loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب هندرسون شاه باران - سال بلو

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب هندرسون شاه باران نوشته ی سال بلو با ترجمه مجتبی عبدالله نژاد توسط نشر نو به چاپ رسیده است.

این کتاب که بیست و یکمین اثر از صد رمان برتر قرن بیستم می باشد، درواقع یکی از بهترین آثار سال بلو نیز محسوب می شود و خودش همواره آن را در صدر رمان هایش قرار داده است. موضوع کتاب در مورد مردی ثروتمند و موفق است که در زندگی همه چیز دارد، اما با وجود داشتن خانواده، جایگاه اجتماعی خوب و ثروتی فراوان از زندگی اش راضی نیست و می خواهد برای شناخت واقعی معنای زندگی تلاش کند. او در راستای این تلاش سر از آفریقا در می آورد و در میان مردم یکی از قبایل دور افتاده ی آفریقا به زندگی اش ادامه می دهد. زندگی با این مردم، این مرد را به نوعی اندیشه فلسفی وامی دارد که رمان را به یک اثر سیر و سلوکی تبدیل می کند. سال بلو روایت داستان را با جملات فلسفی جالب توجهی پیش می برد اما در میان این همه جدیت، به گونه ای فضای کمدی را وارد داستان می کند که خواننده را در شگفتی فرو می برد. از آن جایی که این نویسنده خلاق، با ترکیب ژانرهای متفاوت به یک موضوع مشخص می رسد، می توان "هندرسون شاه باران" را از زاویه های متعددی نگاه کرد و از تلفیق مسائل روان شناختی با طنز لذت برد. بلو به خوبی سلیقه مخاطب را می شناسد و با خلق داستانی خارق العاده لحظه به لحظه خواننده را با خود همراه می کند.


برشی از متن کتاب


خیلی متاثر شدم. اصلا تصور نمی ‌کردم از گریه کسی این همه متاثر شوم. کسی که می خواهد دور دنیا بگردد باید برای مشاهده هر غم و غصه و مصیبتی آمادگی داشته باشد و عاقلانه نیست که بدون این آمادگی عزم سفر کند. ولی از مشاهده گریه های این زن خیلی متاثر شدم. گرچه من از قدیم از گریه زن ها اذیت می‌شدم و همین چند وقت پیش که لی لی در هتل خلیج مکزیک شروع به گریه و زاری کرد، تهدید خیلی بدی کردم. ولی این زن جوان برایم غریبه بود و معلوم نیست چرا آن قدر از گریه او ناراحت شدم. اولین فکری که به نظرم رسید این بود که شاید کار بدی کرده ام. با خودم گفتم حالا باید چه کنم؟ باید دوباره بزنم به دشت و صحرا و آنقدر آنجا بمانم که شیطان از تنم بیرون برود و برای ملاقات با آدم ها لیاقت پیدا کنم و دیگر با اولین نگاه حال کسی را نگیرم؟ شاید هنوز آن طور که باید بیابانی نشده ام. باید این تفنگ و کلاه و فندک و بقیه خرت و پرت ها را دور بریزم و اگر مقدور بود از شر این خشونت ذاتی رها شوم و با کرم ها تغذیه کنم. با ملخ ‌ها شکم خودم را سیر کنم. آن قدر به این کار ادامه بدهم که از همه بدی ها پاک شوم. امان از دست این بدی ‌ها. امان از دست این خطاها. حالا چه کار می ‌توانم بکنم؟ چه کار می‌توانم بکنم با این همه گندی که زده ام؟ چه کار می‌توانم بکنم با این شخصیت لعنتی؟ خدا خودت کمکم کن. من خیلی خراب کاری کرده ام، خیلی گند زده ام و حالا باید تقاصش را پس بدهم. هر کسی یک نگاه بکند می ‌فهمد که چه گندی زده ام تا ته قضیه را می فهمد. کم کم باورم شده بود که آن سرخوشی چند روزه و پیاده روی با رومیلایو در صحرای هینچاگاره تغییر بزرگی در من ایجاد کرده. ولی با گریه این زن معلوم شد که هنوز برای ورود به اجتماع آمادگی ندارم. من با اجتماع میانه خوبی ندارم. تا وقتی تنها هستم خوبم. ولی همین که وارد اجتماع می شوم خر بیار و باقالی بار کن. آن روز هم وقتی با این دختر گریان روبرو شدم دلم می خواست های های گریه کنم. یاد لی لی افتادم، یاد بچه ها و پدرم و ویولون. یاد بچه سر راهی. یاد بدبختی خودم. خیال می کردم دماغم ورم کرده و قرمز شده. بقیه مردم پشت سر زن گریان اشک می ریختند. به رومیلایو گفتم: چه خبر شده؟ رومیلایو با موهای سیخ و وزوزی از ته دل گفت: تف! تف به این روزگار. جواب دیگری ندارد. دختر همینطور اشک می ‌ریخت و زار زار گریه می کرد. دختر رشیدی بود و ظاهراً هنوز هم ازدواج نکرده بود. دست هایش را انداخته بود دو طرفش و همه چیزش معلوم بود. گفتم: این بچه چه مشکلی دارد؟ منظورت چیه که تف به این روزگار؟ این خیلی بد است، رومیلایو. حتما اتفاقی افتاده من احساس خوبی ندارم بهتر است دور این منطقه را خط بگیریم و برگردیم. تو بیابان خیلی بهتر بود. رومیلایو فهمید که من از گریه زن ناراحت شدم گفت: نه آقا تقصیر شما نبود.

  • نویسنده: سال بلو
  • مترجم: مجتبی عبدالله نژاد
  • انتشارات: نشر نو


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب هندرسون شاه باران - سال بلو" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل