loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب هوپاتیا (شخصیت های تاثیرگذار)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب هوپاتیا از مجموعه ی شخصیت های تاثیرگذار نوشته ی سندی دونوان و ترجمه ی فاطمه شاداب توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.

این اثر به زندگی هوپاتیا، زن دانشمندی که در ریاضیات و فلسفه استاد بود و اختراعاتی نیز از او به ثبت رسیده است، می پردازد. هوپاتیا در اواخر قرن چهارم میلادی به دنیا آمد، از تاریخ دقیق ولادت او خبر صحیحی در دست نیست. پدرش تئون، برجسته ترین استاد و اندیشمند شهر اسکندریه بود، این شهر توسط اسکندر مقدونی در قرن چهارم میلادی بنا نهاده شد و در زمان تولد هوپاتیا چیزی در حدود صد سال بود که به کانون علم، دانش و فلسفه تبدیل شده و دانشمندان بسیاری از اقصی نقاط جهان به این شهر سفر می کردند. در شهر اسکندریه کتابخانه ی بزرگی ساخته شد و کتاب های بسیاری به زبان های لاتین، رومی، فارسی باستان و دیگر زبان های دنیا در آن گردآوری شده بود، در همین کتابخانه تئون و بعدها دخترش به مطالعه ی ریاضیات و تحقیق پرداختند. دورانی که هوپاتیا در آن می زیست وجود دانشمند زن، یک مسئله ی عادی به شمار نمی آمد و او با استفاده از تعالیم پدرش و سعی و پشتکار خود به مقام استادی رسید و شاگردان مرد بسیاری را تربیت کرد. در زمان حیات هوپاتیا شهر اسکندریه تحت تسلط مسیحیان بود، اما یهودیان بسیاری نیز در این شهر زندگی می کردند، همچنین هنوز افرادی در این شهر ساکن بودند که خدایان مصری، یونان باستان و رومی را می پرستیدند. از نظر کلیسا و مسیحیان، دیگر افراد جامعه کافر بودند و شهر اسکندریه بارها شاهد درگیری های فراوان و خونریزی های شدید بین فرقه های ادیان مختلف بود. هوپاتیا سعی داشت از این فضاها و درگیری ها دور بماند اما در نهایت خود او نیز قربانی همین نزاع ها شد و ... .

در هر یک از جلدهای مجموعه ی شخصیت های تاثیر گذار به معرفی یک فرد که چهره ای برجسته در ادبیات، علم، مذهب یا سیاست جهان بوده است پرداخته می شود. همچنین جنبه های مختلف زندگی این افراد از تولد، خانواده، تحصیلات و کارهایشان مورد بررسی قرار می گیرد. این مجموعه از سه بخش دوران معاصر، دوران رنسانس و دوران باستان تشکیل شده است، و در هر دوران تعدادی از افراد برجسته ی همان زمان به خوانندگان معرفی می شوند. کتاب پیش رو به دوران رنسانس این مجموعه اختصاص دارد.

 


فهرست


قتل در خیابان ها شهر دانش دختر تئون افلاطونیان، کافران و مسیحیان درگیری بین علم و دین ویرانی یک معبد اسقف اعظم بی رحم پایانی غم انگیز میراث یک فیلسوف گاهشمار زندگی هوپاتیا در یک نگاه منابعی برای مطالعۀ بیشتر شرح اصطلاحات یادداشت ها کتاب شناسی برگزیده نمایه

برشی از متن کتاب


ویرانی یک معبد در یک روز گرم تابستانی سال 391 م، میدان اصلی اسکندریه مملو از جمعیت بود. خورشید در آسمان می درخشید. معمولا در این موقع روز، زنان برای فراهم کردن ناهار در خانه بودند و مردان مشغول کار. اما آن روز، قرار بود پیامی که مدت ها در انتظارش بودند، از طرف امپراتور تئودوسیوس برسد. هوپاتیا که در آن زمان در دهه دوم یا سوم زندگی اش به سر می برد، شاید در بین جمعیت نبود ولی از اهمیت آن پیام مطلع بود. می گفتند امپراتور دستورات جدیدی درباره بعضی عبادت های کافران صادر کرده است. همه مردم اسکندریه می دانستند که تئوفیلوس، اسقف اعظم شهر، در صدد بود که بساط ستایش و عبادت کافران را در این منطقه جمع کند. اسقف اعظم رهبر کلیسای هر منطقه بود. او در مورد هر آنچه با کلیسا ارتباط داشت، صاحب نفوذ و قدرت بود، از جمله زمان عبادت مردم و مقدار پولی که بایستی به کلیسا می دادند. اما درباره مسائل دیگر، اسقف اعظم بایستی با امپراتور روم - مستقر در قسطنطنیه - یا نماینده  او در اسکندریه یعنی حاکم بومی شهر مشورت می کرد. بعضی مرم می گفتند که تئوفیلوس شخصا از امپراتور درخواست کرده بود تا به او اجازه دهد تمام معابد کافران را بسوزاند. عده ای دیگر می گفتند که او خواستار اخراج تمام کافران از شهر شده است. وحال زمان دریافت پاسخ امپراتور بود. جمعیت چشم به راه جواب بودند. فرمان امپراتور چه بود؟ در آن روزگار، پیام های امپراتور را پیک های ویژه اسب سوار می رساندند. پیک ها به صورت صوف منظم در احاطه سربازان شمشیرزنی که وظیفه محافظت از آن ها را به عهده داشتند حرکت می کردند. ممکن بود روزها و هفته ها طول بکشد تا پیک به مقصد برسد و پیام را برساند. اما معمولا یک پیک سواره تیز رو جلوتر می تاخت تا خبر رسیدن پیام امپراتور را به همگان اعلام کند. آن روز صبح زود، پیک تیزرو به اسکندریه رسیده بود، به همین دلیل اهالی شهر از جمله هوپاتیا می دانستند که انتظارشان خیلی طول نخواهد کشید. ناگهان با نزدیک شدن پیک، جمعیت با هیجان شکافته شد و پیک امپراتور در لباس متحدالشکل سلطنتی در احاطه سربازان محافظ به جمیعت نزدیک شد. در مرکز میدان، تئوفیلوس از مردان امپراتور استقبال کرد. پیک تعظیم کرد و طوماری پیچیده را که حاوی نامه ای از تئودوسیوس بود به اسقف اعظم تقدیم کرد. اسقف پس از درودگویی، نامه را خواند، لبخندی زد و آن را به سخنگویش سپرد. بعد از این که سخنگوی اسقف مردم را به سکوت دعوت کرد و سروصدای جمعیت خاموش شد، مثل این بود که حتی دریا هم در انتظار کلام امپراتور ساکت شده بود. مسیحیان میدان جمع شده و طالب حمایت بیشتر از دین و آئینشان بودند. در اطراف جمعیت، کافران مضطرب ایستاده و از این که اخبار بدی در انتظارشان باشد نگران بودند. صدای سخنگو در میان جمیعت پیچید، او اعلام کرد پرستش خدایان دروغین ممنوع است؛ عبادتگاه این چنینی و تصاویر خدایان دروغین باید ویران شوند؛ به علاوه، تمام نمادهای خدایان دروغین می توانند مصادره و فروخته شوند و عواید حاصل از فروش فلزات قیمتی آن ها برای بهبود زندگی شهروندان فقیرتر استفاده شود. مسیحیان از خوشحالی فریاد کشیدند ولی کافران مبهوت مانده بودند. آن ها نمی دانستند بر سر عبادتگاه های محبوبشان از جمله موسیوم و سراپیوم چه خواهد آمد؟ مراسم عبادیشان را چگونه و کجا باید انجام دهند؟ معلوم نیست هوپاتیا چه موقع از این فرمان آگاه شد، چون او بیشتر وقتش را در موسیوم می گذراند و در میان جمعیت حضور نداشت، واین اخبار باعث آشفتگی اش شد.    

(ریاضیدان، مخترع و فیلسوف) نویسنده: سندی دونان مترجم: فاطمه شاداب انتشارات: ققنوس  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب هوپاتیا (شخصیت های تاثیرگذار)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل