرده اند. اما نکته ای که درباره ی مرگ او سال ها بعد جهان را به شگفتی وا داشت، عمل کالبد شکافی بر روی جسد او بود که توسط دکتر آسیب شناس توماس هاروی انجام گرفت. طبق وصیت انیشتن بدن او پس از مرگش باید سوزانده می شد و هاروی پس از باز کردن بدن و قفسه سینه ی او تمام اجزای داخلی بدن او را بررسی و جدا کرد و علت مرگش را که انسداد آئورت بود، تائید کرد. اما کار به این جا ختم نشد و دکتر هاروی بدون اجازه از خانواده ی متوفی مغز آلبرت را از سرش خارج کرد و داخل حفره ی مغز را با پارچه پر کرد. اما پس از وزن کردن مغز به این نکته پی برد که مغز انیشتن از نظر وزن تفاوتی با دیگر مغز انسان ها نداشته است. بعدها او به خاطر این کارش از دانشگاه اخراج شد اما تحقیقات بر روی مغز انیشتن را ادامه داد و از تکه های عصبی مغز عکس های بسیاری گرفت. چند سال بعد محقق دیگری از روی یافته های دکتر هاروی متوجه شد که مغز انیشتن در مقایسه با دیگر انسان ها از سلول های بیشتری برخوردار بوده است، همچنین مغز او برخلاف مغز دیگر انسان ها از دو بخش تشکیل نشده و به صورت یکپارچه بوده است و در واقع تنها یک بخش داشته است.

 

 

برشی از متن کتاب

کریستف کلمب مرگ بر اثر آلودگی کاشف تولد: جنووا، ایتالیا بین آگوست و اکتبر 1451 وفات: والادولید، اسپانیا 20 می 1506 سن: 54 سال کریستف کلمب روی آب قدرتی جادویی داشت، برخلاف خشکی که در آن مهره ی خاصی به شمار نمی رفت. همه ی آرزویش این بود که به سمت مشرق زمین سفر کند، ولی می خواست حرکتش را از سمت غرب آغاز کند که خیلی نقشه ی هوشمندانه ای نبود. در آن زمان، بیش تر مردم به این باور رسیده بودند که زمین گرد است ولی سوال مهمی که هنوز ذهن آن ها را آشفته می کرد این بود که تکلیف آب هایی که در سمت دیگر کره ی زمین رو به پایین قرار گرفته اند چیست؟ سوال بعدی این بود که چرا کلمب می خواهد برای یافتن خشکی جدید در مسیری غلط در دریا سفر کند، غذای بد بخورد و در یک کابین بسیار کوچک، خمیده بخوابد؟ اغلب مردم می پنداشتند که او عقل درست و حسابی ندارد، ولی باید این طور گفت که کریستف کلمب انسان با اراده ای بود و در زندگی اش هدفی داشت که به خاطر آن حاضر وبد احمقانه ترین نقشه ای را که ممکن بود به ذهن کسی خطور کند، به مرحله ی اجرا درآورد. در واقع، کسانی که آرزوهای بزرگ در سر دارند ابدا به محل خواب خود اهمیت چندانی نمی دهند. کریستف کلمب در ایتالیا متولد شد. در جوانی به پرتقال رفت، آن جا ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. در آن دوران، تمام تلاشش را کرد که پادشاه پرتقال را برای پرداخت هزینه های سفر اکتشافی اش راضی کند که در نهایت با جواب منفی مواجه شد. او با آزردگی خاطر پرتقال را ترک کرد و راهی اسپانیا شد. هشت سال آزگار سعی کرد شاه فردیناند و ملکه ایزابلا را متقاعد کند تا برای سفرش پول کافی در اختیار او قرار بدهند. نقشه ی پیشنهادی اش هم این وبد که هر چیزی که کشف کند متعلق به دولت اسپانیا خواهد بود و او تنها ده درصد از طلاها و اجناس دیگر را تصاحب خواهد کرد. سرانجام پادشاه و ملکه توافق کردند که او سفرش را برای کشف طلا آغاز کند. در 1492، حدود صد نفر که همگی آن ها مرد بودند، سوار بر سه کشتی با نام های نینا، پینتا و سانتاماریا رهسپار دریا شدند. در آن زمان، کلمب چهل و یک سال داشت و تجهیزاتی مانند تلسکوپ، عینک آفتادبی، کلاه های لبه دار و توالت های سیار هنوز اختراع نشده بودند. بنابراین، آن ها بدون نقشه و با حداقل وسایل، راهی آب های ناشناخته در دریا شدند. برخی پیش بینی می کردند که آن سفر سه سال به طول خواهد انجامید، ولی کلمب در هدایت کشتی مهارت بسیار زیادی داشتو همین باعث شد که این سفرکم تر طول بکشد. او تنها سی و سه روز به جریان باد توجه کرد، به خورشید چشم دوخت و افق را بررسی کرد تا نشانه هایی از خشکی پیدا کرد. سرزمین پیدا شده مشرق زمین نبود، اما کلمب آن را برای اسپانیا تصاحب کرد و آن را هیسپانولیا نامید. آن ها متوجه شدند که بومیان نیمه عریان آن سرزمین حلقه هایی از طلا روی بینی خود دارند که نشانه ی بسیار خوبی برای کریستف کلمب و همراهانش به شمار می رفت، سپس همگی به خانه بازگشتند. در اسپانیا، آن کریستف کلمب دیوانه اکنون قهرمان محسوب می شد. فردیناند و ایزابلا به او اجازه دادند برای بار دوم همراه هفده کشتی و هزار و پانصد ملوان راهی هیسپانیولا شود و آن جا را به امید یافتن طلا حفاری کند. ...    

فهرست

مقدمه توت آنخ عامون بازگشت والا مقام ژولیوس سزار بالاخره خودم هم گرفتار شدم کلئوپاترا شماره یک افقی کریستف کلمب مرگ بر اثر آلودگی هنری هشتم با کی ازدواج نکرد! الیزابت اول او سرش را نزدیک خودش نگه داشت پوکاهونتس گروگان والامقام گالیلئو گالیله زنده ماندن یا نماندن ولفگانگ آمادئوس موتسارت هر پسر خوبی، کارش را خوب انجام می دهد ماری آنتوانت من این کار را از قصد انجام ندادم جورج واشنگتن دهان کوچکی پر از رنج و درد ناپلئون بناپارت من از جزیره ها متنفرم لودویگ بتهوون بتهوون و آن گوش ها ادگار آلن پو اره! وای برپو چارلز دیکنز چی؟ من و نگرانی؟ جمیز ای . گارفیلد جیمز چی؟ چارلز داروین چی؟ من و نگرانی ماری کوری تو می درخشی، دختر! آلبرت انیشتن انیشتن = جمجمه ی بزرگ؟

• نویسنده: جورجیا برگ
• مترجم: آزاده داوودی
• انتشارات: حوض نقره