محصولات مرتبط
کتاب همین امشب اثر محمد چرمشیر میباشد که توسط انتشارات نیلا به چاپ رسیده است.
این اثر که به صورت دو نمایشنامه به چاپ رسیده است؛ دربردارندهی نمایشنامهی «همین امشب» است که نگارش آن در اردیبهشتماه 1387 به پایان رسیده و نمایشنامهی «خواب آهستهی مرگ» که در واقع بازخوانی رمان «دکتر جکیل و آقای هاید» اثر رابرت لوییس استیونسن بوده و کار نگارش آن در مهرماه 1384 به پایان رسیده و اکنون به صورت یک جلد کتاب، در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است. «همین امشب»، تنها یک صحنه دارد و دو شخصیت که تماماً، گفتگوهای این دو نفر کل نمایشنامه را تشکیل میدهد. پسر که در جایگاه یک پزشک پزشکی قانونی به دلیل لجبازیهای بچهگانه با مادرش، دختری را در غیاب مادر، به خانه آورده تا به نوعی هم از تنهایی به درآید و هم حرفها و نگفتههایی که گوش شنوایی برای آنها نیافته است را بازگو کند. مادر اما با وجود اینکه نگران پسر است و سعی در برآوردن نیازهای او مانند آماده بودن غذا به موقع، مرتب بودن لباسها و تمیزی منزل و... دارد؛ اما نتوانسته صمیمیتی با فرزندش ایجاد کند و همین باعث شده تا پسر احساس تنهایی بیش از حدی کند و نسبت به معشوقهیا همسر دوم مادرش که اتفاقاً امشب با او به لواسانات رفته است، حسادت شدیدی داشته باشد. اینها را برای دختر که او خود در آرزوی داشتن خانهای از آن خود است و از نوع زندگی خود و اینکه به اجبار در مسیری قرار گرفته که نمیخواهد آنطور باشد؛ بازگومیکند و از اینکه چنین مصاحبی یافته احتمالاً راضی و خرسند است...
برشی از متن کتاب
تاریکی. صدای دستزدن و سوتزدن و فریادهای سرخوشانهی آدمهای یک مهمانی. نور میآید. مرد ایستاده است کنار دستگاه پخش صدا. زن نشسته است دورتر. مرد دستگاه را خاموش میکند. مرد: این من بودم. زن او را خیره مینگرد. اونجا یه زنه میگه: «اُ اُ اُ»، بعدِ اون منم... موضوع این بود که همون موقع، یهو، کیک آوردن. همهی حواسها رفت به کیک. اصلاً اینطوری فرض کن. داری دست میزنی، یهو کیک رو میآرن. تو متوجه اومدنش میشی. سرت میچرخه. حواست پاک میره اونجا. داری اونجا رو نگاه میکنی، پس رواناً کاری که داشتی میکردی رو دیگه نمیکنی. بعد یهو یادت میافته که مشغول کار دیگهای بودی. مغزت یه لحظه گیرپاژ میکنه که بره سروقت کدوم کار، دست بزنه یا کیک رو نگاه کنه؟ گیج و ویج، پیلی پیلی میخوره تا خودش به خودش میگه: «برو سراغ هردوش». همینجوری هم میگه: «برو سراغ هردوش». حالا تو حواست جمع هر دو جا میشه. کیک رو نگاه میکنی، دست هم میزنی. مرد زن را مینگرد که خیره نگاهش میکند. من تو همین فاصلهام. مرد نوار درون دستگاه را عقب میبرد. صدا دوباره پخش میشود. این. مرد دستگاه را خاموش میکند. زن را مینگرد که هنوز خیره به اوست. همین آخری - راستش اینه که تقصیر همین زنی شد که اینجا میگه اُ اُ اُ. چه زنی؟ از این زنها که بیخودی اکتیون- اصلاً اینطوری فرض کن. من واسّادم این کنار، نفر سوم از سمت چپ. اینجا ضبط و پخشه. اینجا یه پسره واسّاده. اینجام یه دختره و من. این زنهام که میگم، واسّاده پشت سر من. یهو کیک رو میآرن. همه سرشون میچرخه سمت کیک. رواناً چی میشه؟ صداها میآد پایین. فقط کی داره به کارش ادامه میده؟ من. همینجاست که زنه متوجه کیک میشه. قاعدتاً فکر میکنه همین حالا باید یه «اَکت» کنه. اکتش چیه؟ هجوم میبره سمت کیک. از اونور که راه نداره بره. اونجا یه عالمه مبل و یه میز بزرگه. پس از کجا باید اکتش رو شروع کنه؟ از بین من و اون دختره. حالا از اینجا به بعد دو تا اتفاق میافته. اولیش اینکه منو میزنه کنار. من اینجوری -کج- میشم.یعنی به اندازهی دو نفر از ضبط و پخش دور میشم. وقتی من دور بشم یعنی صدامم دور میشه. دومیش اینکه زنیکه چون اندازهی فیله، میآد جلوی صدا رو میگیره. باور کن جلوی صدا رو گرفت. فکر کن این دست من صداست، این دستم هم همون زنیکه. هی این موج میآد، شپلق میخوره به زنیکه. هی میآد، هی شپلق میخوره به این زنیکه... «دکتر ماریو» بازی کردی؟ عین همون. کمکم این موج بیجون میشه. باز بیجونتر میشه. آخرش انقده بیجون میشه که Game over میشه. صدای بیچارهی من Game over شده. سرکوب شده. رفته غاز میچرونه. زن را مینگرد که هنوز خیره به اوست.
فهرست
همین امشب خواب آهسته ی مرگ
نویسنده
محمد چرمشیر، متولد 1339 از نمایشنامه نویسان بنام و مشهور معاصر میباشد که تا کنون بیش از صد نمایشنامه را نگاشته که بیشتر از پنجاه اثر وی به چاپ رسیده است. او با نمایشنامهی «خداحافظ»، که در سال 1364 ش. اجرا شد، شناخته شد. این هنرمند با بیانی شاعرانه و امروزی اما دارای تکنیک و اصول توانسته مخاطبان را جذب آثارش نماید و کارگردانانی حتی از سایر کشورها چون آلمان، انگلستان، سوئد، ایتالیا و امریکا از نمایشنامههای وی بهره ببرند. همچنین علاوه بر نگارش نمایشنامه، اقتباس و بازخوانی آثار بنام جهانی هم در نگاشتههایش به وفور به چشم میآید. آثاری از نویسنده: میبوسمت و اشک ..... مکبت ..... شیش و بش ..... میخواستم اسب باشم ...... عرق خورشید، اشک ماه ..... آرامش در حضور دیگران ..... قهوه قجری ..... در مصر برف نمیبارد ..... کبوتری ناگهان
نویسنده: محمد چرم شیر انتشارات: نیلا
مشخصات
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 2
- سال انتشار 1395
- تعداد صفحه 96
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران