loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب هری که زیادی کمک می کرد (آدم های زیاده رو 1)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب هری که زیادی کمک می کرد اولین جلد از مجموعه کتاب های آدم های زیاده رو  نوشته ی ایرن هاوات و ترجمه ی حسین فتاحی از سوی انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

کتاب هری که زیادی کمک می کرد، داستان مردی است به نام هری، او در محله ی کوچکی به همراه قناریش زندگی می کند و همیشه خواهان کمک کردن به دوستان و همسایگانش است برای همین مردم به او "هری خیر خواه لقب" داده اند. هری هر کاری که از دستش بربیاید هر چند بسیار کوچک از جمله: پنچر گیری دوچرخه، تعویض شیر آب همسایه و یا تعمیر اسباب بازی شکسته بچه ها انجام می دهد، یک روز که او برای تمیز کردن لوله بخاری به کمک همسایه اش می رود در حین انجام کار پایش لیز می خورد و از روی پشت بام به داخل باغچه می افتد و حسابی آسیب می بیند. همسایه ها و دوستان هری برای جبران کارهای خیر خواهانه او، هر کاری که از دستشان برمی آید انجام می دهند. نویسنده با بیانی کودکانه و به زیبایی در قالب یک داستان آموزنده به کودکان یاد می دهد که خوبی و کمک به دیگران هیچ وقت بی جواب نمی ماند و آنها باید در حد توانشان و حتی با کارهای بسیار ساده به دیگران کمک کنند، علاوه بر این کودک بعد از خواندن داستان به این نتیجه می رسد که نباید فقط با زبان و حرف یکدیگر را دوست داشته باشند. سعی کنند با رفتارها و کردارشان دوست داشتنشان را به هم نوعشان نشان دهند. کتاب "هری که زیادی کمک می کرد" از مجموعه کتاب های " آدم های زیاده رو 1"، نوشته ی ایرن هاوات و ترجمه ی حسین فتاحی از سوی انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

 


برشی از متن کتاب


مالکوم، همسایه ای بود که در خانه ی شماره هفت زندکی می کرد. روزی او مشغول تمیز کردن لوله بخاریش بود. او با خودش گفت: ((من به کمک یک نفر نیاز دارم. باید برم و هری خیرخواه را صدا کنم.)) هری آمد، به بالای پشت بام رفت و منتظر برس لوله پاک کنی بود تا از لوله بیرون بیاید. اما در همان لحظه اتفاقی افتاد.  پای هری لیز خورد و او با سر و صدا از روی پشت بام به داخل باغچه افتاد. هری حسابی صدمه دید. بازوی چپش، پای راستش و ... حسابی درد گرفت. بیچاره هری خیرخواه! هری را به خانه همسایه بردند و او را در رختخواب خواباندند. خانم همسایه گفت: ((آفای هری! من شام را آماده می کنم.)) فرد، همسایه دیگر گفت: ((من هم روزنامه برایت می خرم و می آورم.)) هری آهی کشید و به قناریش گفت: ((دوست ندارم کسی به من کمک کند.)) مالکوم از اتفاقی که افتاده بود، خیلی ناراحت بود. او به هری گفت: ((لباس های کثیفت را می برم، آنها را می شویم، اتو می کنم و برایت می آورم.)) هری به قناری چشمکی زد و گفت: ((چه خوب است که به آدم کمک کنند.)) جیل به خانه هری رفت و گفت: ((آمده ام تا کمکت کنم. دوست داری با هم مار و پله بازی کنیم؟)) هری جواب داد: (( بله! چه از این بهتر!)) یک ساعت بعد وقتی جیل به خانه اش برگشت، هری به قناری گفت: ((خیلی خوب است که دیگران به آدم کمک کنند!)) قناری آواز خواند و پرواز کرد و روی شانه هری نشست.

(کتاب های بنفشه) - (برای دبستانی ها) (معرفی شده در کتاب نامه رشد آموزش و پرورش) نویسنده: ایرن هاوات ترجمه: حسین فتاحی ناشر: قدیانی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب هری که زیادی کمک می کرد (آدم های زیاده رو 1)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل