loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب هبوط - علی شریعتی

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
55,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

معرفی کتاب هبوط

کتاب هبوط اثر علی شریعتی در انتشارات سپیده باوران به چاپ رسیده است.

"دکتر علی شریعتی"، نویسنده، جامعه شناس و پژوهشگر دینی و یکی از شناخته شده ترین چهره های تاریخی ایرانی می باشد که در زمینه های مختلفی از قبیل سیاست، مذهب و ... فعالیت های گسترده ای داشته. وی علاوه بر موارد مذکور، آثار بسیار ارزشمندی را نیز از خود بر جای گذاشته که "هبوط" یکی از تاثیرگذارترین و مهم ترین کتاب های او به شمار می آید. به طور کلی، هبوط در معنای لغوی و واژگانی خود بر پایین آمدن و یا فرود دلالت دارد اما در مبانی و آموزه های مذاهبی هم چون اسلام، یهودیت و مسیحیت به نافرمانی انسان در برابر خدا و فرستاده شدن او بر روی زمین اطلاق می گردد؛ شریعتی نیزمضمون کتاب خویش را بر مبنای همین مفهوم نگاشته و در نتیجه، عنوان آن را هبوط نام گذاری کرده است. وی در طول محتوای این اثر، با استفاده از بیان گویا و پر نفوذ خویش، در رابطه با ماجرای رانده شدن آدم و حوا از بهشت و محکومیت آن ها برای زندگی بر روی زمین، سخنان تاثیرگذار و قابل تاملی را بیان می نماید. در واقع ایشان، از دو دیدگاه فلسفی و هم چنین مذهبی، به این مساله پرداخته و مطالبی پرمحتوا را در اختیار مخاطب قرار می دهد.


برشی از متن کتاب


مرا کسی نساخت، خدا ساخت . نه آن چنان که کسی می خواست، که من کسی نداشتم؛ کسم خدا بود، کس بی کسان. او بود که مرا ساخت، آن چنان که خودش خواست. نه از من پرسید و نه از آن من دیگرم. من یک گل بی صاحب بودم. مرا از روح خود در آن دمید و بر روی خاک و در زیر آفتاب، تنها رهایم کرد. مرا به خودم واگذاشت. عاق آسمان! کسی هم مرا دوست نداشت، به فکرم نبود. وقتی داشتند مرا می آفریدند، می سرشتند، کسی آن گوشه خدا خدا نمی کرد. وقتی داشتم روح می پذیرفتم، شکل می گرفتم، قد می کشیدم، چشم هایم رنگ می خورد، چهره ام طرح می شد، بینی ام نجابت می گرفت، فرشته ی ظریف و شوخ و مهربان و چابک پنجه ای با نوک انگشتان کوچک سحرآفرینش، آن را صاف و صوف نمی کرد، بر انگاره ی کاشکی که تک درختی خشک بر پرده ی خیالش تصویر کرده است، آن را تیز و عصیان گر و مهاجم نمی پرداخت. وقتی می خواستند قامتم را برکشند، خویشاوند شاعر خیال پرور و بلند پروازی نداشتم تا خیال و آرزوی خویش را نثار بالای من کند. وقتی می خواستند کار دل را در سینه ام آغاز کنند، آشنائی دل سوز و دل شناس نداشتم تا برود و بگردد و از خزانه ی دل های خوب، بهترین را برگزیند. وقتی روح را خواستند در کالبدم بدمند، هیچ کس، پریشان و ملتهب دست به کار نشد تا از نزهتگه ارواح فرشتگان، قدیسان، شاعران، عارفان و الهه های زیبائی های روح و خدایان هنر و احساس و ایمان، نازترین و نازنین ترین را انتخاب کند. وقتی ... وقتی ... وقتی ... وقتی ... و در هر یک از این اوقات، فرشته ها از آن جوان تنها و منتظری که آنجا ایستاده و چهره اش گل انداخته و دلواپس و بی قرار و شتاب زده این پا آن پا می کند و انگشتانش مرتعش است و دلش گرس گرس می زند، هی نمی پرسیدند : «خوب، این جا چکار کنیم؟ این را چگونه بتراشیم؟ آن را از چه ها ترکیب کنیم؟ در این باره نظرت چیست؟ نقشه ات کدام ست؟ چه را می پسندی؟ چگونه دوست داری؟ آرزوی دلت چیست؟ ... خوب شد؟ خوب است؟ بس است؟ باز هم ظریف تر؟ خوب شد؟ باز هم نازک تر؟ این جور؟ هنوز هم لطیف تر؟ خوب شد؟ از این هم؟... این؟ این رنگ هم نه؟... این رنگ خوب است؟ این هم نه؟ آن رنگ چطور؟ آن هم نه؟... آن رنگ مخصوص را بیار، از آن که خیلی کم کار می کنیم، ها...! خوب شد؟ این را که حتما می پسندی؟ را. باز هم نه؟ پس چه رنگی؟ مثل این؟ نه؟ پس چگونه؟ دیگر رنگی نیست! از دویست هزار گونه رنگی که خداوند خدا آفریده است هیچ کدامش به درد تو نخورد؟ به کار این ها نیامد؟ از همین ها ناچار یکی را باید انتخاب کنی! حرف بزن! تصمیم بگیر. چرا ناراحتی؟ غصه می خوری؟ چرا حرف نمی زنی؟ یاالله! بگو. به هم بگرد. زود!» آه! او چه بگوید؟ هی با پریشانی و تلخی و بیچارگی این پا آن پا می کند و نمی داند چه کند. آخر چه جوابی بدهد؟...  

  • نویسنده: دکتر علی شریعتی
  • انتشارات: سپیده باوران


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب هبوط - علی شریعتی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل