کتاب طاعون زدگان (وقایع کلاغیه: واقعه ی دوم)

کتاب طاعون زدگان (وقایع کلاغیه: واقعه ی دوم)، نوشته کلم مارتینی با ترجمه پژمان طهرانیان در نشر نو به چاپ رسیده است.

وقایع کلاغیه مجموعه ای می باشد که واقعه اول با عنوان خودسران، واقعه دوم با نام طاعون زدگان و  واقعه سوم یعنی نجات یافتگان در سه جلد نگارش شده اند که روایت همه داستان ها برعهده کلاغ هاست و حرف هایی از زبان آن ها زده می شود که نشان دهنده ی هوش و شعور ذاتی آن ها می باشد. زاویه دید خاصی که این پرندگان به زندگی انسان ها دارند، در نوع خود بسیار جذاب است. این کلاغ ها برخی از عادات انسان را غیرطبیعی می دانند؛ وقتی چنین عاداتی که انسان به آن ها می بالد از نگاه یک کلاغ بد باشد، بسیار جالب توجه است. واقعه دوم یعنی طاعون زدگان درست یک سال بعد از انتشار واقعه اول در سال 2005 منتشر شد و بار دیگر توجه بسیاری از منتقدان ادبی را به خود جلب کرد. راوی این کتاب هم، مانند کتاب اول کلاغی است که حضوری پیشگویانه در طول روایت دارد و گاهی با علم غیب و خواب هایی که می بیند از جایی که در آن حضور فیزیکی ندارد برای دیگر کلاغ ها خبرهای موثقی می آورد. همچنین با گنجاندن قصه های جذاب در دل روایتش، فضای داستان را چند بعدی می کند و به همین دلیل همه کسانی که کتاب را می خوانند، دائماً در دنیای واقعی و خیالی در نوسان هستند. نثر ساده و آهنگین کتاب، شخصیت پردازی عالی و تشبیهات فوق العاده، همه و همه از این کتاب اثری خاص و به یاد ماندنی خلق کرده است. وقایع کلاغیه تاکنون به چندین زبان زنده دنیا مانند فرانسوی، آلمانی، هلندی، سوئدی و ژاپنی ترجمه شده و یک شرکت کانادایی نیز برای ساخت انیمیشن های جذاب با اقتباس از داستان این کتاب ها اعلام آمادگی کرده است.

برشی از متن کتاب

ماهی دزد هم خوب پرواز می کرد و هم سالم تر و سر پنجه تر از کیپ هرچه بود اما هر چه بود طعمه ای میان چنگال هایش بود، پس کیپ سریع‌ تر پرواز می‌ کرد. دزد نگاهی به پشت سر انداخت و دید که کیپ دارد با سرعت به او نزدیک می شود. پس بال هایش را به هم آورد و با سر به درون انبوه درختان افرا و بوته های کنگر فرود آمد از میان بوته زارها گذشت و از دل شاخه های درختان عبور کرد که تقریباً تا سطح زمین پایین آمده بودند جایی که بوته ها و خاربن ها کنار رفته و باریکه راهی باز شده بود که خرگوش ها و روباه ها در آن پنهان می شدند و گوزن ها در آن می تاختند. ماهی دزد شتابان از زیر شاخه ها و از میان نیزارها گذشت تا اینکه عاقبت از کنار رودخانه سر در آورد. بالای رودخانه چرخی زد نگاهی به عقب انداخت و کیپ را دید که همچنان در تغییب او بود و حالا دیگر به او نزدیک تر هم شده بود. امان از این کلاغ! ماهی دزد برخلاف میلش وادار به تحسین کیپ شد و با خودش گفت این کلاغ واقعا پرواز کردن بلد است. وزن ماهی کم کم داشت ماهی دزد را پایین می کشید اما ماهی را کمی در چنگال هایش جابجا کرد، مسیر رودخانه را گرفت و رفت تا به مجموعه ای از آدم دانی های بزرگ رسید از آنجا مستقیم به سمت دیوار آدم دانی پرواز کرد و درست در همان لحظه ای که به نظر می‌ رسید باید به دیوار برخورد کند دیوار به شکل معجزه آسا کنار رفته از هم باز شد حالا ماهی دزد داخل آدم دانی بود. آدم ها ترسیده و دستپاچه داد و بیداد می‌ کردند و زوزه می‌ کشیدند و پنجه هاشان را به سمت او پرتاب می‌ کردند و ماهی دزد همچنان پرواز می کرد. آدم‌ها به سمتش حمله ور شده بودند و چیزهایی به طرفش پرتاب می‌ کردند اما ماهی دزد چابک تر از آن ها بود پرواز می کرد و در دل می خندید وقتی تصور می‌ کرد که آن یکی کلاغ موقع پرواز رو به سمت دیوار با خودش چه فکر هایی کرده است اما بعد همهمه های تازه ای در میان آدم‌ ها به گوشش خورد که خبر از آشفتگی دیگری می‌ داد. سر گرداند و کیپ را دید که ماهرانه داشت راهش را از میان ازدحام آدم‌ های خشمگین باز می‌ کرد و به او نزدیک و نزدیک تر می شد. ماهی دزد از خشم غرشی کرد و ماهی اش را محکم تر چسبید. سرش را جمع کرد دور سریعی زد و به گوشه ای پیچید و از آن جا مستقیم به سمت دیوار دیگری پرواز کرد آن دیوار هم از هم باز شد و ماهی دزد از آن بیرون پرید. بیرون آدم دانی ماهی دزد در تلاش بود تا بین خودش و کیپ فاصله ای را حفظ کند اما هرچه تلاش می کرد کیپ همچنان در تعقیبش بود  و نزدیک و نزدیک تر می شد. هر کلاغی در قلمروی خودش یک برتری دارد و آن آشنایی با محیط است ماهی دزد راه هایی را که پیش رویش بود از ذهن گذراند و سپس با شیرجه در عمق آب یک آب کند فرو رفت.

نویسنده: کلم مارتینی ترجمه: پژمان طهرانیان انتشارات: نشر نو