loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب هشت پای عصبانی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب هشت پای عصبانی نوشته ی لوری لایت و ترجمه ی عرفانه جواد پور توسط انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

هشت پا داخل غار تاریک خود خوابیده است که نور خورشید کم کم در آب پخش می شود و با پرتوهای نورانی خود، خانه ی او را روشن می کند. هشت پا بعد از کمی کش و قوس با خوشحالی بیدار می شود تا مطابق هر روز صبح، به سراغ باغچه ای پر از صدف، که درست مقابل خانه اش برای خود درست کرده است، برود تا صبحانه بخورد. اما در کمال تعجب می بیند تمام صدف ها نامرتب و پراکنده شده اند؛ او می تواند حدس بزند کار چه کسی می باشد! خرچنگ هایی که شب گذشته از آن جا عبور کرده اند؛ باغچه اش را بهم ریخته اند. او خیلی عصبانی می شود تا حدی که از شدت خشم جوهر تیره رنگی را در اطراف خود پخش می کند و خود نیز داخل آن ابر سیاه محصور می شود. هشت پا از این حالتی که به هنگام عصبانیت برایش پیش می آید، بسیار ناراحت است چون او نمی تواند جلوی این احساس خود را بگیرد و در چنین مواقعی تمام عضلاتش بی اختیار منقبض می شوند. درست در همان لحظه پری دریایی کوچکی که در حال عبور کردن از آن جا می باشد، او را می بیند و می پرسد: چرا خود را در این ابر تیره پنهان کرده ای؟ هشت پا تمام ماجرا را برای او تعریف می کند و پری دریایی هم تصمیم می گیرد با آموزش یک سری تمرینات ورزشی به او کمک کند تا به هنگام عصبانیت، خشم خود را کنترل کند. کودکان از تمرینات مربوط به استراحت و آرامش عضلانی لذت می برند. آنها می توانند با هشت پای عصبانی این داستان همزاد پنداری کنند و هنگامی که پری دریایی تمرینات مربوط به حفظ آرامش و کنترل خشم را آموزش می دهد؛ او را همراهی کنند. متن ساده، صفحاتِ مصور و تمام رنگی از جمله ویژگی های مثبت این کتاب می باشد که کودکان را به سمت خود جذب می کند.

 


برشی از متن کتاب


هشت پا می خواهد یاد بگیرد که چطور به آرامش برسد. او را همراهی کن. ببین هشت پا چطور یاد می گیرد که احساسات و عصبانیتش را کنترل کند. آفتابِ صبح آرام آرام توی آب پخش شد و به غار رسید. هشت پایی که توی غار خوابیده بود، انرژی زندگی بخش خورشید را روی صورتش احساس کرد. نفس عمیقی کشید و چشم هایش را باز کرد. کش و قوسی به بدنش داد و از خانه اش بیرون آمد. درست جلوی غار، باغچه ای از صدف های دریایی به شکل تپه برای خودش درست کرده بود. هر صبح، با خوردن صبحانه در باغچه ی مخصوص خود، و تماشای اقیانوسی که با آفتاب صبح جان می گرفت، روزش را شروع می کرد. امروز باغچه ی هشت پا مثل همیشه نبود. شب گذشته خرچنگ هایی که از جلوی در غار رد می شدند با صدف های او برخورد کرده بودند. همه ی صدف ها این طرف و آن طرف پخش و پلا شده بودند. هشت پا دیگر خوشحال که نبود هیچی، خیلی هم عصبانی بود. هر چه بیش تر به آن خرابی نگاه می کرد، حالش بذتر می شد. عصبانی تر و عصبانی تر می شدو احساس می کرد بدنش سفت تر و سفت تر می شود. عضلات بدنش گرفته بود و شکمش مثل آتشفشان صدا می کرد. به باغچه ی خرابش نگاه کرد و صورتش از شدت عصبانیت قرمز شد. می دانست چه اتفاقی دارد برایش می افتد اما نمی دانست چطور جلویش را بگیرد. آن قدر عصبانی بود که هر لحظه ممکن بود منفجر شود... و واقعا هم شد. هشت پای عصبانی کنترلش را از دست داد. همین طور که داد و فریاد می کرد جوهری به رنگ بنفش تیره اطراف خود توی آب پاشید و ابر تیره ای دور و برش را گرفت. احساس ناتوانی می کرد و دیگر متوجه نبود دارد چه کار می کند، حس می کرد دیگر صاحب بدن و احساسات خودش نیست. و بدتر این که در این ابر رنگی و تاریکی که دورش را فرا گرفته بود، هیچی نمی دید. همان وقت یک پری دریایی کودک که نزدیک غار هشت پا شنا می کرد، دید که هشت پا ناراحت و عصبانی در ابر تیره فرو رفته است. ایستاد تا با او صحبت کند. چرا این قدر عصبانی هستی؟ در روز به این قشنگی چرا توی ابر تیره نشسته ای؟ هشت پا گفت که نمی داند چرا هر وقت عصبانی می شود این کار را می کند اما می داند که وقتی این جوری می شود احساس خیلی بدی پیدا می کند و مشکلش بدتر می شود. پری خندید و گفت: من به تو یاد می دهم که چطور بدن و احساسات خودت را کنترل کنی. یاد می دهم آرام باشی و با عصبانیت کنار بیایی و همه چیز را خوب و روشن ببینی...    

  • مهارت های زندگی
  • از سری کتاب های نردبان
  • نویسنده: لوری لایت
  • تصویرگر: مکس استاسویک
  • مترجم: عرفانه جوادپور
  • انتشارات: فنی ایران


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب هشت پای عصبانی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل