loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب پایان افسانه‌های بی‌پایان (دوباره با برادران گریم)

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب پایان افسانه‌های بی‌پایان (دوباره با برادران گریم 3)

کتاب "پایان افسانه‌های بی پایان" جلد سوم از مجموعه داستان‌های "دوباره با برادران گریم" می‌باشد که به عنوان کتاب کودک و نوجوان به چاپ رسیده است.

در روزگاران بسیار قدیم، زوجی خوشبخت درون کلبه‌ای میان باغی بزرگ زندگی می‌کردند. مرد در بیرون از خانه به شکار و تهیه‌ی غذا می‌پرداخت و زن نیز، بیشتر وقت خود را صرف مطالعه‌ی کتاب‌های مختلف می‌نمود. تنها موضوعی که موجب ناراحتی این زوج می‌گردید، محرومیت از نعمت فرزند بود. تا اینکه خداوند به آن‌ها فرزندانی دوقلو عطا می‌کند. دختر و پسری زیبا با نام‌های "یوریندا" و "یورینگل". مرد قصه، پس از به دنیا آمدن فرزندانش و به محض شنیدن خبر تولد آن‌ها، از دنیا می‌رود. از همین رو زن، دچار افسردگی می‌شود. در نتیجه به جای وقت گذراندن با کودکان خود، همچون گذشته به مطالعه می‌پردازد.

روزها از پی هم می‌گذرد و دوقلوهای قصه بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند. آن‌ها همیشه در راستای کمک به مادر و ایجاد آسایش او، کارهای منزل را انجام داده و هیچ‌گاه برای مطالعات مادر مزاحمتی ایجاد نمی‌کنند.

اصل ماجرای داستان از جایی آغاز می‌گردد که مادر دوقلوها با مردی از اهالی روستا پیمان زناشویی می‌بندد؛ مردی که آشپزی می‌کند و صاحب دو دختر زیبا است که از یوریندا و یورینگل بزرگ‌تر هستند. پس از ازدواج، مرد و دخترانش به منزل دوقلوها نقل مکان می‌کنند. در ابتدا همه‌چیز آرام و طبق روال همیشگی پیش می‌رود. یورینگل و یوریندا مثل گذشته کارهای منزل را انجام می‌دهند، مادر مطالعه می‌کند و ناپدری‌شان نیز وظیفه‌ی پخت غذا را برعهده می‌گیرد. اما با افزایش تعداد ساکنان خانه، حجم امور روزانه نیز گسترش یافته و دوقلوها هر روز خسته‌تر از دیروز می‌شوند. از همین روی، از خواهران ناتنی خود درخواست می‌کنند که در انجام کارها، به آن‌ها یاری برسانند. همین مساله آغازگر ایجاد اختلافات بزرگ میان دوقلوها و خواهران و پدر ناتنی‌شان شده و ماجراهایی خواندنی را ایجاد می‌کند.

 

برشی از کتاب پایان افسانه‌های بی‌‌پایان

یکی بود یکی نبود. دوتا بچه زیر یک درخت تنومند بلوط، روی زمین افتادند.

یوریندا و یورینگل، مثل آدم‌هایی که در حال غرق شدن بودند، در آن هوای تاریک نفس‌نفس می‌زدند. مشعل‌ها مثل کرم‌های شب‌تاب بزرگ و خشمگین، در میان جنگل موج می‌زدند. آن‌ها هنوز از بچه‌ها فاصله‌ی زیادی داشتند اما کم‌کم داشتند به آن‌ها نزدیک می‌شدند.

یوریندا به سختی تکانی به خود داد: «باید به راه رفتن ادامه بدیم.»

یورینگل سرش را به علامت نه تکان داد و هوای شب را به درون ریه‌هایش کشید.

یوریندا با دیدن مشعل‌ها گفت: «به نظرت این کار شاهزاده‌ست؟»

یورینگل که هنوز نفس‌نفس می‌زد، سر تکان داد.

صدای فریاد آدمها، بلندتر و بلندتر می‌شد.

یوریندا به سختی سر پا ایستاد: «دیگه وقتشه...»

کلمات بر لب‌هایش خاموش شدند. در حاشیه‌ی محوطه، در میان تاریکی‌ها، سایه‌ای ایستاده بود. یوریندا می‌توانست ببیند که آن سایه، قدبلند، باریک و عضلانی است.

یک شاخ دارد.

آن سایه، قدم پیش گذاشت. نور ماه بر پوستش می‌درخشید. یوریندا، با وضعیتی که داشت و با وجود تمام اتفاقاتی که افتاده بود، لبخند زد. او حالا خیلی بزرگ‌تر از قبل شده بود. شانه‌هایش پهن‌تر و ران‌هایش کلفت‌تر شده بودند و طول شاخی که از پیشانی‌اش بیرون زده بود به بیش از سی سانتیمتر می‌رسید.

یورینگل با لکنت گفت: «اون یه...؟»

خواهرش گفت: «آره، اون یه تک‌شاخه.»

تک‌شاخ، انگار در جواب او، یورتمه‌کنان جلو آمد و پوزه‌ی نرمش را به گردن یوریندا فشرد. ناگهان احساس خوشحالی تلخی به یوریندا دست داد. حالا یک سالی می‌شد که دوستش را ندیده بود. یک سال تاریک و شوم.

در اعماق جنگل، مشعل‌ها پراکنده می‌شدند و آن‌ها در میان درختان سوسو می‌زدند و به سمت آن‌ها می‌آمدند. بچه‌ها می‌توانستند صدای بلندی را بشنوند که به سایرین فرمان می‌داد.

تک‌شاخ پوزه‌اش را به دست یوریندا کشید. انگار چیزی می‌خواست. یوریندا آهسته گفت: «هیچ غذایی ندارم که بهت بدم.» تک‌شاخ سرش را زیر بازوی یوریندا برد، طوری که بازوی یوریندا روی گردنش قرار گرفت. یوریندا سعی کرد او را کنار بزند و گفت: «ما باید بریم! ما باید...»

ناگهان تک‌شاخ زانویش را خم کرد و به یوریندا تنه زد، طوری که یوریندا روی پشت اسب افتاد و بالش را چسبید

یورینگل با دستپاچگی خندید: «فکر کنم می‌خواد بهت سواری بده!...

کتاب پایان افسانه های بی پایان از مجموعه ی دوباره با برادران گریم، اثر ادم گیدویتز با ترجمه ی طوبی سلیمانی موحد توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.


فهرست


یوریندا و یورینگل

دختر خاکسترنشین

درخت سرو کوهی

سه مرد به دار آویخته

عمارت ملکیزِدک

زیبای خفته

کُره اسب سیاه

میمونی از جنس عاج

حاکمان مستبد

مرشن والت

جهنم

باغ های آتشفشانی

سرزمین ویران

قلمروی کودکان



  • نویسنده: ادم گیدویتز
  • مترجم: طوبی سلیمانی موحد
  • انتشارات: پرتقال

مشخصات

  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 2
  • سال انتشار 1399
  • تعداد صفحه 294
  • انتشارات پرتقال

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پایان افسانه‌های بی‌پایان (دوباره با برادران گریم)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل