کتاب هنری زلزله و شپش هایش - افق

کتاب هنری زلزله و شپش هایش جلد هفتم از مجموعه ی هنری زلزله نوشته ی فرانچسکا سایمون و ترجمه ی آتوسا صالحی با تصویرگری تونی راس توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

کتاب فوق شامل چهار داستان کوتاه از مشکلات و دردسرهایی است که برای هنری پیش می آید. او می خواهد به روش خودش مشکلات را حل کند اما اوضاع را خراب تر و آشفته تر می کند. مثلا یک شب سر میز شام پدر و مادر هنری متوجه می شوند که او دائما سرش را می خاراند. مادر به هنری می گوید که این کار زشتی است؛ اما او باز هم به خاراندن سرش ادامه می دهد. مادر فورا شانه ی مخصوص شپش را برمی دارد تا موهای  هنری که قبلا هم چندین بار شپش گرفته، معاینه کند. بعد از چند بار شانه کردن مادر متوجه می شود که سر هنری پر از تخم شپش است. بنابراین فورا او را به حمام می برد تا با شامپوی مخصوص موهایش را بشوید. اما هنری طبق معمول همیشه با داد و فریاد از حمام فرار می کند. روز بعد در مدرسه خانم معلم به بچه ها می گوید که قرار است مربی بهداشت موهای همه ی دانش آموزان را چک کند تا اگر کسی شپش دارد درمان شود. هنری با شنیدن این خبر حسابی غافلگیر می شود و دچار استرس می شود. او اصلا دلش نمی خواهد که مورد تمسخر بچه ها قرار بگیرد و همه شپشو صدایش کنند. بنابراین باید تا قبل از آمدن مربی بهداشت کاری کند و خودش را از این مخمصه نجات دهد...

هنری زلزله مجموعه ایست ده جلدی با عناوینی چون هنری زلزله و تعطیلات پرماجرا، هنری زلزله و دندان شیری، هنری زلزله و شپش هایش، هنری زلزله و ناهار روز عید و ... که برای گروه سنی ج تالیف شده است. شخصیت اصلی در همه داستان ها پسر کوچولوی شیطون و بازیگوش به نام هنری است. او در هر داستان درگیر موضوعی می شود و خرابکاری هایی به بار می آورد. در خلال داستان ها نکات اخلاقی و تربیتی برای کودکان گنجانده شده که می تواند بسیاری از مشکلات آن ها را حل کند.

فهرست

هنری زلزله و شپش هایش گردش علمی هنری زلزله هنری زلزله و مهمانی شام هنری زلزله کتاب می خواند

برشی از متن کتاب

هنری زلزله برای دهمین بار داد زد: «ناهار گردش علمی ام یادتان نرود!! چیپس، بیسکویت، شکلات و نوشابه.» بابا گفت: «حرفش را هم نزن، هنری!» و خیلی جدی هویج ها را خرد کرد: «می خواهم برایت یک ناهار سالم و مقوی آماده کنم.» هنری هوار کشید: «اما ممن از ناهارهای سالم و مقوی حالم بهم می خورد! من عاشق شیرینی و شکلاتم!» پیتر خوبه گفت: «شیرینی؟ اه، اه! من که امکان ندارد لب به شیرینی بزنم.» پیتر نگاهی به ظرف غذایش انداخت و گفت: «آخ جان! سیب زمینی و تخم مرغ و سبزی خوردن، به به! نان جو و هویج و ساقه ی کرفس. بابا، خیلی خیلی ممنونم. هنری! می دانی که... اگر غذای سالم نخوری هیچ وقت بزرگ و قوی نمی شوی.» هنری گفت: «اِ، جدی؟ حالا نشانت می دهم کی قوی و بزرگه، بیا جلو ببینم جوجه!» و به طرف پیتر دوید. مثل مار بوآیی بود که دور شکارش بپیچد و بخواهد خفه اش کند. پیتر داشت خفه می شد: «آآآآآخ!» مامان جیغ زد: «هنری! آتش نسوزان! وگرنه گردش علمی بی گردش علمی!» هنری دست هایش را عقب کشید چون عاشق گردش علمی بود. از صبح تا عصر گشت وگذار و بخور و بخور. چی از این بهتر؟ هنری گفت: «این دفعه قراره از کارخانه ی بستنی سازی بازدید کنیم. به هر کسی یک بستنی مجانی می دهند. جانمی جان!» پیتر خوبه قیافه گرفت: «من که بستنی دوست ندارم. ما قراره برویم یک جای مفیدتر. به موزه ی شهر. مامان هم با ما می آید تا معلم مان دست تنها نباشد.» هنری زلزله دندان هایش را از روی عصبانیت به هم فشار داد و گفت: «ترجیح می دهم آدم خوارها من را زنده زنده بجوشانند و بخورند، اما پا توی ان جای به درد نخور حوصله سر بر تار عنکبوت گرفته نگذارم.» مامان یک بار به زور او را آن جا برده بود و دیگر تا عمر داشت حاضر نبود از صد متری اش هم رد شود. هنری یک دفعه متوجه بلوز پیتر شد. عینا مثل بلوز خودش بود. بلوز راه راه بنفش با ستاره های طلایی. هری داد زد: «مامان، پیتر حق ندارد هر چیزی که من می پوشم، بپوشد.»

(کتاب های فندق) نویسنده: فرانچسکا سایمون مترجم: آتوسا صالحی تصویرگر: تونی راس انتشارات: افق