کتاب همراه آهنگ های بابام - علی اشرف درویشیان

کتاب همراه آهنگ های بابام به قلم علی اشرف درویشیان در نشر چشمه به چاپ رسیده است.

این کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه است؛ در دفتری کوچک که می توانیم در اتوبوس و مترو و تاکسی آن را طی راه بخوانیم و از داستان هایش لذت ببریم. اسامی داستان های این مجموعه از این قرار است: همراه آهنگ های بابام، ظلم آباد، انار، مادر نمونه ی من، یاره و سحر در سبد. نویسنده ماجراها را با زبانی خودمانی نوشته است و خواننده به راحتی می تواند با آن ها ارتباط برقرار کند. ما در این داستان ها با افرادی همراه می شویم که همه چیزشان را باخته اند. تضاد بین ثروتمند و فقیر در داستان ها به شدت برجسته است. نویسنده با روایت زندگی های مختلف افراد فرودست جامعه سعی کرده است فاجعه ای که سرمایه داری ایجاد کرده است را برای خواننده به تصویر بکشد. برای مثال در داستان اول، که هم نام عنوان کتاب نیز هست، ما با کودکی همراه می شویم که تابستان ها باید در کارگاه ریخته گری کار کند. مادر نیز کار می کند و خانواده به هر طریقی که هست امرار معاش می کنند. نویسنده با مهارت بسیار توانسته است آسیب های جامعه شناختی ایران را همچون تضاد طبقاتی، افول اخلاق و کار کودکان را به تصویر بکشد، کاری که کمتر نویسنده در سال های اخیر از پس آن برآمده است. برای همین این مجموعه داستان را می توان به زن و مرد، از هر سن و طبقه ای پیشنهاد کرد تا با واقعیت های جامعه با زبانی داستانی بیشتر آشنا شوند.

برشی از متن کتاب

ظلم آباد آنجا روی تنها روی درخت توی دهکده نشسته بود. دلگیر، گرفته و بغضناک. با چهره ای سوخته از آفتاب و اشک. رادیوی کهنه ی کوچک پدرش به بالاترین شاخه آویزان شده بود و او گاه برای رهایی از تنهایی آن را روشن می کرد. گلویش پر از بغض و درد بود. دلش شور می زد. کف دست هاش هنگام بالا کشیدن از درخت خراشیده بود. ناآرام و دلواپس کت پاره و خیس پدرش را به خود می پیچید. گرسنه بود و بی حال. نمی دانست چه بکند. سرش از افکاری بی بند و بار و دلش با غصه و درد انباشته بود. نگاهش از روی سیل خروشانی که درخت و او را دربرگرفته بود و تا پای تپه های دور، دامن گسترده بود می لغزید. می رفت و می رفت تا آنجا که پدرش از آب بیرون رفته بود و برای کمک خود را به جاده ای که به دهات دیگر و شهر می رسید کشانده بود. خودش هم درست نمی دانست چه اتفاقی افتاده بود. با پدرش پشت بام خانه شان را بانگلان می کردند تا درزو دروزی را که از باران های چند روز پیش درست شده بود به هم بیاورند. مادرش با خواهر و دو برادر کوچکش در اتاق نشسته بودند و او از سوراخ چشت بام صدای هوره ی دلگیر مادرش را می شنید. آوازی که همیشه دل او را به درد می آورد. یک بار هم از همان سوراخ که نور برای اتاق می برد مادرش را دید که پشت داربست قالی نشسته بود و با انگشتان لاغر و کمر خمیده به کار مشغول بود.

فهرست

همراه آهنگ های بابام ظلم آباد انار مادر نمونه ی من یاره سحر در سبد  

نویسنده: علی اشرف درویشیان ناشر: چشمه