کتاب وقتی تو خوشحالی - نردبان

کتاب وقتی تو خوشحالی از مجموعه ی مهارت های زندگی نوشته ی آیلین اسپینلی و ترجمه ی فراز پندار توسط انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

این داستان در رابطه با دختر کوچولویی می باشد که خانواده اَش درباره ی عشق و علاقه ای که به او دارند و اینکه تا چه اندازه احساس آرامش و امنیت دختر برای شان مهم است، صحبت می کنند. مادر در زمانی که دختر غمگین است او را در آغوش می گیرد و با پاک کردن اشک هایش او را آرام می کند، مادربزرگ، زمانی که سردش بشود او را در پتویی می پیچد تا احساس گرما کند، پدر به هنگام بیماری بر بالینش می نشیند و از او مراقبت می کند تا حالش بهتر شود. پدربزرگ با خواندن آواز، سعی می کند دختر خود را خوشحال کند. مادربزرگ، به هنگام تاریکی و ترس، دستان کوچک او را در دستان گرم و با محبت خود می گیرد، تا دختر کوچکش بداند تا زمانی که قلب، جسم و روح مادربزرگ همراه او باشد هیچ چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. خانواده ی دخترک قصه، آن قدر به او محبت کرده اند که او در کنار آنها احساس آرامش می کند و می آموزد عشق بی قید و شرط، بزرگ ترین هدیه ی زندگی است. صفحاتِ مصور با رنگ آمیزی شاد، متن ساده و جملات کوتاه از جمله ویژگی های مثبت این کتاب می باشد.

 

برشی از متن کتاب

وقتی غمگینی و گریه می کنی تو را بغل می کنم. اشک هایت را در فنجانی آبی رنگ جمع می کنم و گل های زرد را با آن آب می دهم تا رشد کنند و زیباتر شوند. وقتی سردت می شود تو را در پتویی از پرتوهای خورشید می پیچم. برایت آواز می خوانم آن قدر که صدایم بگیرد و تو را خوشحال کنم تا به جرقه تبدیل شوم که در چشمان تو می رقصد. وقی بیمار می شوی،خاموش کنار بسترت در انتظار می نشینم تا شاید چیزی بخواهی - سوچ داغ، جوشانده ی بابونه، رنگین کمانی که با مداد رنگی برایت بکشم، یا شعرهایی که مثل بالش زیر سرت بگذارم. وقتی تنهایی، قلبم را در سبدی می گذارم و می آیم پیش تو زیر لب زمزمه می کنم " دوستت دارم " تا تنهایی تو بال بگشاید و همچون پرنده ای سبک بال تا اوج آسمان پرواز کند. وقتی بترسی، دستت را در دست می گیرم و آن را رها نمی کنم تا زمانی که صد ستاره ی کوچک را از آسمان قرض بگیرم و این کلمات را با آن بنویسم: جایت امن است. آنها همواره، حتی در دل تاریکی، بالای سرت خواهند درخشید. وقتی خسته هستی، می گویم بیا روی پایم دراز بکش و یک چرت بخواب. اما اول شیرین ترین رؤیاهایت را برایم تعریف کن تا بتوانم آن ها را هم چنان که در خوابی با قایقی به سویت روانه کنم. وقتی ائقاتت تلخ است، تو را می خندانم. کلاهی از برگ های کلم بر سر می گذارم و با پرهای مرغابی خودم را قلقلک می دهم. آن قدر قلقلک می دهم تا از خنده روده بر شوم و خنده بر لب های تو مثل آب در پهنه ی خالی آسمان جاری شود. وقتی گمشده باشی چراغی در دست مسیر تو در تو را دنبال می کنم و اگر مسیری نباشد، راهی برای رسیدن به تو پیدا می کنم. کفش هایم را می پوشم و کوله باری از امید با خود بر می دارم اما... بالاخره تو را پیدا خواهم کرد...      

• مهارت های زندگی
• از سری کتاب های نردبان
• نویسنده: آیلین اسپینلی
• تصویرگر: جرالدو والریو
• مترجم: فراز پندار
• انتشارات: فنی ایران